رمان دلوین پارت 14 - رمان دونی

رمان دلوین پارت 14

#پارت_14

 

 

•┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•

 

 

_ زنم بود

 

میثاق پس از گفتن این حرف در چشم های زیبای دخترک دقیق تر می‌شود ، ناخواسته توجهش به این دختر جلب شده بود

 

اصلا کسی مگر باور می‌کرد میثاق راد همان مرد با دیسیپلین و خشن این روزها به قشر زن گوشه ای چشمی بیاندازد !

 

 

برایش همه ای زن ها از قماش شیدا بودند… به وقتش جوری زمینت می زدند که حتی نتوانی روی پایت بایستی !

 

اخم درهم میکشد و از دخترک فاصله می‌گیرد…

 

در همان پوسته ای سرد همیشگی اش فرو می رود و انگار نه انگار که همین چند لحظه ای پیش پس از چند سال خنده اش را همین دختر روبه رویش دیده بود

 

 

_ بیا بالا با پسرم آشنات کنم آراز بچه ای سر سختیه اگر بتونی چند ساعتم دووم بیاری اونوقت جدی حرف میزنیم

 

مرسا خوشحال از موفقیت هرچند اندکش با نیش باز پشت سر صدر پرواز می‌کند و از پله ها بالا می روند

 

پسرش اگر دیو دوسر هم بود باید با آن سر می کرد چاره ای جز ماندن در این خانه نداشت!‌

 

 

صدر پشت در اتاقی با در سفید می ایستد و در نیمه باز مانده را هل می‌دهد

 

خودش داخل می رود و مرسا هم پشت سرش با گام های آرام داخل میشود

 

با دیدن دکوراسیون زیبای اتاق پسرک بغضی عجیب به گلویش چنگ میزند

 

روزی‌ او هم در چنین اتاق مجهزی زندگی می کرد

 

پسرک که مشخص بود تازه از خواب بیدار شده است چشم می چرخاند و روی من زوم می‌کند،

 

با دیدنم نمی‌دانم چه می‌شود که یک آن از جایش بلند میشود و به سمتم می آید

 

 

خودش را در آغوشِ منِ هاج و واج مانده می اندازد و با جمله ای که می گوید هر دویمان مات می مانیم

 

 

_ مامااااااااان بلخره اومدی ؟

 

 

دهانم بی صدا باز و بسته می‌شود دریغ از آوایی! میثاق با لطافت خاصی جلوتر می آید و شروع به حرف زدن با بچه می‌کند

 

 

_ آراز جان پسرم چی میگی ایشون مامانت نی!

 

آراز اما محکم تر پایم را میچسبد و فریاد می‌زند

 

_ نههههه مامان منهههه تودم(خودم ) تو خواب دیدمش مامانمه

 

 

زبان خشک شده ام رو به حرکت در میارم و پایین پای پسرک میشینم

 

 

دستان کوچک و نرمش را در دست میگیرم و به آرامی پچ میزنم

 

_ سلام آقا کوچولو خوبی شما ؟

 

 

تخس و عصبی نگاهم میکند و با اخمی که یقین داشتم از پدرش به ارث برده پچ میزند

 

_ تو مامان منی؟‌‌ توجا(کجا) بودی چلا نیومدی پیشم !

 

 

تا دهان باز میکنم بگویم من مادرت نیستم با حرف راد بهتم میزند

 

_ آره پسرم این خانوم مامانته…..

 

♥️.⃟🍃⟯

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان یک تو به صورت pdf کامل از مریم سلطانی

    خلاصه رمان:     سروصدایی که به یک‌مرتبه از پشت‌سرش به هوا خاست، نگاهش را که دقایقی می‌شد به میز میخ شده بود، کند و با رخوت گرداند. پشت‌سرش، چند متری آن‌طرف‌تر دوستانش سرخوشانه سرگرم بازی‌ای بودند که هر شب او پای میزش بساط کرده بود و امشب برخلاف تمام شب‌هایی که او خودش دوستانش را آنجا جمع

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نسترن
نسترن
1 سال قبل

سلام بچه ها
آیلین و مریم مارال خوبین
بقیه بچه ها شماها چطورین یه بیوگرافی از خودتون بدید

میمَم
میمَم
1 سال قبل
پاسخ به  نسترن

دلم برا زمانیکه زیر رمانا اوباش میکردیم تنگ شده بود!
این جدیدا جز چت روماشون جای دیگه چتشون نمیاد!!!:/
از بچه ها خبر نداری؟
از الناز مثلا؟! تیر؟! و سایرین…؟!

نسترن
نسترن
1 سال قبل
پاسخ به  میمَم

آره بخدا منم
نه عامو از هیچکس چقدرم دلم تنگه براشون

آسمان
آسمان
1 سال قبل

میشه پارت طولانی تر بشه تا میخوای وارد جریان بشی زود میرسی آخرش

علوی
علوی
1 سال قبل

جالب داره می‌شه این رمان. فقط کاش نویسنده با خودش توافق کنه، صدر، یا راد

بی نام
بی نام
1 سال قبل

عالی بود فقط تا آخرش مرتب پارت گذاری کنید

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x