رمان دلارای پارت 322 - رمان دونی

 

 

 

 

 

موهایش را چنگ زد و محکم کشید

 

ارسلان آخی گفت و بی آنکه سرش را بلند کند کمرش را چنگ زد

 

تشنه بود!

تشنه ی آرامش و اشتیاقی که به او داشت و تا به حال برای هیچ زن دیگری حس نکرده بود!

 

انگار فاصله حریصش کرده بود!

 

مثل ببری که روزها گرسنه اش نگه داشته بودند و حالا آهویی لذیذ روبرویش میرقصاندند!

 

دلارای نفس زنان با چشمان بسته لب زد

 

_ ارسلان…

 

ارسلان جوابش را نداد

 

دست هایش روی بدن دخترک می‌گشت و تلاش میکرد آسیبی با او نرساند

 

دلارای ملتمس نالید

 

_ ارسلان

 

سر آلپ‌ارسلان کمی بالا آمد

 

حال خیره دخترک بود که دلارای آرام زمزمه کرد

 

_ نکن

 

دستان آلپ‌ارسلان روی بدنش خشک شد اما دلارای با ناله ادامه داد

 

_ خودتو … کنترل نکن

 

 

موهایش را چنگ زد و سرش را بالا کشید

 

اینبار او بود که با خشونت لب های مردانه اش را می‌بوسید تا نفس کم بیاورد

 

ته ریش روی گونه هایش را نوازش ‌کرد و بوی تنش را نفس کشید

 

آنقدر دلتنگ این مرد بود که انگار با هربار بوسیدنش حفره ای در قلبش پر میشد!

 

چطور نفهمیده بود تا این اندازه وابسته اش است؟

 

چطور تا به امروز خیال میکرد تنها دلبستگی اش در این دنیا هاوژین است؟

 

او هاوژین را دوست داشت…

شاید بخاطر اینکه یادگار این مرد بود!

 

ثمره عشقی که به آلپ‌ارسلان داشت

 

چشمانش را بست و خودش را به ارسلان سپرد

 

این مرد بلدش بود!

 

*

 

خسته بود

خسته اما آرام

دلش می‌خواست بعد از ماه ها چشم هایش را با خیالی آسوده ببندد اما نوازش انگشت های آلپ‌ارسلان میان موهایش اجازه نمی‌داد

 

انگار می‌ترسید بخوابد و همه چیز رویا باشد

 

سرش روی قفسه سینه ی آلپ‌ارسلان بود و صدای تپش های منظم قلبش را می‌توانست تشخیص دهد

 

 

 

ارسلان دود را بیرون فرستاد و همانطور که با یک دست سیگار را بالا نگه داشته بود ، دست دیگرش را میان تارهای موی دخترک چرخاند

 

بی اعصاب پچ زد

 

_ رید به موهات زنیکه احمق

 

دلارای آرام قفسه سینه‌ی برهنه اش را نوازش کرد

 

_ بلند میشه

 

ارسلان سیگار را به لبش چسباند و زمزمه کرد

 

_ میگم یکی بیاد درستش کنه

کج کوتاه کرده

 

دلارای کمرنگ لبخند زد

 

ارسلان بی مقدمه پرسید

 

_ چطور اینجارو پیدا کردی؟

 

متوجه منظورش نشد

 

_ کجارو؟

 

_ دبی! کلاب من

 

دلارای بهت زده جواب داد

 

_ نمی‌دونستم مال توئه

فقط یکی بهم پیشنهاد داد به جای فروختن کلیه بیام اینجا

 

ارسلان زیرلب غر زد

 

_ غلط کرد

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 793

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
57 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
kamand
kamand
10 ماه قبل

