رمان دلارای پارت 112 - رمان دونی

 

اشک چشمانش را پاک کرد اما به ثانیه نکشیده دوباره صورتش خیس شد

_من بخاطر قلبم جلو رفتم
هومن این تنها راه بود

هومن بهت زده خندید :

_تو خواستی ؟!

تو خودتو پیشکشش کردی ؟!

دلارای بغض کرده نگاه دزدید و هومن پوزخند زد

_خودتو دو دستی تقدیمش کردی تا کنارش باشی ؟ انقدر ساده لوح و احمق بودی ؟

صدای دلارای ضعیف بود :

_عاشق بودم … تنها راهم همین بود

_منم از راهت اومدم دلی ، از راه عشقم ، از راهی که می تونستم داشته باشمت اما توئه لعنتی خراب کردی همه آرزو هام رو !

من میخواستم خانوم خونه‌ام باشی
زن عقدیم
میخواستم مثل پروانه دورت بگردم

صدایش را بالا برد :

_می شنوی ؟ میخواستم مادر بچه هام باشی نه شریک تخت خوابم !

دلارای دست روی دهانش گذاشت و زار زد

حرف حق که جواب نداشت

_ من بچه بودم
یک دختر بچه عاشق
ولی بخدا می خواستم با تو زندگی خوبی شروع کنم
زندگی ای که دروغ نباشه
می خواستم بهت بگم

پوزخندی زد و عصبی غرید :

_ توئه لعنتی خودت رو در اختیار اون کثافت گذاشتی ، دیگه چی میخوای ؟
تو که همه چیزت در اختیار اون بوده ،
تمام بدنت ، تمامش !

غرورش نابود شده بود

دلارای پا روی غیرتش کوبیده بود و او نمی توانست کاری کند

_ من نمی دونستم حامله م
بخدا من ولش کردم هومن
ولش کردم تا با تو زندگی آرومی شروع کنم و بهت واقعیت رو بگم

هومن محکم پرسید :

_از کجا فهمیدی که من قبولت میکردم ؟
اصلا چرا باید قبولت میکردم ؟

یک دختر … زن خائن رو چرا باید قبول میکردم ؟ لعنتی چرا ؟

قلب دلارای ترک خورد اما نتوانست چیزی بگوید

باید می رفت

اینجا دیگر جای ماندن نبود

حق با هومن بود …‌

صدای مردانه اش دلارای را مات کرد :

_ اون بی ناموس کیه ؟

اسمش رو بگو دلارای

رعشه‌ای به جان دلارای افتاد

میدانست منظورش کیست اما دنبال وقت کشی بود

تا شاید بتواند خودش را کمی جمع و جور کند …

_چ … چی !؟

هومن تهدید آمیز جلو آمد :

_اسمش ؟!

اسمش را برای چه میخواست ؟

چه می گفت ؟

می گفت از برادرت حامله ام ؟

برادر ناتنی ات ؟

_اسم … اسم کی ؟

_اسم اون حروم لقمه ای که شکم دختر مردمو بالا آورده و حالا خبری ازش نیست

لب های دلارای لرزید

مگر قرار نبود دروغ ها تمام شوند ؟

اگر این بار هم دروغ می گفت هومن هرگز نمی بخشیدش

باید برای یک بار هم که شده شجاع می بود و به کسی اعتماد میکرد

شاید با گفتن حقیقت کمی ، فقط کمی هر دویشان آرام می شدند ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
36 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

درست شد عشقام ممنونم
بخدا فشارم افتاد هیچی از گریه ام نمونده بود فقط یه بار فکردم پیشتون نباشم چی میشه میخواستم داد بشینم داد بزنم چون نمیتونم گریه کنم بخدا عصابم بهم ریخت همش با اهالی خونه دعوا را انداخته بودم
ممنونم مرسی😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘ازتون

Helma
Helma
2 سال قبل

نههههه اشتباه نشههههه منظورم این بود که تا جایی که پارت گذاشته تموم کردم🙃

Helma
Helma
2 سال قبل

اهااااا

H.F
H.F
2 سال قبل

واقعا که ۱۱۲پارته که همش الکی کشش میده..
اینجوری به شعور خواننده توهین می‌کنه..

شقایق
شقایق
2 سال قبل

اقاا من دیگه خسته شدم از بی رمانی…
ی رمان خفن بدید میخوام دلی از عزا دربیارم💜:)

Nazi
Nazi
2 سال قبل
پاسخ به  شقایق

رمان گلاویژ

شقایق
شقایق
2 سال قبل
پاسخ به  Nazi

بدم میاد از عماد…بیخیال😂

Helma
Helma
2 سال قبل
پاسخ به  شقایق

رمان کامل میتونم بهت معرفی کنم
اسمش شکنجه گر منه
من خودم باهاش عررر زدم🥲
یکیم بود دختر شیطون بلا و برج زهرمار این به قدری طنزه که زمینو گاز میزدم😂

شقایق
شقایق
2 سال قبل

حماقتی دیگر و بای-!

نگار
نگار
2 سال قبل

دلارای احمقه
ارسلان دلارای رو فقط برای تفریح و سرگرمی میخواد و اگر این رابطه رو طول داد دلیلش باکره بودن دلارای بود. چون اولین مرد زندگی دلارای محسوب میشد نتونست از این قضیه بگذره.
اما هرگز به چشم زنی که میخواد باهاش ازدواج کنه و دائمی باشه واسش، نگاه نمیکنه.
فکر میکنم آخر رمان این دو تا همچنان با هم باشند.

