رمان دلارای پارت 247 - رمان دونی

 

 

ارسلان بی اعصاب غرید

 

_ امشب بیشتر از کوپنت رو مخمی

یک بار دیگه صدا زرزرت در بیاد میندازمت رو تراس تا صبح یخ بزنی

 

دلارای بلند تر هق زد

 

مثل دیوانه های بستری در تیمارستان

 

موهای خودش را چنگ زده بود و تنها جیغ می‌کشید

 

ارسلان برای لحظه ای خیال کرد عقلش را از دست داده

 

_ من … من اونطوریش نمیکنم!

من نمیذارم … تو نباید … حق نداری شنیدی؟

 

بلندتر جیغ زد

 

_ نمیذارم … نمیذارم

 

دلارای نالید

 

_ ببین … پر خونه … تیکه تیکه شده … ارسلان

 

آلپ‌ارسلان عصبی موبایل را میان مشتش فشرد و بدون اینکه به صفحه اش نگاه کند بازوی دخترک را با خشم کشید

 

_ هرچی به سازت رقصیدم بسه

زنیکه ریده به زندگیم دو قورت و نیمشم باقیه

تقصیر منه دهنتو سرویس نکردم

یک خواب آروم نداریم از دست خودش میخواد توله‌شم بیاره

 

 

 

در تراس را باز کرد و بی توجه به باد سردی که می‌وزید دخترک را بیرون انداخت

 

با همان تیشرت و شلوار نخی و نازک

 

_ حالا اونقدر عر بزن که جونت در بیاد

مخ منو ساییدی

 

در را بهم کوبید و قفل کرد

 

نفس کلافه ای کشید و روی تخت نشست

 

بی حوصله دوباره سیگار آتش زد و زیرلب غرید

 

_ سرم داره میترکه

ریدم تو روزی که دست من به تو خورد دلی

گوه زدی به زندگیم

سه شبه نخوابیدم

 

سیگار آرامش نمی‌کرد

 

با بی اعصابی ایستاد و سمت اشپزخانه رفت

 

بطری شراب را چنگ زد و همانطور که جرعه ای مینوشید خودش را روی تخت پرتاب کرد

 

صدای رعد و برق از فضای بیرون بلند شد

 

چند جرعه دیگر نوشید و زیرلب غر زد

 

_ به ت**مم که سرده

بمون همون جا شاید درست شی

 

 

 

 

 

دوباره نوشید

سرد درد امانش را بریده بود

 

بی خوابی اعصابش را بهم ریخته و دوست داشت خشمش را سر کسی خالی کند

 

بی حوصله موبایلی که دلارای در دست داشت را روشن کرد و کنجکاو خیره صفحه شد

 

با دیدن عکس جنین تکه تکه شده در لگن خون آلود شراب در گلویش پرید و به سرفه افتاد

 

حالت تهوع گرفت و سرش تیر کشید

 

بهت زده به عبارت ” نحوه سقط غیرقانونی جنین در ماه های آخر” که سرچ شده بود نگاه کرد و عکس ها را از نظر گذراند

 

جنین های کوچک و بزرگی که مثل جسمی بی ارزش در لگن افتاده بودند

 

بعضی هایشان هنوز دست و پایشان قابل تشخیص نبود و بعضی دیگر کامل نوزاد نارس بودند

 

بطری را روی پاتختی گذاشت و عصبی موبایل را خاموش کرد

 

رعد و برق دیگری زد

 

گردنش را مالید و بلند شد

 

کلید تراس را چرخاند و در را باز کرد

 

دخترک گوشه تراس زیر باران در خود جمع شده و از سرما و ترس می‌لرزید

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوک

    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از آبروشون نه …! به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو

  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس می کردم که هراز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تموم شهر خوابیدن

    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر پرتو كتابی است قطور كه به هيچ كدام از زبان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sogand
sogand
2 سال قبل

سگ برینه بهت حاج ملک شاهان با این عنی که تولید کردی سنگم بود آب شده بود این انگار هیچی تو وجودش آدم با دشمنشم اینجور نمیکنه

رها
رها
2 سال قبل

از 24 مهر تا الان تو ی روزیم 😐

...
...
2 سال قبل

کص ننت ارسلان صگ

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
2 سال قبل
پاسخ به  ...

چه با حس😂

...
...
2 سال قبل

والا خب 😂

ساحل
ساحل
2 سال قبل

🥲 👉نگاه معنا دار
فهمدینش‌ عزیزان ایا؟🥰❤

ستاره
ستاره
2 سال قبل

انقدر غر نزنین که چرا بیشتر پارت نمیذاری, نویسنده اصلی توی تلگرام رمانشو میزاره که کانال اصلیش خیلی از اینجا پارتاش عقب تره, بعد یه کانال داره به اسم وی ای پی که پارتاش همینیه که الان ادمین توی سایت میذاره, اگه بخواین وی ای پی بخونین باید پول بدین که ادمین داره برا ما ما رایگان میذارش, پس غر نزنین بهش خدایی دستشم درد نکنه, مشکل اصلی نویسنده اصلیه که حتی توی کانال اصایش سه چهار روز یبار یدونه پارت میذاره😂اونم پارتاش نصف ایناس
من دو ساله دارم این رمانو میخونم دیگه عادت کردم به این وضع😂
بعدشم یکی گفت یجا دیدم نوشته بوده پارت ۵۰۰ و خورده ای, اره درسته, بخاطر اینکه که پارتای اونجا یک سوم اینجاس
ادمین اینجا لطف کرده هر دو سه پارت و که میاد و یجا یه پارت میکنه برامون میذاره
وگرنه از هیچ جا عقب نیست

