رمان دلارای پارت 230 - رمان دونی

 

صدای گریه بچه تو خونه ما چیکار میکنه؟
من که رفتم زاییدی؟

دلارای وارفته مکث کرد

چه جمله درستی گفته بود!

_ از … تلویزیونه

_ تو خونه من زیرآبی بری میدونی چی میشه دیگه نه؟

_ نه که نگهبانت بهت خبر نمیده!

_ پول میگیره واسه همین!
به اون هنگامه و آزاده بیکارم بگو انقد نیان اونجا
سرشونو بزنی دمشونو بزنی اونجان

دلارای لبخند زد
به آن خانه حس خوبی داشت اما کاش بعد از تولد پسرک از آنجا می‌رفتند

از اینکه همسایه ها او را معشوقه ای که آلپ‌ارسلان لطف کرده و عقدش کرده می‌دانستند نفرت داشت!

_ حوصلم سر میره تنها
خانم خونه دعوتشون میکنه!

آلپ‌ارسلان صدای بدی از دهنش در آورد و بی توجه به اعتراض دلارای ادامه داد

_ زنگ زدم خبر بد بدم بهت

دلارای ناخواسته وحشت زده لب زد

_ داری میای؟!

آلپ‌ارسلان مکث کرد
اینبار صدایش جدی و پر از شک بود

_ چه غلطی کردی اونجا دلی؟

دلارای کلافه آرام در پیشانی اش کوبید

_ چیکار میخوام بکنم آخه؟!
تایم رفت و آمدمو داری
هرکسی میاد و میره رو اون یارو بهت خبر میده
کلافم کردی ارسلان

ارسلان اینبار کوتاه نیامد

_ خداتو شکر کن هیچ نظریه ای به ذهنم نمیرسه خب؟
نگاه نکن آرومم
خطایی کنی اون رویی رو میبینی که تا حالا ندیدی
بهت اعتماد کردم
سواستفاده کنی بلایی سرت میارم که برای بچه هاتم تعریف کنی

دلارای غمگین چشمامش را بست

این حجم از استرس چه بلایی سر پسرکش می‌آورد؟
تمام بدنش از اضطراب منقبض شده بود

شک نداشت بچه گوشه ای از شکمش جمع شده و از وحشت حرکت نمی‌کند

ارسلان که سکوتش را دید خشک ادامه داد

_ میخوام شعبه جدید بزنم باید بمونم بالای سر اینا
جز خودم کسی نمیتونه ، عرضشو نداره!
تا دخترارو انتخاب کنم و کارا اوکی شه زمان می‌بره دو سه ماهی

دلارای دستش را مقابل دهانش گرفت تا بلند نخندد

ارسلان خشک ادامه داد

_ میای یا میمونی؟

دلارای مکث کرد

چطور میگفت می‌ماند تا او شک نکند؟!

آلپ‌ارسلان اما بو برده بود!

_ باشه نیا ولی من برمیگردم دلی
اون زمان چیزی ازم مخفی کرده باشی یا گندی زده باشی وای به حالت

گفت و تماس را قطع کرد

دلارای دستش را روی شکمش گذاشت و نالید

_ خدایا بخیر بگذرون

با قدم هایی بلند سمت رستوران برگشت

دیگر میلی به غذا نداشت

با استرس رو به هنگامه نالید

_ این نگهبانه حرفی نزنه

هنگامه خونسرد لقمه اش را فرو داد و سر بالا انداخت

_ نه بابا ، طرف انقدر خم و راست شده و پولای داداش جونمو گرفته که بگیم بمیر میمیره

آزاده نگاهش کرد

_ چی گفت آلپ‌ارسلان؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی

    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow

    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که او را به انجام این شوخی تح*ریک کرده بود ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

  خلاصه رمان :       طلایه دخترساده و پاک از یه خانواده مذهبی هست که یک شب به مهمونی دوستش دعوت میشه وتوراه برگشت در دام یک پسر میفته ومورد تجاوز قرار می گیره دراین بین چند روزبعد برایش خواستگار قراره بیاید و.. پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زاعر 😂
زاعر 😂
1 سال قبل

