رمان دلارای پارت 304 - رمان دونی

 

 

 

دومین آسانسور فقط با کارتی که دست آلپ‌ارسلان یا مهمان های ویژه اش بود باز می‌شد

 

کارت اتاق را به صفحه چسباند و در باز شد

 

اسما میان رقص با بازو به دست حوریا کوبید و با چشم آن سمت را نشان داد

 

حوریا بهت زده از حرکت ایستاد

 

باورش نمی‌شد

با چهره ای درهم تا زمانی که درهای آسانسور بسته شد خیره‌ی دخترک ماند

 

اسما کنار گوشش گفت

 

_ كم سنة حاولت جذب رأي الرجل النبيل ، لم تحصل الفتاة على الطريق وأخذت بطاقة غرفتها

(چندسال تلاش کردی نظر آقارو جلب کنی ، دختره از راه نرسیده کارت اتاقش رو گرفت)

 

حوریا با نفرت پچ زد

 

_ اسكت . فقط انتظر وانظر ماذا يحدث لي

(دهنتو ببند . فقط صبر کن و ببین چه بلایی سرش میارم)

 

اسما خندید و گیلاس شراب را پر کرد تا سمت مشتری ها برود

 

_ ربما يجب أن ترضي الشيوخ! إذا هزت ظهرك جيدًا ، فسوف يسعدهم اصطحابك من هنا. سيدي ، أنت طموح جدا!

 

(شایدم باید به شیخ ها رضایت بدی! اگر خوب کمرتو بلرزونی راضی میشن از اینجا ببرنت. آقا برات زیادی بلندپروازیه!)

 

حوریا اینبار فریاد کشید

 

_قلت لك أن تصمت ، أيها الوغد

(بهت گفتم خفه شو هرزه)

 

 

قبل ازینکه بتواند سمت اسما حمله ببرد جمیله موهایش را دور دستش پیچید و عصبی عقب هلش داد

 

_ چه غلطی میکنی؟ نمیبینی مشتری داریم؟

 

سمت راهرو هلش داد و از جمعیت دورش کرد

 

حوریا با حرص موهایش را از دست جمیله بیرون کشید و غرید

 

_ بهم قول داده بودی

 

جمیله تشر زد

 

_ ساکت ، کارتو بکن پولتو بگیر

به اندازه کافی اعصابم بهم ریخته هست حوریا

یک بلایی سرت میارم حالا ببین

 

_ چند ماه مثل عروسک تو دستت رقصیدم و هرکاری خواستی انجام دادم

بهم قول داده بودی اینبار که آقا بیاد میفرستیم اتاقش

حالا چی شد؟ اون دختره با اون وضع داغون رو قبول میکنه اما منو نه

 

جمیله نیشگون محکمی از پهلویش گرفت و غرید

 

_ صبر داشته باش! اگر مثل گاو وحشی رم کنی هیچی نصیبت نمیشه

وقتی بفهمم این دختره کیه و آقا چرا روش حساسه از شرش خلاص میشیم

اون موقع نوبت تو می‌شه

پس دهنتو ببند و دردسر درست نکن

 

حوریا بغض کرده با حرص سر تکان داد

 

جمیله تشر زد

 

_ حالا برو سر کارت

یادت نره حواسم بهت هست

 

 

***

کنار تخت روی زمین نشست و بغض کرده پچ زد

 

_ دخترِ مامان

 

هاوژین عمیق خوابیده بود

 

دست کوچکش را بوسید و با غم خندید

 

_ قشنگم … پاشو ببین مامان اومده

 

دوباره بوسیدش

 

_ دیگه تنهات نمی‌ذارم

 

برای چندمین بار بوسه بر دستش زد اما احساس کرد دلتنگی اش رفع نشده است

 

اشک روی گونه اش چکید

 

تا به حال هیچ زمان چنین احساسی نداشت

 

انگار جدایی از هاوژین از تمام بدبختی هایش بدتر بود

 

ساق دستش را برای هزارمین بار بوسید و بی حال پچ زد

 

_ دلم داشت می‌ترکید…

 

هاوژین با لب های غنچه شده نق زد و بینی‌اش را در خواب مالید

 

دلارای خندید

 

_ جان… پاشو ، بیدارشو ببین کی اومده

 

پلک های هاوژین گیج از هم فاصله گرفت

 

دیگر نتوانست طاقت بیاورد

 

دخترک را در آغوش کشید و به خود فشرد

 

سرش را در گردنش فرو برد و گهواره وار سرجایش عقب جلو رفت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 12

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاصدک های سپید به صورت pdf کامل از حمیده منتظری

    خلاصه رمان:   رستا دختر بازیگوش و بی مسئولیتی که به پشتوانه وضع مالی پدرش فقط دنبال سرگرمی و شیطنت‌های خودشه. طی یکی از همین شیطنت ها هم جون خودش رو به خطر میندازه و هم رابطه تازه شکل گرفته دوستش سایه با رضا رو بهم میزنه. پدرش تصمیم میگیره که پول توجیبی اون رو قطع بکنه و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
90 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازی
نازی
1 سال قبل