ای لعنت بهت

delvin
delvin
10 ماه قبل

لعنتتتت

طرفدار دلارای
طرفدار دلارای
10 ماه قبل

باز که‌تو مردی نویسنده

رضا
رضا
10 ماه قبل

ای تو روحت باشه بعد دو هفته هنوز پارت نذاشتی

به تو چه😐
به تو چه😐
10 ماه قبل

کلا نویسنده عادتشه که خب کلا اردیبهشت و خرداد تا اواسط تیر به خاطر امتحانا نمیزاره بعد از اواسط تیر تا اواسط اذر هر موقع عشقش کشید پارت میده بعد از اواسط اذر تقریبا تا اواخر دی ماه دست و دلباز میشه کمییی فقط بعد دوباره اوایل بهمن تا اواخر اسفند هر موقع عشقش کشید پارت میده
هفته اول فروردین به خاطر عید دست و دلباز میشه دیگه بعد از هفته اول غیبش میزنه

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط به تو چه😐
SAMA
SAMA
10 ماه قبل

چرا پس پارت نمیده 😭موندیم تو خماری همینطور

delvin
delvin
10 ماه قبل

لعنت

اسما
اسما
10 ماه قبل

این نویسنده دوقطبیه حتما ببریدش دامپزشکی

اهورا بن آلپ🗿
اهورا بن آلپ🗿
10 ماه قبل

سلام ، من داخل chrome زدم رمان دلارای پی‌دی‌اف اورد اولین سایت که اومد بالا سایته رمان بوک بود دانلود رمان دلارای از حنانه فیضی آخرش هم خوب بود دلی و آلپ کنارهم هستن و خوشحالن کنار هاوژین صاحب اهورا هم میشن

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط Aneyeta
delvin
delvin
پاسخ به  اهورا بن آلپ🗿
10 ماه قبل

آخرش خیلی غیر حرفه ای تموم شده، ذهنمون نمیتونه بپذیره که این نوع نوشته تهشه🤕

لباس حورا که نویسنده روش کراشه
لباس حورا که نویسنده روش کراشه
پاسخ به  delvin
10 ماه قبل

نمی دونم شایدم فیکه

SAMA
SAMA
پاسخ به  delvin
10 ماه قبل

دقیقا نویسنده خیلی از شخصیت آلپ ارسلان دور شد اونجا منم خوندمش اصلا ارسلان یهو ازین رو به اون رو شد مگه میشه اخه ولی دوست دارم پایان اینم ببینم توی سایت اون احتمالا فیک

عالی
عالی
پاسخ به  اهورا بن آلپ🗿
10 ماه قبل

منم خوندمش میگن که فیکه

delvin
delvin
10 ماه قبل

پارت جدید کو؟
دوباره رفت سالی یه بار؟

گانگ گانگ
گانگ گانگ
10 ماه قبل

دوستانی که گیر رمان دلارای هستین هنوز بعد سه سال.. کاملش اومده کافیه یه سرچ کوچیک کنین و پی دی افشو دانلود کنین .. دیگه لازم نیست هردوماه ی پارت بخونین فک کنم اولین سایت نیست دومین سایتیه که میاد واستون

هیچی
هیچی
پاسخ به  گانگ گانگ
10 ماه قبل

برای بار هزارم اون فیکهههه
انگار این همه آدم اینجا به عقلشون نمیرسه اونو برن بخونن

گانگ گانگ
گانگ گانگ
پاسخ به  گانگ گانگ
10 ماه قبل

امیدوارم فیک باشه. پایانش که اصلا خوب نبود

در ب در یه رمان:/
در ب در یه رمان:/
10 ماه قبل

بچه ها یه رمان قشنگ بگین بخونم
بی رمانی فشار آورده…

هیچی
هیچی
پاسخ به  در ب در یه رمان:/
10 ماه قبل

طومار
آمال
داو اول
در همسایگی گودزیلا
طنین افتاده در ثمین (البته تا یه جایی رایگانه بقیش پولی)

بهار
بهار
پاسخ به  هیچی
10 ماه قبل

دمت گرم خدایی

راحیل
راحیل
پاسخ به  در ب در یه رمان:/
10 ماه قبل

رمان های بانوی قصه ، پائیز آغاز زندگیست ، گل سر شکسته پرنیان شب ، انتقام و آبرو ، سه سوت ، عمارت سیاه، رد های ماندگار، اسطوره، فرمیسک ، سفر به دیار عشق ، حسرت تنهایی من، جگوار و شهر بازی رمان‌هایی هستند که خیلی دوستشون دارم

