رمان دل زده پارت 26 - رمان دونی

رمان دل زده پارت 26

هانا با دو به سمت حیاط رفته نایلون های میوه را از دستان برادرش گرفت ، لبخند زد و با 

 

لودگی گفت : حالا همچین حول نمی کردی سمیه جایی نمی رفت به هر حال ترافیک بوده

 

 

از طعنه ی مسخره ی خواهر نمکدانش اخم هایش در هم رفته با هم به سمت در حال حرکت کردند

 

 

 

هانا ابتدا سرخوش داخل شده ، آرمین ایستاد ، مکث کرد ، نگاهش را به زمین دوخت و با گفتن با اجازه ای داخل شد

 

 

 

آرمین بود دیگر ، چه بسا به محرم نامحرم معتقد بود

مذهبی بزرگ شده بود

 

 

داخل شد و نگاه عاشق و بی قرارش در نگاهی عسلی تلقی کرد و در قلبش زلزله ی هزار ریشتری به پا شد آن گونه که لرزید !

 

 

 

سودابه لبخند زده به آرمین چشم دوخت ، دامادش میشد دیگر ….

 

 

 

اما این میان کسی از حال سمیه خبر داشت ؟ تنها همان یک ثانیه که نگاهش در نگاه آرمین گره خورد ، یک طوری شد ، واضح بگویم وجودش را غم ، ترس ، و عشق اسیر کرد

 

 

 

رو دروایسی که با خود نداشت برده ی عشق شده بود و نمی خواست برده ی عشق بماند 

 

 

 

نگاهش را از نگاه آرمین گرفت ، که چه مگر این خیرگی ها حاصلی داشت جز ضربان شدید قلبش و عرق نشسته بر پیشانیش ، با ترس سلامی آهسته سر داده صدای آرمین را شنید که با سودابه احوالپرسی کرد

 

 

 

زنعمویش هم لب زد : آرمین جان برو لباساتو عوض کن بیا

 

 

 

راست می‌گفت دیگر لباس های بیرون به تن داشت خب

چشمی گفته به سوی اتاقش روانه شد و باری دیگر نگاهش روی سمیه ثابت شد

 

 

 

 

چرا سمیه از او نگاه گرفت ؟ چرا نگاهش نمی کرد و آرمین چه مقدار دلتنگش بود ، لبخند زد و به اتاق رفت تا لباس هایش را با لباس راحتی تعویض کند

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پناه
پناه
2 سال قبل

با تشکر از بانوی مهربان نویسنده خوش ذوق عزیزم

این مهارت را به خوبی دارید که کلمات را راه باهم اجین کنید ومتنی زیبا را ترکیب کنید 💖♥😘

به طوری که من دلتنگی 💔
وتنهایی سمیه را به خوبی درک کردم🖤

پناه
پناه
2 سال قبل
پاسخ به  mahsanori

♥♥♥♥

ثنا
ثنا
2 سال قبل

منم جای سمیه بودم این طوری رفتار میکردم ولی خدایی ، خدا برای هیچ دختری نیاره اون روز که این شکلی بخواد از عشقش دست بکشه ، خیلی سخت ،عشق تجربه نکردم اما مطمئنم خیلی درد دارع ول کردنش

Nahar
Nahar
2 سال قبل

هیییییی رو دست نویسنده رمان دلارای زدی😂😐

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x