برگانم چ غریبانه میریزند این هنوز ادامه دارههههه😐

الی
الی
2 سال قبل

بازم نزاشتی که

تینا
تینا
2 سال قبل

عالی لطفا بزارین زود به زود پارت هاشو
روزی سه تا پارت بزارین کافیه

mehr58
mehr58
2 سال قبل

چه استرسی

Maryam
Maryam
2 سال قبل

پارت 231کووووووووووووووووووووو 😐 اخه چ کاریه تو خماری میمونیم عهه

ماما دلی
ماما دلی
2 سال قبل

وای 🥺

خانوم عصبانی
خانوم عصبانی
2 سال قبل
پاسخ به  ماما دلی

اینم مثل بقیه نویسنده های سایت
نصفه میان پارت میدن بعد گور به گور میشن

Maryam
Maryam
2 سال قبل

این نویسندش خب کلشو آماده کنه دیگه چ کاریه

Raha
Raha
2 سال قبل

انگار پارتای دلارای تح کشیده دیگه هیچ جا نمیزارنش

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Raha
My nazi
My nazi
2 سال قبل

بچه هاااا
این داستان دلارای
واقعایت داره؟
یا از ذهن نویسنده اس؟

𝑫𝒊𝒏𝒂
𝑫𝒊𝒏𝒂
2 سال قبل
پاسخ به  My nazi

ن باباااااااا معلومه ک ذهن مسموم نویسنده س
الان تو واقعا از چرندیاتی ک می‌نویسه متوجه نشدی😐🙄!!

My nazi
My nazi
2 سال قبل

الان
اگه ارسلان بعد چندماه برگرده ببینه یه بچه بغل دلارای هست
واقعا باور میکنه که بچه ی خودشه؟
والا من اگه جای ارسلان بودم هم باور نمیکردم
قطعا بچه رو میکشه
دلارای رو دق مرگ میکنه
تازه اگر بیاد ببینه دلارای بچه داره
شک میکنه که هومن اینجا امده یا نه….
خدایا خودت بخیر کن😑

ترانه
ترانه
2 سال قبل
پاسخ به  My nazi

فک نکنم انقدر بی رحم باشه که بکشتش🗿
شاید باور نکنه اما دی ان ای برا همین موقع هاست👌👏

Sssss
Sssss
2 سال قبل

پارت 231 ?

My nazi
My nazi
2 سال قبل
پاسخ به  Sssss

نمدونم
واقعا چرا نزاشته

خانوم عصبانی
خانوم عصبانی
2 سال قبل
پاسخ به  My nazi

من یکی رو می‌شناختم هر وقت اسم تورو میبینم یاد اون می‌افتم
تو My nazi هستی
اونdj nazi بود

Sevili
Sevili
2 سال قبل

چرا همچین مکنین
پارت چرا نیس

نمیدونم
نمیدونم
2 سال قبل

چرااا نمیزاریی پارت امروزو

aiso
aiso
2 سال قبل

پارت امشب کو اه

Jsnsk
Jsnsk
2 سال قبل

Mozakhrf

زندگی
زندگی
2 سال قبل

کو پارت بعدی

Nili
Nili
2 سال قبل

یعنی الان فقط تا پارت ۲۳۰ موجوده؟!🙁

masihosiney
masihosiney
2 سال قبل

پارت ۲۳۱چرا نیست ؟؟

همچنان دل دردد دارم واای🤧
همچنان دل دردد دارم واای🤧
2 سال قبل
پاسخ به  masihosiney

چون نزاشته

...
...
2 سال قبل

من مطمئنم نقشه ارسلانه آلوی گفت تا چند ماه دیگه که دلی منتظر نباشه بعد یهو بیاد

اشکان
اشکان
2 سال قبل

دیگه انقدر پارت گذاری نا منظم شده کسی مشتاق نیست بفهمه آخرش چی میشه 🙄

𝑫𝒊𝒏𝒂
𝑫𝒊𝒏𝒂
2 سال قبل
پاسخ به  اشکان

چقد حق گفتی، من همیشه با اینکه رمانش چرته و خیلی کش می‌ده و اینا، منتظر پارت بعدیش بودم اما الانا دیگ اصلا… گذاشت گذاشت، نذاشتم ک به درک

ملیکا دج
ملیکا دج
2 سال قبل

 🙄 

ملی
ملی
2 سال قبل

 🙄 

دسته‌ها
32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x