حورا
کنار حوضچه نشسته بودم و از آلوچههای ترش میخوردم، خاله حلیمه هم مدام در گوشم میگفت بچه پسر است…
دوست داشتم دختر باشد اما، با اینکه میترسیدم، از اینکه مبادا در تربیت و بزرگ کردنش خطا کنم، مبادا کم بیاورم، کوتاهی کنم، جا بزنم…
وقتی به این فکر میکردم که ممکن است کودکی را از همان قد چهل سانتیاش، تا بیست سالگی بزرگ کنم، تا زمانی رشدش متوقف میشود، ذهنش را شکل دهم، مادری کنم، غیرقابل باور بود.
هیجان داشت همچین چیزی را تصور کردن، اینکه آدمی از وجودت متولد شود، و تا عمر داری برایش جان بدهی.
_ باز نشستی پا ترشی خوردن؟
سر بلند کردم و لبخند زدم، کاسهی آلوچه را به سمتش گرفتم:
_ نمک زدم، بخور…
خندید و روبهرویم نشست، رفیق خوبی شده بود، این روزها هوایم را داشت.
اینکه در جای غریب تنها نباشی نعمتیست بی پایان!
_ انقدر نخور دلدرد میگیری…
شانه بالا انداختم:
_ دلم میخواد خب…
سری تکان داد:
_ حاملگی هم دردسرهها!
طوری گفت که بخواهد بگوید، بچه و پدر شدن را دوست ندارد:
_ قیافهشو، کج شدی چرا…بچهس دیگه!
خندید و با چندش کمی صورتش را چین داد:
_ وقتی به عاقبتاش فکر میکنم نه راستش بچه نیست، هیولاس!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 202
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
فک کنم وقتی ویار ترشی میکنی بچهه دختره نه پسر:/
الان چرا برعکس شد🙄
نه اتفاقا ترشی پسره شیرینی دختره
من نظراتو میخونم بیشتر سرگرم میشم تا خوندن خود رمان😂
چه بهتر که نویسنده قلمش رو قویتر کنه وگرنه رمان کاملا چرت و مزخرفی میشه .
نویسنده هیچ شخصیتی نساخته و همهی شخصیتها یجورن فقط خوب و بد دارن ، جدا از اون نویسنده رمان رو فقط با چیزای الکلی پیش ویبره و هیچ محتوایی نداره داستان .
بنظرم ما فقط وقتمونو تلف میکنیم
خب مثلا داره آلوچه میخوره کنار پسر مش حسن که چی بشه ؟ کجای رمان رو واستون جذاب کرده ؟
اووووف دوباره رمان برگشت ب دهن این وزه خانوم.😵💫😵💫😵💫😵💫😑😑😑😑😑
کمتر بلمبون ک انقد وقت رمان رو نگیری خو….
والا منم حامله بودم بچه م هم پسر بود تازه نه یکی دوتا پسر انقد قد این نمیلمبوندم😑😑😑😑😑 بنی آدمو کفری میکنه این حورا اه😖😖😖
بازم تا چند پارت خوردن حورا داریم
پووور موحتوا واقعا😐😐
موحتواااا
باز داستان افتاد دست این 😐
اگر کل داستانو با قباد میرفتیم خیلی وقت پیش تموم شده بود
قباد در شش پارت : پیداش کردید . مرتیکه بیشرف . لاله حرومزاده . سکته مادرش فهمیدن همه چیز ها
حورا : داره آلوچه میخوره یا حالت تهوع داره
لعنتی دقیییقا🤣🤣
قباد دید فهمید فحش داد زد اون یکی سکته کرد این هنوز داره آلوچه میخوره
وایییی نه نباید الان از زبون حورا جلو بره
کل محتوای پارت
آلوچه ترش