رمان دلارای پارت 301 - رمان دونی

 

 

 

دلارای بی حال نالید

 

_ دختر منه

 

پاهایش لرزید

ارسلان بازویش را نگه داشت تا زمین نخورد

 

_ پدرش منم!

 

دلارای چشمانش را بست

 

دنیا روی سرش آوار شده بود

 

کاش می‌مرد اما دخترکش را نمیگرفتند

کاش مرده بود….

 

با اشک هق زد

 

_ بچه‌ی من پدر نداره

بچه‌ی من فقط چند روز پدرشو حس کرد اونم وقتی بود که مادرش التماس میکرد تا بتونه جونشو نجات بده و پدرش نشه قاتلش!

 

آلپ‌ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد

 

طوری که صدای سایششان را شنید

 

کاش دلارای نبود

کاش دخترک اینطور زار و مریض و بی جان روبرویش نبود تا مشتش را در دهانش فرود می آورد

 

خودش هم باورش نمیشد تا چه اندازه این جملات آتشش زده!

 

انگشتانش را از دور بازوی دلارای رها کرد

 

او بی جان روی زمین افتاد و ارسلان بی توجه به صدای ناله اش سمت در رفت و دستور داد

 

_ لا تدخل بدون إذن مني

(بدون اجازه‌ی من وارد نشه)

 

 

 

دلارای بهت زده جیغ کشید

 

_ ارسلان …

 

آلپ‌ارسلان از در گذشت از مردی که پشت سرش می آمد پرسید

 

_ اين جميلة؟

(جمیله کجاست؟)

 

قبل ازینکه مرد جواب دهد سروکله‌ی جمیله پیدا شد

 

پیراهن قرمز رنگی به تن داشت و گیلاس شراب به دست می‌خندید

 

قبل ازینکه بتواند حرفی بزند بازویش میان انگشتان ارسلان اسیر شد

 

با خشم عقب کشید و به دیوار کوباندش

 

_ اوضاع بهم ریخته ، همه چیز خراب شده اون وقت تو چه غلطی میکنی؟!

 

 

 

جمیله وحشت زده نگاهش کرد و آلپ‌ارسلان دوباره عربده زد

 

_ گفتم چه غلطی میکنی؟

مشروب میخوری و با مردا میپلکی؟

من برای چی به تو پول میدم دوزاری؟

 

جمیله به خودش آمد

 

خودش را جمع و جور کرد و ترسیده توضیح داد

 

_ آقا من حواسم به همه چی هست

خودتون گفتید به دختره دست نزنم وگرنه تا قبل ازینکه شما بیاید….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نبض خاموش از سرو روحی

    خلاصه رمان :   گندم بیات رزیدنت جراح یکی از بیمارستان های مطرح پایتخت، پزشکی مهربان و خوش قلب است. دکتر آیین ارجمند نیز متخصص اطفال پس از سالها دوری از کشور و شایعات برای خدمت وارد بیمارستان میشود. این دو پزشک جوان در شروع دلداگی و زندگی مشترک با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در وجه لعل pdf از بهار برادران

  خلاصه رمان :       لعل دوست پسر و کارش را همزمان از دست می دهد و در نقطه ای که امیدی برای پرداخت بدهی هایش ندارد پاکتی حاوی چندین چک به دستش می رسد… امیرحسین داریم بسیار خفن… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سایه سیاه🖤
سایه سیاه🖤
10 ماه قبل

وای این چه جور پارت گذاشتنه

آنه شرلی
آنه شرلی
1 سال قبل

خدایییییی ما خوریم این رمان می‌خونیم

black girl
black girl
1 سال قبل

خاک تو سر ارسلانننن
خاک تو سر جمیله
خاک تو سر علیرضا
خاک تو سر داراب
خاک تو سر حاج ملک شاهان و فرهمند
و از همه مهم تر … خاااااک تو سرت نویسنده دو زاری آشغال تو سه تا رمانت اندازه دویست تا زمان منو حرص دادی پدرسگ دیگه نمیکشم سنگ قبر تو بشورم الهی نکبت
تو ماتیک مارو ساییدی تو این ساییدی خدا لعنتت کنه

دیانا
دیانا
1 سال قبل
پاسخ به  black girl

نفس عمیق بکش بعد تا ۱۰ بشمار تا آرام شی عزیزم انقدر این رمان ارزش نداره

دوزپسرارس
دوزپسرارس
1 سال قبل

پر محتوا.. پارتا مزخرف شدن.

دوزپسرارس
دوزپسرارس
1 سال قبل

الان.. قصدت از اینکارا چیه مستر آلپ ارسلان؟؟!