بهار
بهار
پاسخ به  راحیل
10 ماه قبل

عشقی بمولا

Tina
Tina
پاسخ به  در ب در یه رمان:/
10 ماه قبل

پروانه میخواهد تورا. دالاهو. این دوتا خیلی قشنگن و تموم شدن رمانای درحال پارت گذاریم ماتیک و آووکادو

بهار
بهار
پاسخ به  Tina
10 ماه قبل

پروانه میخواهد تورا و ماتیکو خوندم
اون دوتارم ی سر بزنم
دمت گرم ستون

kamand
kamand
10 ماه قبل

وایی ننم من دیگ ی سال شد این رمانو میخونم اقا خسته شدم بیا تمومش کن جان ننت

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
پاسخ به  kamand
10 ماه قبل

تو باز خوبه یه ساله
من سه سالههههههههههه
سه سالللللل😐😶

دختر
دختر
10 ماه قبل

کی پارت دارین 🥺🥺

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
پاسخ به  دختر
10 ماه قبل

انشالله سال دیگه😂😂

هیچی
هیچی
پاسخ به  کیوی خانم🥝
10 ماه قبل

خوبه دو ماه مونده

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
پاسخ به  هیچی
10 ماه قبل

😂😂

دوست دختر علیرضا رفیق ارسلان
دوست دختر علیرضا رفیق ارسلان
11 ماه قبل

عجیب این پارتو دوست داشتم:)

...
...
11 ماه قبل

وقتی همه چیز خوب است، میترسم!
ما به لنگیدن یک جای کار
عادت کرده ایم…!

-هوشنگ ابتهاج

نظرم برای این پارت🤦🏻‍♀️

delvin
delvin
پاسخ به  ...
11 ماه قبل

دقیقا، وقتی همه چیز داره خوب پیش میره یعنی یه جای کار داره میلنگه

neda
عضو
پاسخ به  delvin
11 ماه قبل

قانون زندگی هم همینه
تا یکم خوشی زندگی به گریه میندازتت 🙂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
10 ماه قبل

جانم خواهر ؟؟

دلی
دلی
پاسخ به  delvin
10 ماه قبل

منتظر مردن همشون باش
از نویسنده بعید نیست همه چیو یهویی بهم بریزه

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
پاسخ به  ...
10 ماه قبل

😂دیقا ، ولی من اصلا دلم نمیخواد دلی ازگذشته ارس بدونه چون واقعنی نابود میشه 💔

Hani
Hani
پاسخ به  پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل

کدوم گذشته؟؟

رهگذر
رهگذر
پاسخ به  Hani
10 ماه قبل

فکر کنم منظورش زمانی که ارسلان دنبال دلارای بود
شاید هم دوران بچگی ارسلان رو میگه که بنظرم دوران بچگی دلارای بدتر هم بود ارسلان به عنوان یه پسر محدودیت هایی کمتری داشت اما دلارای واقعا بچگی یا یهتر بگم کل دوره زندگیش بد بود

هیچی
هیچی
پاسخ به  رهگذر
10 ماه قبل

چی میگی بابا
این ساینا و خواهرش که معلوم نیست چکاره ان تو رمان رو میگه

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
پاسخ به  هیچی
10 ماه قبل

اهوم اینو منظورمه

Hani
Hani
پاسخ به  هیچی
10 ماه قبل

اوه یس

luna
luna
11 ماه قبل

چند بار خواندم تا باور کنم پارتو

M.h
M.h
11 ماه قبل

عجیب از ارسلان همچنین چیزی انتظار ندارم

بهار
بهار
11 ماه قبل

خوبه انگار کم کم داریم ب یه نتایجی میرسیم اگ گند زده نشه

hadis
hadis
11 ماه قبل

عجب چرا تموم نمیشه

دسته‌ها
57
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x