رمان دلارای پارت 334

4.3
(326)

 

 

 

 

ارسلان کمرنگ اخم کرد و صورت کوچک هاوژین را میان دستش گرفت

 

نمایشی سرش را پایین آورد و کنار صورت دخترک گرفت

 

_ شبیهم نیست مگه؟

 

ساینا بهت زده پچ زد

 

_ یاخدا … نه!

 

ارسلان پوزخند زد

 

_ آره

 

_ دخترته؟!

 

ارسلان گونه‌ی آویزان هاوژین را بوسید

 

_ خودشه

 

_ خدمتکارو حامله کردی؟!

 

کمرنگ اخم کرد

 

_ خدمتکار نیست ، زنمو حامله کردم با اجازت

 

ساینا خنده‌ی تلخی کرد و گونه‌ی هاوژین را نوازش کرد

 

_ مبارکه … پسرحاجی!

 

هاوژین خودش را عقب کشید و ارسلان پوزخند زد

 

_ خوشش نمیاد لپشو بکشی

 

 

ساینا پشت میز نشست

 

چشمانش خیس بود اما اشکی روی گونه هایش سقوط نمی‌کرد

 

_ به باباش رفته یا مامانشم اعصاب درست حسابی نداره؟

 

سیگاری از پاکت روی میز بیرون کشید و فندک صورتی رنگ دخترانه اش را چنگ زد

 

_ همیشه تصور میکردم بچه‌ات آروم و مظلوم بشه

 

آلپ‌ارسلان پشت میز نشست و هاوژین را روی پایش نشاند

 

هم زمان دستش را لبه میز گذاشت تا در صورت پایین افتادن سر بچه ، صورتش با لبه میز برخورد نکند

 

این کار را از دلارای یاد گرفته بود!

 

_ چرا آروم؟

ننه باباش اصلا آروم نیستن

 

ساینا دود را بیرون فرستاد و از پشت هاله‌ای از اشک به هاوژین خیره شد

 

_ مامانی که من براش تصور میکردم مظلوم بود ولی!

 

ارسلان پوزخند زد

 

گیلاس شراب روی میز را برداشت و سر تکان داد

 

_ کی بود حالا این نقشِ مامانِ مظلوم بچه‌ی من؟

 

 

_ نمیدونی؟

 

_ تا قبل مظلوم گفتنت فکرم رفت سمت خواهرت اما بعدش نه!

صدف شیطون رو درس می‌داد

 

ساینا تلخ و پر کینه پوزخند زد

 

_ مظلوم نبود و رفت زیر خاک؟

 

_ هرکی میره زیر خاک صرفا مظلوم نیست ساینا

 

جرعه ای از گیلاس نوشید و آن را سرجایش برگرداند

 

هم زمان که بلند میشد ادامه داد

 

_ بعضیا بخاطر حماقتشونه!

 

ساینا کام عمیقی از سیگارش گرفت و ارسلان به برگه های اطرافش اشاره زد

 

_ اینجایی چون تو این شهر بیشتر از همه طراحی تورو قبول دارم!

ولی اگر بخوای گذشته رو وسط بکشی هزینه میکنم و طراح برجای حاجی رو از ایران میارم

 

_ ترسیدی ارس؟

 

_ ترس؟ ترسناک تر از تو الان زیر خاکه

 

_ پس بذار حداقل وقتی بعد از چندسال بچه به بغل می‌بینمت خودمو خالی کنم!

 

 

خاکستر سیگارش را در زیرسیگاری تکاند و خیره به هاوژین زمزمه کرد

 

_ شاید اگر تقدیر باهامون مهربون تر بود الان من خاله‌اش بودم!

 

هاوژین کلافه و گیج خواب سرش را روی شانه ی ارسلان گذاشت و بی حوصله به ساینا خیره شد

 

_ ماما

 

دلش مادرش را می‌خواست

 

از ناز کردن خسته شده بود!

 

_ بچه‌ی من خاله نداره ساینی جون!