ببخشید چطور میشه اینجا رمانمون‌ رو پارت گذاری کنیم؟

هدهد
هدهد
1 سال قبل

یکی نیس ب ارسلان بگه اخه گاوتو همونی ایی که داشتی بچتو میکشتی الان کاسه داغ تراز اش شدی شترگاو پلنگه نفهم دلارای با اونهمه سختی بچشو به دندون گرفت و بزرگ کرد تک و تنها زایمان کرد هیچ میدونی زایمان چیه چقدر ادم بعدش به کمک و محبت و رسیدگی نیاز داره؟الان چیشده که فک میکنی تو صلاحیتت بیشتره وایی کاش میتونستم ارسلانو یه فس کتک بزنمممم

فاطی
فاطی
1 سال قبل

من پشت کنکوریم.خیلی استرس داشتم

نکنه برگردن دوباره عمومیا
ولی هر جا میخونم نوشته
برنمیگردن.

تیک‌تاک
تیک‌تاک
1 سال قبل

به فرغون رو میدی میره بالای آجر میگه تا بهم نگین بنز پائین نمیام….😐💔
حکایت این نویسندست تا یکم ازش تعریف میکنیم جوگیر میشه

......
......
1 سال قبل
پاسخ به  تیک‌تاک

طنز تلخ😂💔

از منتظران پارت
از منتظران پارت
1 سال قبل

پارت بعدی
دلارای با گریه بچه رو بغل میکنه هاوژین هم که مادرش رو دیده گردن دلارای رو سفت مچسبه و هعی ماما، ماما میکنه

ناگهان ارسلان میاد حسودی میکنه فکر میکنه دلیل غریبه بچه اش دلارای میخواد بچه رو بزور بگیری که بچه جیغ میزنه بعد یهو با دست میزنه تو صورت ارسلان و ارسلانم پشماش میریزه و عصبی تر میشه و

تموم شد البته این اندازه دو پارت بود🥲

......
......
1 سال قبل

خیلی حق بود

♥️*****
♥️*****
1 سال قبل

شاید یه پارت دگه بده ولی دوباره میره تو کما تا 1 ماه دیگه تو تلگرام کانالاشون چند روزیه پارت گذاری نمیشه

😂sober
😂sober
1 سال قبل

دوستان واسه هرچی پا فشاری کنین و اصرار کنین دیر انجام میشه ول کنین و وا بدین خودش اون موقع میاد به سمتتون
برای این رمانم زیاد درگیر نشین برین به کارای روزمرتون برسین به پلن هاتون و ….
نویسنده گذاشت بیاید بدون استرس و اعصاب خوردی فوش و بد وبیراه بخونین اینجوری حداقل اعصاب خودمون راحته من میبینم وا بدی منظم پارت میده اصرار کنی فوش بدی و…دیر پارت میوه هر چند نویسنده نمیبینه کامنت هارو اما این قانون طبیعته هر چی ریلکس تر باشین نسبت به هر موضوعی زود تر واقعی میشه براتون یه سکه بنداز نیت کن و دیگه رها کن خودش تو بهترین شرایط به سمت تون میاد🥰❤️❤️

😂sober
😂sober
1 سال قبل

من اعتماد داشتم به آدما و اعتقاد داشتم به قلبشون
اشتباه کردم که راز قلبمو همینجوری گفتم بهشون
خیال میکردیم رفیقمونن یه دونشونم نبودن
یه نخ و سوزن بیار بدوزم که باز زخمام هنوزم
الان دیگه خوب میدونم چرا کلی چشم افتاده دنبال تو
یه سریا عشقشو دارن ببینن با من چیه داستان تو
یه روزی پر و بالت بودم تا میخواستی منو پر شالت بودم
تو همیشه غیبت میزد و من پیگیر حالت بودم

عاصف آریا _اعتماد داشتم🔒🔗
چقدر حرف دلمه✏️📝

من...
من...
1 سال قبل

بچه ها من پی دی افشو یه جا دیدیم تا زیر زمین که ارسلان دلی رو میبینه مثل همینه اما از ادامه با رمان سایت فرق میکنه اون فیکه یا این؟😂

تیک‌تاک
تیک‌تاک
1 سال قبل
پاسخ به  من...

اون😁
البته گمون کنم
چون کانال تلگرامی که میزاشتش دوباره پاک کرد تموم شدرو

زری
زری
1 سال قبل
پاسخ به  من...

فیکه اونی ک کامله فیکه ادمین کانال رمان دلارای خودش تموم کرد اصلی اینه

مبینا
مبینا
1 سال قبل

ذارت

آتی
آتی
1 سال قبل

بچه ناموصن ماچق کزخلیم دوساله که هنوپیگیراین رمانیم😐😂

هیچی
هیچی
1 سال قبل

ولی من دلارای رو با چهره مظلوم تر و بیبی فیس تری تصور می‌کردم این بالای ۲۵ ساله به مولا
دلی ۱۹ سالشه 😐
به نظرم نه ارس و نه دلی این قیافه ها بهشون نمیخوره

سوگل
سوگل
1 سال قبل

من پی دی اف کامل شو خوندم😊

hedy
hedy
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

از کجا گرفتی ؟

زری
زری
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

اون ک کامله فیکه

سوگل
سوگل
1 سال قبل

سلام دوستان این رمان قبلا تموم شده که دارین میخونید!

