* * * * *
صدای سلام و احوالپرسی اطراف آزارش میداد
به سختی چشم باز کرد
دور تا دور تخت کناری مرد و زن هایی با دسته گل و شیرینی جمع شده و بلند بلند میخندیدند
نالهی آرامی کرد و دستش را زیر شکمش رساند
مردی میان سال قهقهه زد
_ کپی باباشه ، طیبه ببینش
_ وا آقا مسعود کجا شبیه باباشه؟!
اتفاقا چشم و ابروش به مامانش رفته
_ چقدر ریزه زن داداش
چند کیلو بود؟
_ وا فاطمه جون بچم کجا ریزه!
دو کیلو و نیم وزنشه
دکترش راضیه شما غر میزنی؟
_ مهم اینه سالم باشه
_ آبجی دیدی گفتم کچل دنیا میاد؟
_ وای الهی بگردم بیدار شد
_ واسه سلامتیش صلوات بفرستید
_ وا بیبی جان توروخدا شروع نکن یکی یکی اعضای خانواده رو اسم ببری و ما صلوات بفرستیم
_ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد
دلارای بی حال پلک هایش را روی هم فشار داد
همسر تخت کناری بلند بلند با بچه حرف میزد
تخت روبرویی بچهی پنجمش بود!
چهار بچهی دیگر برای بغل گرفتن نوزاد دعوا میکردند و همراهی تخت های دیگر هم برای ثانیه ای ساکت نمیشدند
انگار در این بيمارستان فقط او تنها بود
با درد خودش را بالا کشید و دستش را روی زنگ گذاشت
پرستار زیادی شلوغ بود که با عجله سمتش آمد
_ مشکلی داری عزیزم؟
درد داشت
جای آن برش لعنتی و بخیه بین پاهایش میسوخت اما حرفی نزد
گرفته جواب داد
_ بچهام
میشه بیاریدش؟
پرستار بی حوصله سر تکان داد
_ نه عزیزم ازش آزمایش گرفتن
جواب معلوم بشه تحویلت میدن
نگران خودش را بالا کشید و به سختی به پشتی تخت تکیه داد
_ یعنی چی؟
چه آزمایشی؟
بچم مریضه؟
_ نه عزیزم مشکلی نیست
حالا دکتر میاد برات توضیح میده
بغض گلویش را فشرد
حس بدی داشت
تنها و بی کس با بچه ای که تحویلش نمیدادند
_ توروخدا بهم بگید
چرا بچمو نمیدید؟
چه بلایی سرش اومده؟
پرستار پوف کشید
_ زردی داره که طبیعیه
به غیر از اون دکتر برات توضیح میده مشکل خاصی نداره
نگران نباش
نگران بود
آنقدر که همراهی تخت کناری متوجه شد و بعد از رفتن پرستار دستش را گرفت
_ نترس عزیزم من خودم دوتا پسر دارم
هر دوتا زردی داشتن الان صحیح و سالمن
من و شوهرم سر پسر اولمون مثل تو نگران بودیم
حتی خانوادم هم خیلی میترسیدن اما برای پسر دوممون فهمیدیم اگر بچه تحت نظر باشه سریع خوب میشه
مضطرب سرش را پایین انداخت
کاش میتوانست بگوید نمیتوانم نترسم
تو دو پسر داری
شوهر داری
خانواده داری
من چه؟!
تمام کس و کار من آن بچه است
با خندهی بلند زن تخت روبرو چشمانش بالا آمد
_ وای همونی که میخواستم!
امیر مگه نگفته بودی یکی دیگه خریدش؟
خیلی نامردی!
پرستار تقه ای به در کوبید
_ تایم ملاقات تموم شد
بفرمایید زودتر
کم کم اتاق خلوت تر شد
زن از روی تخت بلند شد
دو روز زودتر از دلارای زایمان کرده بود و بخاطر وزن پایین بچه نه خبری از بخیه بود و نه دردی غیرعادی
با غرور سرویس جواهر را سمتشان گرفت و ذوق زده خندید
_ قشنگه؟ شوهرم برای زایمان دخترم هدیه داد
زن کناری ابرو بالا انداخت
_ مبارکه!