خواستی میتونه خاله صدات کنه به شرطی که قبلا با مادرش هماهنگ کنی

 

_ از قصد میکنی؟

 

_ نمی‌فهمم…

 

_ از قصد خواستی بیام اینجا

که گذشته رو شخم بزنی؟ که اذیتم کنی؟

 

_ به هرحال وقتی صدف خودشو راحت کرد خواهرش باید جورکش بشه

 

_ بسه لعنتی …‌ صدف مرده

چطور دلت میاد؟!

 

_ من دل ندارم

 

_ پس اون بچه چیه بغلت؟

 

_ دل واسه تو و خواهرت ندارم

 

ساینا با حرص سیگارش را در زیرسیگاری خاموش کرد

 

_ مادرش کیه؟

چند دقیقه پیش دیدمش ولی بغل خدمتکار بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 326

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

28 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیمو
لیمو
2 روز قبل

نویسنده اصلی هرهفته یه پارت میزاره تو تلگرام

ماهرخ
ماهرخ
پاسخ به  لیمو
1 روز قبل

خب پس فاطمه جون چرا نمیزاری شما؟؟؟!!!!!!!
لیمو میشه پارت بعدی رو بزاری برای پاسخ همین پست من

Fati
Fati
پاسخ به  لیمو
1 روز قبل

لینک کانال بده 🥲

kamand
kamand
3 روز قبل

جوری ک مشخصه این رمان حتی ب وسطشم نرسیده من دانشگاه میرم تمومشم میکنم این رمان تموم نمیشه

...
...
3 روز قبل

..

آخرین ویرایش 3 روز قبل توسط ...
رضا
رضا
3 روز قبل

بدتراز همه ی این بی نظمی ها و کم بودن پارت ها،،بی احترامی نویسنده ب نظر مخاطبش هس ک کمترین ارزشی برا مخاطب قائل نیس،یعنی واقعا در جریان این همه انتقاد نیس

قاتل نویسنده
قاتل نویسنده
3 روز قبل

زنیکه ی روانی بدبخت عقده ای چندساله روانیمون کردی الهی خدا ازت نگذره که انقد التماست میکنیم واسه پارت بیشتر و محل نمیدی

رویا
رویا
7 روز قبل

اقا این رمان تو وی ای پی تلگرام برگشتن ایران نمیدونم اینجا چرا اینجوریه یا این درسته اون الکیه

پیشی
پیشی
پاسخ به  رویا
3 روز قبل

اون الکیه یکی برداشته ادامش داده دیگه این بازی کثیفو تمومش کنه منتها خیلی آبکی تمامش کرد

آخرین ویرایش 3 روز قبل توسط پیشی
ماهرخ
ماهرخ
پاسخ به  پیشی
2 روز قبل

میگه وی ای پی تلگرام اونی که تو میگی که ما خوندیم اولا تو پی دی اف بود دوماً از یه جایی به بعد فرق داشت کلا ولی فکر کنم منظورش این بود که همینه رمان فقط چند پارت جلوتر

ماهرخ
ماهرخ
پاسخ به  رویا
2 روز قبل

میشه اون چند پارتی که از این جلوتر هست رو همینجا بفرستی

فاطمه
فاطمه
7 روز قبل

دستت خسته نشه یبار انقد طولانی تایپ میکنی جریانت چیه فازت چیه این دوخطم ننویس خودتو خسته نکن معلومه که یه آدم روانی به تمام عیاری یا ازاول شروع نمیکردی شروع هم کردی اینقد کرم نریز مثل آدم بنویس دوخط چرتوپرت مینویسی بعد میره تا یه ماه دیگه خدایی فازت چیه سالمی

♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 روز قبل

حس میکنم این رمان حالا حالا ها ادامه داره قضیه ساینا مونده قضیه دلارا ارسلان مونده قضیه هاتف مونده بعد صدف کیه این وسط

Moongirl
Moongirl
9 روز قبل

فقط دلم میخواد ساینا بره این چرت و پرت ها رو به دلی بگه و قلبش بیشتر مچاله شه اونوقت هر چی فوش جدید و قدیم رو نثار نویسنده میکنم.
یعنی چی ک ارس قبلا عاشق صدف بوده بسه دیگ دلی فق همینو کم داره..

