موجی از لذت توی بدنم راه انداخت و همزمان پرسید:

-هووووم…اعتراضی داری؟

سوالش رو پرسید و دستشو برد زیر حوله ی تنم.
دستی که گرم بود و با تن سرد من تضاد و تناقض دلنشینی داشت.
اول سرمو کج کردم و نگاهی به  نورهان  که تو عالم بچگونه ی خودش سیر میکرد انداختم و بعد جواب دادم:

-آره! الان وقت اینکارا نیست!

بوسه ای روی گردنم نشوند و همزمان  کف دست نرم و لطیفش رو به آرومی روی پوست تنم کشید و جواب داد:

-اینکارا نیاز به وقت نداره…

نامحسوس چشمهامو روی هم فشردم و دستمو روی پشت دستش کشیدم و پچ پچ کنان  پرسیدم:

-پس به چی نیاز داره !؟

دستش  از زیر حوله و از روی شکمم،آروم آروم پایین و پایینتر رفت.
به سمتوچیزی که شاید اگه لمسش میکرد دیگه نمیتونستم جلوش رو بگیرم و یا باهاش مخالفت بکنم.
و اون وقتی داشت به هدفش نزدیکتر میشد، همزمان صداش کنار گوشم شنیده شد:

-نیاز به حس و حال داره…هر وقت حسش بود باید انجام بدی فرقی هم نداره کجا هستی یا کجا قراره باشی

خندیدم و گفتم:

-طمع کار…نیمای طمع کار

اونم خندید و دستش رو که روی  پهلوهام قرار داشت رو آروم آروم بالا آورد و روی سینه هام گذاشت و با یه فشار کوچیک گفت:

-طمع در این مورد همچین چیز بدی هم نیست!

خندیدم  و دستهامو روی دستش گذاشتم و گفتم:

-نیما…

با صدای خماری جواب داد:

-جونم…

از اونجایی که میدونستم‌ تا الان درگیر کار بوده و همین به تازگی  رسیده بود خونه پرسیدم:

-نمیخوای قبلش خستگی در کنی؟

حوله رو کج کرد و بوسه ای روی سرشونه ام  نشوند و با شوخ طبعی  جواب داد:

-دقیقا چون میخوام خستگیم رفع کنم اومدم سراغ تو..

اعتراف میکنم یکم سست شده بودم و تسلیم.
دوباره سرم رو کج کردم و نگاهی به نورهان انداختم.
سرگرم اسباب بازی هاش بود…

 
(دوستان نویسنده هفته ای سه تا پارت میده اگه موافق باشین هفته ای براتون پارت بزارم که یکم طولانی بشه؟؟)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۸ / ۵. شمارش آرا ۵

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر ۱۶ ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
roya
roya
1 سال قبل

اگه هفته ای پارت میدی باید یا پارت بزرگ باشه که تا حداقل هفته ی بعدش بخونیم

سدنا
سدنا
2 سال قبل

هفته ای یه پارت بهتره حد اقل اینطوری چهار تا خط جمع میشه

مانلی
مانلی
2 سال قبل

فاطی چه روزی میزاری از این به بعد؟

مریم موسوی
مریم موسوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

سلام فاطی جان من تازه رمان افگار رو خوندم خیلی عالیه تو روخدا میشه از نویسندش یه سراغی بگیری چاپش کرده یا همینجوری ادامش داده خیلی رمان قشنگ و متفاوتی بود

مریم موسوی
مریم موسوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

مرسی مهربون

Miss flower
Miss flower
2 سال قبل

خیلی کممممم بود
اگه قرار باشه برای انقدر یه هفته صبر کنیم تا پارت بعدی خب رمان یکسالم بیشتر میشه که
باشه همون هفته ای سه پارت

هنگامه
هنگامه
2 سال قبل

اگه پارت ها همین قدر کم باشه که داستان ازتب وتاب میافته برامون
اگه اندازه پارتهاهمینه همون هفته ای سه پارت بهتره به نظرم😊

Mobin
Mobin
2 سال قبل

کم بوووود 🥺
باشه همون هفته ای یه بار

مریم
مریم
2 سال قبل

منم هفته ای یه بار موافقم

هانا
هانا
2 سال قبل

هفته ای بهتره

turk_gizi
2 سال قبل

اره هفته ای یبار خوبه:)
من از الان استرس گرفتم…

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x