سون
سون
2 سال قبل

درسته ک رمان از سر جاش تکون هم نخورد ولی بازم من انتظار پارت نداشتم🤷🏻‍♀️
خلاصه یه کوچولو فقط یه کوچولو ممنون

mehr58
mehr58
2 سال قبل

ای وای بی شرف نامرد گوز مغز ارسلان دستم بهت برسه از همون تخمهات اویزونت می کنم 😡 

......
......
2 سال قبل
پاسخ به  mehr58

😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂

Tamana
Tamana
2 سال قبل

ارسلان آدمه؟؟؟؟

Helia TafTian
Helia TafTian
2 سال قبل

از نویسندع بیشرف تر منم که نشستم برا دلارای ب تمام معنا عر زدممممم!
کصافت یع حرکتی بزن دیه بچه چی میشه ارسلان چی؟؟؟؟)

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Helia TafTian
Silent killer
Silent killer
2 سال قبل

چرا با اینکه میبینم چه رمان چرتی داری و چه نویسنده چرت تری هستی نشستم پای رمانت؟! 😪

یادم نیس
یادم نیس
2 سال قبل

بخدا یادم نمیونه چی به چیه!
حتما باید برم قبلیو بخونم تا اینو بتونم درک کنم 🥴
عجب رمانی..واقعا دست مریزاد داری 😫

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط یادم نیس
ازهار
ازهار
2 سال قبل

واقعا داری عقدهاتو سرما خالی میکنی اخه چیه این دو خط دوخط میری جلو حالا یه
ماهه ما هنوز تو یه روزیم

Celestial
Celestial
2 سال قبل

چقد فکر کردی این د‌و خطو نوشتی

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Celestial
هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل

ایشششش فک کردم تولش قرارع دنیا بیاد 😐تازع ذوق کردم کتک خوردن شو ببینم

Ati
Ati
2 سال قبل

جان عزیزت تموم کن این کوفتیو از بس همه چی گلو بلبله تو هی با این پارتای ک میزاری بیشتر میزنی اعصاب نداشترو خط خطیش میکنی.
د جون بکن خفمون کردی اخه🥵😤😡

......
......
2 سال قبل

نکنه نویسنده داره زندگی تخمی خودشو مینویسه 😐 !؟

بس کن عقده ای
مرگ ی ساعته بگیری

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط ......
&&&&&&&
&&&&&&&
2 سال قبل

روح و روانم داره به کل از هم میپاشه با این رمان
عاقا سگ نرم مادشو ول نمیکنه بره تو رعد و برق و بارون اگه قبلش کنارش بوده باشه
دقیقا نویسنده وقتی داشته این شخصیت رو طراحی میکرده چه حیوونی مد نظرش بوده بگه ما هم فیض ببریم😂😑😑😑😑😑😑

هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل
پاسخ به  &&&&&&&

اژدها کرومودو😐

سیگار ارسلان
سیگار ارسلان
2 سال قبل
پاسخ به  &&&&&&&

میخواستم بگم اسب مد نظرش بود … دیدم اسب حیوان نجیبی است
نمیدونم والا انقدر که ادعای آدم حسابی بودن می‌کنه این ارسلان پس چرا اینقدر گو*هِ!

Yas
Yas
2 سال قبل
پاسخ به  &&&&&&&

😂😂😂😂😂دقیقاااااا حقققق🥲🥲🥲🥲🥲

M.star
M.star
2 سال قبل

نویسنده واقعا موندم چ علاقه ای داری به ریدن به اعصاب و روان ما؟ خو تموم کن مسخره بازیو دوساله مارو عنتر منتر کردی واسه اون توله سگ ک دنیا بیاد بابا اون تا الان باید کلاس اولشم تموم کرده بود ک 🤦‍♀️🤦‍♀️

/؟حا
/؟حا
2 سال قبل

آدم سالم وقتی همچین پارتی میزاره دو پارتی بعدی روهم میزاره که بفهمیم ادامشو 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل
پاسخ به  /؟حا

😂 😂 😂

هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل
پاسخ به  /؟حا

ازون حرفا بودا خو سالم نی دیه خاهرم

/؟حا
/؟حا
2 سال قبل
پاسخ به  هستیشونم

آخه نویسنده خیلی جلوتره نمیدونم چرا ادمین نمیزاره

سون
سون
2 سال قبل
پاسخ به  /؟حا

منم هم تو ایتا هم تو تل دیدم ک رمان دلارای و ارسلان داره ولی اون کلا قضیه اش جداس و یکیشو ک دیدم پارت ۵۴۷ بود و من با خودم گفتم اگه میخواست به جایی برسه تو همین پونصد تا می‌رسید در نتیجه از اول نخوندم

Yas
Yas
2 سال قبل

باورکنید خل شدم رفتتتت این دیگه چه پارتی بود آخههههه 🥺🥺🥺🥺🥺🥺
😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😶 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐

Tamana
Tamana
2 سال قبل
پاسخ به  Yas

یاسی جان نخون تو اینو عزیزم🤦‍♀️🤦‍♀️🚶‍♀️

دسته‌ها
32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x