Rata
Rata
2 سال قبل

چرا این دلارای نمی‌فهمه که حامله نیس؟:)
چرا اسکل بازی در میاره؟
این دختر حاملهههههه نیس
یک ماه ایسگا میشیم سر این که حاملس در صورتی که نیس :»

Rata
Rata
2 سال قبل

نویسنده هم گایید ما رو با این پارت دادناش
ترجیح میدم دیر به دیر بخونم که حداقل بهم بچسبه..

معصوم
معصوم
2 سال قبل

عاقا من خسته شدم هر شب دوتا خط بخونم بعد بمونم تو خماریش تا فردا شب دوباره دوتا خط…الان سه تا پارت فک کنم ک هنوز تو همون خونه ان…

حدیث⚘
حدیث⚘
2 سال قبل

هییییییییی پیچاره عمه ی نویسنده

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
2 سال قبل

ادامه ی پارت
اون اون الپ ارسلانه
هومن:😐🙂

هومن:😐😐😐😐

هومن سیگارش را دراورده و پوکی از ان کشید
به احمق بودن دلارای و خودش پی برده بود
تصادف ماشینش
بردن دلارای پیش مادرش وقتی قرار بود فیزیک تموم کنن
عشقی که به اون داشت
و چشایی که با دروغ اون را دوست داشت
شب بود دلارای زانوی غم بقل کرده بودم
😂😐 ناگهنان هومن پا میشع و میرع دهن ارلانو سرویس کنع ولی دلارای نمیزارع
و ….
نمیدونم بقیه ش چی میشه
😐🙂ولی هومن احمقه اگع با دلارای ازدواج کنه💔🖕
میگذرع دلارای و هومن ازدواج میکنن و میرن ی شهر دیگع
ی جای دیگه که اون گوه لعنتیو ب همه توضیح ندهند
بعدش الپ ارسلان سوپر منانه میره سراغ دلارای🙂😐😂 و دستشو میکشع رو پشت بوم و اونو میکشع
بوووووووووم فیلمی هندی
لعنتیا چهار پارت نوشتم😂😂😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط MOQOF
༺Aref༻
2 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
به خدا بدترین ازین نباشه بهتر ازین هم نیست🤣

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

بمولا😂😂😂💔

شقایق
شقایق
2 سال قبل

کراش ارسلان فیلم هندی و ایرانی زدی ترکیب کردی….😂😂😂

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
2 سال قبل

عرررررر😭😭😭حالم خیلی بدِ این رمانم‌ بدترش‌ کرد 😖😖😭😭😭😭💔💔💔💔آخه چرا این همه غم انگیز و کمم‌ 🥺🥺پر از اشوبم‌

༺Aref༻
2 سال قبل
پاسخ به  آرمیتا پاپی

آرمیتا جونم بیا چت روم بگو ببینم چته🥺💔

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

♥️♥️♥️قربونت‌ برمممم‌ جان دلم
هعی‌ …واقعا‌ خسته شدم‌ !

محیا
محیا
2 سال قبل

نویسنده مطمئن باش یه روز سر این لوسبازی هایی که درمیاریییییییی جاااااای حسااااااااااااااس تموم میکنییییییییییییییییییییییی برات حمد و شفا میخونم😂😐😐😐😐😐😐😐😐
خیلی حرفه ها از صد تا فوش بدتره عمیق توی جمله ام تعقل کن🧐😐

༺Aref༻
2 سال قبل

آقا به نظر من بچه ای وجود ندارع

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

اعصاب خورد کن شده🤕خیلی کم میزاری ادم خسته میشه و دیگه حوصلش نمیکشه هی منتظر بمون پارت بزاره اخرم ک میزاره اینجوری

یکی
یکی
2 سال قبل

پوف پوف ،بابا تو میدونی از معلم ریاضی هم بیشتر فش خوردی
خجالت بکشااا🤬😡😡🤬🤬

༺Aref༻
2 سال قبل
پاسخ به  یکی

🤣🤣🤣🤣🤣

شقایق
شقایق
2 سال قبل
پاسخ به  یکی

🤣🤣🤣ایول

Ommolbanin Abolhasani
Ommolbanin Abolhasani
2 سال قبل

اوووووف پس کجاس این ارسلان بی ناموس چرا نمیاد دلاشو ببرع این همچی باررش کرد😑

omiii
omiii
2 سال قبل

تروخدااا هومن سوپر من نشه نگع خدم نگهش میدارم 😑
یا چندسال ب ارسلان نگن این توله بچتع ☹️

Darya
Darya
2 سال قبل

چرا جای حساس تموم شد😐
خواهشا یه پارت دیگه هم بزار

omiii
omiii
2 سال قبل

خستع نباشی عزیزم اینقد زیاد بود چشام درد گرفت بقیشو گذاشتم واسع فردا ☺️😑
میگم اگ خسته میشی ماهی یدونع بذار کافیه اخه نع ک خیلی زیاد مینویسی بالخرع راضی ب زحمتت نیستیم😑

دسته‌ها
36
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x