♡ روا ♡
♡ روا ♡
9 روز قبل

یعنی الان ارسلان نباید میگفت من زن بچه دارم تد حق نداری تو زندگیم دخالت کنی چرا هیچ حرکتی نزد

پریا M
پریا M
9 روز قبل

من این رمانو دنبال نمیکنم ولی جدی چرا تموم نمیشه؟😂 تا الان ده تا رمان آنلاین تموم کردم خوندم این رمان همچنان پارت گذاری داره میشه😂🙌

Anisa
Anisa
9 روز قبل

بابا بیشترررر پارت بده خوب 💔تازه داشتم میرفتم تو حس یهو تموم شد

خواننده رمان
خواننده رمان
9 روز قبل

چقدر کوتاه😐😐

ناشناس
ناشناس
9 روز قبل

حیف این رمان قشنگ که همچین نویسنده نالایقی داره و توی همچین سایت بی‌نظمیه .

ام البنین ابوالحسنی
ام البنین ابوالحسنی
9 روز قبل

اولین کام

delvin
delvin
9 روز قبل

😐 😐
داستان تازه شروع شده
صدف و ساینا و هاتف و…
قبلا هم گفتم مطمنم داستان حتی نصف هم نشده و تا 5سال دیگه باید بیاییم این سایت و بریم

مریم
مریم
پاسخ به  delvin
9 روز قبل

بنظر من داستان حتی توی ذهن خود نویسنده ام کامل نیست خودشم نمیدونه ته داستان قراره ب کجا برسه اکثرمون بخاطر تایمی ک گذاشتیم و تصویری ک از این رمان تو ذهنمون مونده میخوایم ک ته داستانو بدونیم و جمع بندی کنیم تو ذهنمون واسه همین هنوزم دنبالش میکنیم ازونطرف نویسنده دلشو خوش کرده ب ما هایی ک هی ب این رمان سر میزنیم با وجود تمام بی مسئولیتی هاش
برای کسب درآمد بیشتر ام هی رمانو طول و تفسیر میده و پارتاشو کوتاه تر میکنه
بنظرم علاوه بر اینکه نمیدونه رمانو چجوری تموم کنه و هیچ جمع بندی واسه خودش از رمانی ک داره مینویسه نداره حتی شخصیت سازی و فضا سازی برای نوشتن هم یاد نداره
شاید بتونم بگم دیالوگ های دوطرفه توی رمانش خوب بوده فقط و تنها بخش قوی تو رمانشه

delvin
delvin
پاسخ به  مریم
8 روز قبل

ولی به نظر من نویسنده کاملا این رمان رو تموم کرده و نسخه تموم شدش رو داره که هر ماه یه 5 خط میده به ما،حالا دلیل اینکه انقدر لفتش میده رو نمیدونم

P:z
P:z
9 روز قبل

تازه این سه نفر با هم خوب شده بودن
الان این ساینا میخواد گند بزنه به رابطه شون
اه اه

رهگذر
رهگذر
10 روز قبل

نگو ارسلان عاشق صدف بوده وچون صدف خودکشی کرده زده به سرش
من به شخصه راضیم که صدف عاشق ارسلان یوده باشه وبخاطر بی محلی های ارسلان خودکشی کرده باشه

مارال
مارال
10 روز قبل

سه ساله ما داریم این رمانو دنبال حداقل اگ طولش میخاد بده پول در بیاره یکم بیشتر بنویسه😐😐😐🫡

ورونیکا
ورونیکا
10 روز قبل

صدف دیگ کیه؟
چرا ارسلان نمیرینه به ساینا انقد این نویسنده دقمون میده تا دور از جونمون بمیرممم

دسته‌ها

28
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x