من پدرشوهرم قول یک واحد آپارتمان داده
زنی دیگر خندید
_ او خوش به حالتون
خانواده شوهر من که به زور راضی شدن یک گوسفند قربونی کنن
خدا شوهرمو نگه داره باز خودش به فکر بود
با اینکه دستش تنگه یک انگشتر گرفت گفت بعدا جبران میکنم
_ شنیدم تو زایمانت از همه سخت تر بود مگه نه؟
شوهرت باید سنگ تموم بذاره
بهت زده نگاهشان کرد
هر سه نفر خیره اش بودند
لبش را با زبان تر کرد و به خودش فشار آورد تا لبخند بزند
_ آ … آره
بچم … درشت بود ، اذیت شدم
زن موهای بلوندش را پشت گوشش فرستاد و سرویس جواهر را دست مادرش سپرد
_ خداروشکر بچه من یک و نیم بود!
دلارای سر تکان داد
راضی بود بیشتر اذیت شود اما بچه سالم با وزنی مناسب باشد
_ نگفتی شوهرت چی هدیه داد؟
اصلا کجاست؟ نیومد دیدنت؟
موهای بلندش را پشت گوشش فرستاد و نگاه دزدید
_ چرا … اومد ولی باید زود میرفت
_ وا! تو پاره شدی تا بچشو دنیا بیاری اون وقت نداشت دوساعت بیاد دیدنت
معذب سر پایین انداخت و زن دیگری پرسید
_ حالا چی هدیه داد؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
از خرم خر ترین اگه باز کامنت گزاشتین گفتید چرا پارت نمیزاری
چرا پارت نمیزاری ؟
چقدر باید انتظار بکشیم واسه این رمان لطفا یکم ب فکر مخاطب باش نویسنده ی عزیز
منم معلم هستم و طرفدار رمان شما،واقعا این رمان ذهنمو مشغول کرده ،ای کاش کمی به فکر مخاطب بودید،چراکه در زندگی کاری و شخصی ما به دلیل درگیری ذهنی اثرگذار هست،اما تاجایی که میدونم شما یه رمان دیگه رو شروع کردید و به اون مشغولید،لطفا این رمان رو تموم کنید اگه به فکر از دست ندادن مخاطب هاتون هستید
ای بابا پس تو پارتت کووو واقعا مرض داری انگار ابن همه بهت توهین شه؟ من به روی تو الان ۳٠۹ پارت دادم طرفدارامم زیادن ماشاالله تو یک ساله شروع کردی من هشت ماهه واقعا خیلی کند کار میکنی عههههه اینار دیگه اخریمه پارت بدی که میام بخون ندی این رمانو از زندگیم پاک میکنم عه عه آدم پرستار باشه کلی کار داشته باشه بیاد بشینه پای این رمان 😐 👌🏻
بابا من ب روی تو الان پارت ۳٠۹ رو دادم ماشاالله دیرتر از توشروع کرده بودم و الان طرفدارام زیادن تو دیگع هییی فقط، میام چک میکنم ببینم پارت گذاشتی یانع 😐👌🏻
سلام چرا ادامه رمان را نمیزارید
مهی
مهی
1 ثانیه قبل
در انتظار تایید
ای بابا پس تو پارتت کووو واقعا مرض داری انگار ابن همه بهت توهین شه؟ من به روی تو الان ۳٠۹ پارت دادم طرفدارامم زیادن ماشاالله تو یک ساله شروع کردی من هشت ماهه واقعا خیلی کند کار میکنی عههههه اینار دیگه اخریمه پارت بدی که میام بخون ندی این رمانو از زندگیم پاک میکنم عه عه آدم پرستار باشه کلی کار داشته باشه بیاد بشینه پای این رمان 😐
بهههه حق علی ازهال بگیریییییی که یوبسمون کردییییی انگل لوزالمعده 🥲 😒
