رمان حورا پارت 7 - رمان دونی

 

 

چپ چپ خیره من می شود…

 

-والا توام اینجا کسیو نداشتی! وضعت شده الان این….

 

قباد اسمش را با تشر صدا می زند و با اخم خیره اش می شود!

 

-چی گفتم مگه مادر! حرف بدی نزدم که……

 

چشمانم خیس می شود… بغض گلویم را به سختی پایین میدهم…

 

-بهشون میگم بیان داخل تا بهشون بگید!

 

-حورا جان! من رضایت میدم! بهشون بگو بیان داخل! مامان تورو خدا بحث راه ننداز! سریع این قائله رو تموم کنیم!

 

مادرش جوابی نمی دهد … به سمت در می روم و در را باز میکنم و به مامور و آن مرد اشاره میزنم که به داخل بروند…

 

مردِ بیچاره، تا وارد می شود شروع به بال و پر دادن حرف هایش می کند…

 

– خدا عوضتون بده آقا قباد! ببخشید تورو خدا از سر بی حواسی پیری زدم! منو ببخش پسرم!

 

 

 

قباد از روی شانه‌ی مرد به من نگاه میکند و اما من تمام هوش و حواسم معطوف به لاله است!

 

همچون پروانه دور قباد چرخ میزد!

 

درست مثل همین الان که مشغول باد زدن صورت قباد با پر شالش شده بود!

 

قباد که نگاه خیره‌ی من را دید به سمت لاله سر چرخاند و به ارامی گفت:

 

– ممنون دختر خاله!

 

لاله خواست حرفی بزند که قباد سر چرخانده و گفت:

 

– کجا رو باید امضا کنم اقا؟

 

افسر پلیس قسمتی را که قباد برای رضایت باید آن را امضا میکرد نشان داد و گفت:

 

– اینجا.

 

صدای پچ پچ مادر قباد و خاله‌اش در گوشم پیچید که طبق معمول صحبت من به میان بود:

 

– وای از وقتی من اومدم یه سر نیومده پیش شوهرش!

– ای خواهر چه حرفا میزنی! بچمو دق میکنه اخر!

 

کاش میتوانستم بگویم همین یک روز دست از نیش و کنایه هایتان بردارید.

 

ظرفیت من دقیقا به سطح رسیده و با دیوانه شدن اندکی فاصله دارم!

 

 

 

سرم را به سمتشان چرخاندم!

 

با دیدن نگاه دلخور و ناراحتم صحبتشان را پایان داده و خاله ی قباد لبخندی مصنوعی روی لب نشاند و گفت:

 

– من و لاله بریم خونه دیگه، کاری نداری حورا جان؟

 

با خفگی لب زدم:

 

– نه ممنون که اومدین!

 

لاله با نارضایتی از قباد خداحافظی کرده و برایش ارزوی سلامتی کرد.

 

بدون اینکه حرفی به من بزند همراه مادر و خانم جان از اتاق خارج شدند.

 

صدای نفس های بلند من تنها صدایی بود که در اتاق پژواک می‌داد!

دلم میخواست سرم را به دیوار بکوبم!

 

صدای ارام و دلجویانه‌ی قباد بلند شد که خطاب به من گفت:

 

– حورا خانم؟ بیا اینجا ببینم کوچولوی من! بیا ببینمت، بدو دختر خوب.

 

ناراحت دستی به سرم گرفتم و لب زدم:

 

– نکن قباد، کلافم الان.

 

بی توجه به من گفت:

 

– بیا اینجا خودم خوبت میکنم، بدو خانمم! پانشم بیام چپ و راستت کنما نفس قباد!

 

 

 

ارام به سمت تختش رفته و کنار تخت می‌ایستم، مچ دستم را گرفته و میگوید:

 

– بگیر بالا سرتو ببینم چشاتو!

 

سرم را بالا گرفته و نگاهی به سمتش روانه میکنم!

 

دیدن اندام تنومندش روی تخت بیمارستان برایم وحشتناک تر از هر چیزی بود!

 

مچ دستم را کشید و همین باعث شد لبه‌ی تخت بشینم و قباد خیره به من با شیطنت گفت:

 

– اخ اخ دیدی چیشد؟ واسه یکی دو روز از انجام اعمال حسنمون جا موندیم. خدا قهرش میاد حالا!

 

لبخندی به شوخ طبع بودنش زدم و اهسته گفتم:

 

– تو این شرایطم فقط به فکر این کارایی!

 

– کدوم کارا!

 

صدای شیطنت بارش باعث سرخی گونه هایم شد و قباد پر از مهر و ارام گفت:

 

– قربون گونه های گل انداختت برم، از مامان دلخور نشو، میدونی تو دلش چیزی نیست، بذار خوب شم خودم باهاش حرف میزنم که اینقدر خانم منو اذیت نکنه!

 

اتفاقا حس میکردم دل مادرش پر تر از این حرف هاست.

 

از نگاه پر از غیضش و حرف هایی که با خواهرس رد و بدل میکرد فهمیده بودم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای شهر و حالا طلوع مونده و راهی که سراشیبیش تنده.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خواب ختن به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

  خلاصه رمان:   می‌خواستم قبل‌تر از اینها بگویم. خیلی قبل‌تر اما… همیشه زمان زودتر از من می‌رسید. و من؟ کهنه سواری که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسیدم. قبلیه‌ام رفته و خاک هجرت در  چشمانم خانه کرده…   خوابِ خُتَن   این داستان، قصه ای به سبک کتاب «از قبیله‌ی مجنون» من هست. کسانی که اون داستان رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شال لاله که باهاش قبادو باد میزد ...
شال لاله که باهاش قبادو باد میزد ...
1 سال قبل

موندم حورا چرا با این وضع هنوز پای قباد مونده … اون از خانواده اش … اون از لاله … اون از اینکه ور دل مادر شوهرشه اونم چ مادر شوهری …..

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x