هستی
هستی
1 سال قبل

خدا لعنتت کنه ارسلانننننننننننن

تیک‌تاک
تیک‌تاک
1 سال قبل

خیلی دیگه نویسنده دیگه اغراق میکنه
پسر تا این حد لاشی آخه….😐🙄💔تو کشور غریبه دختر بیچاره 😐💔

شکرخدا رمانه اگه واقعی بود من از این حجم بدبختی این دختر اعتصاب دشوری میکردم😂😁🙂

😂sober
😂sober
1 سال قبل
پاسخ به  تیک‌تاک

ای بابا این که خوبه پسرا بیشتر از اونچه که فکر کنی و به مغزت خطور کنه لاشی هستن فرا تر از تصورت!
و ای کاش این مدل پسرای لاشی با دخترای هرزه برن تو رابطه تا همه راحت بشن به خدا 😑ولی متاسفانه برعکسه آدم خوب گیر آدم عوضی می افته

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
1 سال قبل

کاش تو این پارت یه سریا کامنت نزارن چقدر کم، نویسنده نمیاد پارتای vip رو همشو یکجا رایگان بزاره برای این همه دنبال کننده که!

هیچی
هیچی
1 سال قبل

علی تو چرا انقد سنگ نویسنده رو به سینه میزنی 😐
نکنه خودت نویسنده ای 😱
یا فک و فامیلشی😂

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
1 سال قبل
پاسخ به  هیچی

نه بخدا😂😂آخه یکم فکر کنید منطقی میگم الان نویسنده کلی از پارتای vip رو داره رایگان براتون میزاره چندان عقب نیستید و خب این کارش خوبه بیاید منطقی فکر کنیم

هیچی
هیچی
1 سال قبل

باشه ولی نویسنده نمیزاره که
اون کانال فیکه میزاره مگه نه 🤡

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
1 سال قبل
پاسخ به  هیچی

این کانال فیکه قبلا دوتا ادمین داشت محمد و گلی، که اونارو نویسنده وقتی شکایت کرد برکنار شدن الان خوده نویسنده اداره میکنه

هعی
هعی
1 سال قبل

ولی قبلا بهتر بود🥲🤌
هعی اصن یاد دورانی که با هومن بود افتادم 🤌
از مدرسه جیم میزد 🤌
ارسلان سر اینکه فروشنده با دلارای مثه فقیر ها رفتار کرد دعوا کرد 🤌
ازدواجشون تو کلانتری🤌
رفتن تو همون محل کار ددی ارسلان 🤌
ارسلان اومد جلو مدرسه دلارای گفت من شوهرشم🤌
ارسلان زیرپایی داد به داراب کلش خورد به میز🤌
ریدن ارسلان به عروسی دلارای و هومن🤌
چقدر اتفاق افتاده بود حالا نصفش یادم نیس🥲🤌

دو دو چار
دو دو چار
1 سال قبل
پاسخ به  هعی

همینا هم خوب یادته من هیچ یادم نمیان
فک کنم اینارو دو سه سال پیش خوندم

😂sober
😂sober
1 سال قبل

چه وزه ای ام هست بین هر خط چهار تا خط فاصله میندازه که زیاد به نظر بیاد 😑😑

لیلا
لیلا
1 سال قبل

حالم داره از ارسلان بهم میخوره

لی لی
لی لی
1 سال قبل

خیلی داره کش پیدا میکنه از طرفیم کم بودن پارت و فاصله ای میفته باعث میشه جذابیت داستان از بین بره هرچند نویسنده قلم زیبایی داشته باشه

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

خدایی ما رو مسخره کردین با این پارتا😬😬😬
به شعور مخاطب توهین میکنین

....
....
1 سال قبل

پارتا کلا هر کدوم ی جمله از دلارای و دوتا جمله از ارسلانه
یه دیالوگم اون وسط یا علیرضا میگه یا جمیله

نوا
نوا
1 سال قبل

مگه آدم مرض داره این رمان بخونه من ک دیگه نمیخونمش مسخره

Fateme
Fateme
1 سال قبل

چرا انقدر کممم؟/:

ساناز
ساناز
1 سال قبل

خیلی دیگ داره کشش میده رمانو
سیصدتا پارت گذشته کی دیگه ارسلان خوب میشه با دلی پس

شمیم
شمیم
1 سال قبل

عجب👀 👀

ناشناس
ناشناس
1 سال قبل

خیلی کوتاه و مسخره 😐

دسته‌ها
26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x