دوسِتان فکر بد نکنین من بچه مثبت فامیلم 🤗 😝
اخرهفته پارت داریم
چه هدیه داد؟
دسته تبر😒
واقعا که بعد یه ماه یه پارت نصفه
اون امتحاناتتون تموم نشده ایشالا؟ نویسنده خبرت بیاد الهی که حداقل دلمون خنک شه بگیم مرده نمی تونه پارت بنویسه به خدا تا الان اگر می خواستیم بریم سفر قندهار تا الان صدبار رفته بودیم برگشته بودیم خاک توسرت کنن با این وضع پارت گذاشتنت قشنگ نشون دادی چقدر مسئولیت پذیری ادمین لطفا این رمان رو حذف کنید چون خود نویسنده از ارزش انداختش ممنون
دقیقااا
موافقم حذف شه واقعا خیالم راحت تره میدونم دیگه پارت نمیاد الکی خودمو خسته نمیکنم
هر مشکلی هم باشه به اندازه ۵ دیقه که گوشی دم دستش هست بیاد احترام قائل شه واسه این همه ادم که دارن رمانشو میخونن بنویسه من خبرم افتادم مردم نمیتونم رمانو ادامه بدم بکشین بیرون از رمان
روانیم کرد دیگه:/
ما هم میخونیم و میبینیم پارت های کوتاه و دیر به دیر گذاشتن رو اگه مشکل دارید نخونید لابد ی مشکلی برای نویسنده یا ادمین سایت وجود داره که پارت ها رو دیر میزارن
نویسنده غلط می کنه وقتی نمی تونه انلاین رمان بنویسه رمان میزاره وقتی رمان انلاین می نویسی و شروع می کنی به پارت گذاری باید مسئولیت پذیر باشی نویسنده رو کسی مجبور نکرد انلاین رمان بنویسه می تونست کاملش کنه پی دی اف شده به اشتراک بزاره ولی وقتی انلاین پارت میزاره یعنی من مسئولیت پذیرفتم و باید سر وقت پارت بزارم که این نویسنده مرز های مسئولیت پذیری رو جابه جا کردن
نویسنده پارت نمی ده ربطی ب ادمین سایت نداره
بچهها رمان پیشنهادی کلاه داران رو بخونید خیلی قشنگ و خندهدار هستش👌👌👌
سازنده و مدیر وبسایت باید اگر دید رمانی پارتگذاری رو ول کرده و نمیزاره حذفش کنه بیشتر از ده رمان تو وبسایت هست ک دوسه پارت اول گذاشتن بقیش هیچ
فاااااااک
بعد دوماه امدم گفتم حتما پارت ها زیاد شده ففط یه پارت😐
بعد دو ماه اومدم، دیدم فقط یه پارت گذاشته🙂…🙄😒
ادامه پارتگذاری بعد از امتحانهای خرداد حتما😂😂😂😂😂
ی رمان خوب بهم معرفی میکنین؟
پروانه میخواهد تو را
تو همین سایت
رمان دلاهو به نظرم خوبه
رمان میان عشق و آینه، صبور وحشی، بچه مثبت
ریدم تو پارت گذاریت
خدایی نویسنده رمان دلارای سریال ترکی زیاد نگاه می کنه
آینه آینه روی دیوااار
.منو نگا..
چی میبینی؟!
آره به روم بیااار…
آینه آینه بمون پیشم…
آروم میشم…
تو میدونیییی ،
نباشیی داغون میشممممم 🤌 🧿 😎
(سوگند)
مننن دارم اینو میبینمممم
که یروز میام دوبارهعععععع کنارت اروم میگیرمممممم
برقص تو برقص تو برقص تو زیر بارونننن بامننننن
دیریدیریدیریریریییی شب تا صب با ستاره ها رقصیدیم ما باهم کنار ماه شب تا صب میدیم ادامه ما
گفتم سلام خانم دیگه برام قانون من بعد قانون جنگهههه😎❤️❤️