آتی
آتی
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

نه گل تموم نشده اون نویسنده اصلی رمان نبود

سوگل
سوگل
1 سال قبل
پاسخ به  آتی

نمیدونم ولی کاملا شبیه همین رمان🤷‍♀️

زری
زری
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

فق اخراشو یکی نوشت اولاش ماله نویسنده اصلی

هیچی
هیچی
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

ای خدا خسته شدیم از دست اینا دیگه 💅💟
تمومش کنین هر دیقه یه نفر میاد میگه : مین قیبلین پی دی ایف شی خیندم
ما هم اینجا همه اسکلیم حتما👀📿

سوگل
سوگل
1 سال قبل
پاسخ به  هیچی

نمیدونم والا من یجا کامل شو خوندم اخرش خیلی قشنگ تموم میشه…
اما بعضی از رمانای این سایت قبلا تموم شدن…

هیچی
هیچی
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

اون فیکهههههه🤦🏻‍♀️

زری
زری
1 سال قبل
پاسخ به  سوگل

اون ک تموم شده فیکه اصلی تموم نشده

رضا میر
رضا میر
1 سال قبل

https://uupload.ir/view/7a95d295da2cf2b0549bb5853f8b2ac051725969-1080p_g0nu.mp4/

این آهنگ شکستن ممنوعیت هاست
حالا باهام قدم به قدم پیش بیا
این ریتم پر جنب و جوش شاید بتونه نوع جدیدی از شکستن ممنوعیت ها باشه
این آهنگ شکستن ممنوعیت هاست
حالا باهام قدم به قدم پیش بیا
این ریتم پر جنب و جوش شاید بتونه نوع جدیدی از شکستن ممنوعیت ها باشه
این آهنگ شکستن ممنوعیت هاست
حالا باهام قدم به قدم پیش بیا
این ریتم پر جنب و جوش شاید بتونه نوع جدیدی از شکستن ممنوعیت ها باشه
…………..
………….
‌……………

هیچی
هیچی
1 سال قبل
پاسخ به  رضا میر

عرررررررررررررر🔫🌚

هووی مامان ارسلان
هووی مامان ارسلان
1 سال قبل
پاسخ به  رضا میر

خیلی خفن بود

فهیمه
فهیمه
1 سال قبل

داستان وارد فصل جدید شده .عکس پروفایل رمان هم تغییر کرده.هاویژن به پروفایل رمان اضافه شده حالا حالا ها داستان ادامه داره ،دخترا

هیچی
هیچی
1 سال قبل
پاسخ به  فهیمه

خدایا صبر بده 🙀😾

هووی مامان ارسلان
هووی مامان ارسلان
1 سال قبل
پاسخ به  فهیمه

پس باید گوشیو تو قبرم ببرم چون مطمئنم تا اون موقع زنده نیستم

Roghayeh
Roghayeh
1 سال قبل

دوستان میشه چند تا رمان معرفی کنید که دختره معتاد باشه یا سیگار بکشه

مَسی
مَسی
1 سال قبل
پاسخ به  Roghayeh

رمان افگار رو اگه بخونی دختره سیگاریه ولی از اواسط به بعدش

Roghayeh
Roghayeh
1 سال قبل
پاسخ به  مَسی

رمتن دیگه ای رو نمیشناسین ؟

Zoha
Zoha
1 سال قبل
پاسخ به  Roghayeh

رمان کامل نه نمیشناسم .
ولی توی رمان جدیدم توی سایت مدوان دختره اینجوری میشه
و توی رمان گاهوک آهو سیگار میکشه که نقش اصلی داستان نیست!

...!
...!
1 سال قبل

چه عجب پارت گذاری منظم شده

مَسی
مَسی
1 سال قبل

دوستان از آنجایی که به لطف خوش قولی نویسنده دلارای تعداد زیاد من یه سوال داشتم من خلاصه یه رمان خوندم دوتا برادر دوقولو اتفاقی عاشق یه دختر میشن دختره اول عاشق یکیشون میشه بعد آن داداش که میفهم این مینداز زندان دختره هم مجبوری با آن یکی ازدواج میکن داداش که از زندان آزاد میشه میره واسه انتقام آن یکی هم مریض
اسم رمان چی بود ؟؟🤧😅

ماه
ماه
1 سال قبل
پاسخ به  مَسی

آن نیمه دیگر

😂sober
😂sober
1 سال قبل

چه عوضیه این حوریا پاشم بیام موهاشو بگیرم دو دوری دور کلاب خراب شده بچرخونم بشینه سر جاش
والله اشغال هول چقدر اخه یکی آویزونه تو هر کاری هم بکنی با ز م یه هرزه ای حوریا جووووون😬💋

دسته‌ها
90
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x