رمان حورا پارت 388 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

اخم‌هایم در هم رفت، چرا باید من را میپایید:

 

_ پرونده‌مو؟

 

عینکش را از چشم برداشت و با نفس عمیقی مکث کرد:

 

_ حوراجان مدتی هست که یکی از اقواممون، مدام ازم سوالاتی مبنا بر پس گرفتن یه دختر ۲۸ ساله داره که از قضا هم متاهله هم بچه‌دار شده…جالب اینکه اسمش هم حوراست!

 

چهره‌ام سخت شد و بی آنکه به باقی حرفش اهمیتی دهم لب زدم:

 

_ روزتون بخیر استاد…

 

پشت کردم بروم اما حرفش مانع شد:

 

_ حوراجان راهش این نیست، بنظرم بهتره صحبت‌هاشونو بشنوی!

 

خون در مغزم به جوش آمد، برگشتم و عصبی توپیدم:

 

_ به چی؟ به کی؟ اصلا شما چی از من و زندگیم میدونید؟ زمانی که احتیاجشون داشتم نبودن، الان هم به دردم نمیخورن، شما هم دیگه استاد بنده نیستید، این درسو حذف میکنم!

 

_ حورا داری اشتباه میکنی!

 

_ اشتباه رو شما با دخالت تو زندگی بقیه دارید میکنید استاد غفاری، نمیخوام قدم نحسشون نزدیک من و دخترم شه!

 

به سمت در رفتم اما هنوز دستم به دستگیره نرسیده بود که مانعم شد:

 

_ حورا گوش کن…من بهشون نگفتم که دانشجوی منی، ازم پرسیدن که تو این دانشکده‌ای و آیا میشناسمت یا نه اما نذاشتم بفهمن، متوجهی که؟ من از طرف اونا نیستم که بخوام راضیت کنم برگردی بهشون!

 

گاردم مشکوکانه پایین آمد، دستانش را روی بازوهایم گذاشت، نگاه مهربان و صادقی داشت، در عین حال محکم و زنانه، اقتدار داشت:

 

_ بهتره یاد بگیری شرایط زندگی هیچوقت طبق خواسته‌ی ما آدما پیش نمیره، گاهی لازمه یه جاهایی تغییر موضع بدی، زندگیو شوکه کنی، و به خودت یه فرصت بدی! نمیگم ببخششون، من شنیده بودم که سالها پیش طی یه تصادف یه خونواده‌ فوت شدن اما نمیدونستم دخترشون زنده مونده! فکر کنم اونا هم لازمه برات توضیح بدن، شاید وقایع چیزی نباشن که به تو گفته شده!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 161

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوک

    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از آبروشون نه …! به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سر گشته
دانلود رمان سر گشته به صورت pdf کامل از عاطفه محمودی فرد

    خلاصه رمان سر گشته :   شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد و تلاش می کند و درست زمانی که ناامیدی در دلش ریشه می دواند، یک تصادف، در عین تاریکی، دریچه ای برای تابیدن نور به زندگی اش می‌شود     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرا به صورت pdf کامل از زهرا

      خلاصه رمان : “اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم.😔😂 اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟” من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خسته
خسته
2 روز قبل

پس گرفتن یه دختر ۲۸ ساله !!!
از کی از کجاااا ؟؟؟ 😐🥴
واژه مسخره ای استفاده کردی واقعا خنده داره

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x