رمان حورا پارت 348 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

لبخند زد:

 

_ خیله خب…برو به سلامت، کلاست تموم شد زنگ بزن میایم دنبالت!

 

بی حرف گونه‌ی نیاز را بوسیدم و به دستش سپردم، صندلی مخصوص داشت، با گیره‌ی عروسکی کمربند، مخصوص جاگیر شدن بچه که خطری تهدیدش نکند.

 

پیاده شدم و به سمت کلاس رفتم.

سر کلاس که نشستم، بقیه هم آمده بودند، داشتم دوباره به محیط دانشگاه عادت میکردم، درس حقوق، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین‌ها…از انجایی که زندگی خودم در گیر و دار بسیاری از این اتفاقات بود، حس میکردم با چنین جایگاهی در جامعه می‌توانستم به خیلی از آدم‌ها کمک کنم…

 

حق را از ناحق بگیرم، و به حق‌دارش دهم…

زنان ظلم دیده‌را کمک کنم، مردان زحمت‌کش و وفادار را یاری دهم…

جالب این بود که با مباحثی که روز به روز بیشتر میخواندم و یاد میگیرفتم، بیشتر نسبت به طلاق سرد میشدم…

 

حس اینکه دخترم در آرامش به سر میبرد و بچه‌ی طلاق نمیشد، یا من و قباد میتوانستیم مسالمت‌آمیز یک زندگی را زیر یک سقف، اما بدون نیاز به هم، بدون نزدیکی، شروع کنیم، فقط بخاطر دخترمان!

 

افکارم هر روز با دیروز تفاوت داشت، روزی از قباد متنفر، روزی عاشق…

روزی تنها کسم میشد و روزی میگفتم نیاز کل دنیای من است و دیگر به کسی نیاز ندارم…

 

اما دروغ بود، حق یک انسان، ورای حق زن و مرد بود، من نیاز داشتم…با وجود نیاز، باز هم نیاز داشتم، نیاز زنانگی، نیاز به همدم، همسر، همسفر…نیاز به رفاقت…

 

در دانشگاهی که همه‌ی همکلاسی‌ها یک دهه از من کوچکتر بودند، رفیق پیدا نمیشد!

در محیط کار که هر هفته، گروهی از توریست‌ را برای گردش به اطراف شهر میبردیم هم رفیقی نبود، همه یا همکلاسی بودند، یا همکار…

 

جالب‌تر آنکه هیچکس به چشمم نمی‌آمد.

مثلا وقتی ماشینی شبیه به ماشین قباد را میدیدم، تمام چشم و گوش میشدم تا مطمئن شوم اوست یا نه، اما حتی به چهره‌ی مردهای دیگری که در دانشگاه یا محیط کار برخورد داشتم هم دقت نمیکردم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 146

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری

  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را بگیرد و مبارزه اش را از همون ابتدای ورود به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدمکش

  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو می‌زنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بیراه عشق

    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرشته منصوری
فرشته منصوری
2 روز قبل

چرت و ترپ و مزخرف

Yas
Yas
2 روز قبل

نویسنده جان مادرت اینجوری ننویس
برو ببینیم خانواده حورا چی شدن یکم درست کن رمانتو

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x