رمان رسپینا پارت 32 - رمان دونی

 

با دلتنگی نگاهمو دور تا دور خونه چرخوندم ، کلی خاک رو وسایل نشسته بود ، خاطراتمون از جلو چشمام رد میشد، خنده ها ، مسخره بازیا ، غرغراش ، مهربونیش
تک تک اینا باعث شده بود دلم لک بزنه برای دیدن دوبارش ، اما ممکن نبود ، هیچکس نمیدونست کجاست ، اصن خوبه؟ سالمه ؟
غم نبودش رو دلم سنگینی کرد رفتم سمت اتاق ته راهرو ، اتاق عکاسیش که عکسارو ظاهر میکرد با دلتنگی در اتاق رو باز کردم و تک تک عکسارو با دلتنگی نگاه کردم تو همشون خنده های از ته دلمون مشخص بود دونه دونه عکسارو رد کردم ، سر یکی از عکسا موندم و اشکام سرازیر شد
مگه میشد یادم بره اون روز رو ؟
آشپزی بلد نبودم و به زور مجبورم کرد بشینم رو کابینتا و نگاه کنم تا یاد بگیرم و من هرکاری کردم الا گوش دادن به حرفاش
و انقدر کفری شد که نذاشت از غذایی که درست کرده بخورم و خودش تنهایی خورد اما دلش نیومد و برام پیتزا گرفت.
روی زمین نشستم و اشکام شدت گرفت ، مرحم روی زخمام شد ، چرا الان نیست ؟ چرا به هر دری زدم پیداش نکردم ؟
حالت جنین وار روی زمین دراز کشیدم به قدری حالم خراب بود که نفهمیدم چطور خوابم برد ، با صدای زنگ گوشیم چشمام باز شد به ثانیه نکشید فهمیدم کجام و دلتنگی اومد سراغم
آوا بود جواب دادم
_جانم آوا ؟
صدام گرفته بود و مضحک
_رسپینا خوبی ؟ کجایی تو ؟ ساعت ۱۲ شبه ، از نگرانی داشتیم میمردیم ، به هرکی بگی زنگ زدیم
پریدم وسط حرفش
_معذرت میخوام ، بیرون یکم کار داشتم یادم رفت اطلاع بدم ، جای خاصی نیستم الان میام

~

در خونه رو که باز کردم شوک شدم ، عرفان عرشیا نفس رادان فاطمه و بقیه بچه ها هم بودن و دور هم نشسته بودن از نگاه آشفتشون معلوم بود نبودم ترسوندشون
آوا و آرام هردوشون باهام بحث میکردن که چرا اطلاع ندادم و کفری بودن
اما من گیج نگاهشون میکردم
اخمای رادان بیشتر از همه تو هم بود و نمیدونستم بزارمش رو چه حسابی
بعد مدتی همشون رفتن اما رادان نرفت و آوا چشماشو میدزدید ، این کمی میترسوند منو
_کی تهدیدت کرده که این دوتا از ترس به گریه افتاده بودن؟
صدام خیلی گرفته بود و بزور جوابشو دادم
_ماجراش طولانیه میگم ، اگه وقت داری بشین تا برم و بیام
با نشستنش رو مبل متوجه شدم باید همه چیو همین امشب بگم
لباسامو با یه شومیز سورمه ای و لگ مشکی پوشیدم شال ساده ای انداختم رو سرم
تو آینه نگاهی به خودم انداختم چشمام سرخ و ریز شده بود و کمی رنگ پریده بودم.
اهمیتی ندادم و نفس عمیقی کشیدم و از اتاق زدم بیرون و رو به روی رادان نشستم
یکم استرس داشتم از واکنشش
نمیخواستم بحثو کش بدم یکراست رفتم سر اصل ماجرا
_آوا نامزد داشت قبلا و آوا مچشو با یه دختر گرفته بود ، دفعه بعدی که رفت همه چیو بهم بزنه اما انکار میکرد و تقصیرارو مینداخت گردن آوا
(امروز تلگرام وصل نمیشد کامل ، و رمان نویسی با ادیت متن همراهه همینقدر تونستم برسونم شرمنده 🥺❤️
فرداشب سه پارت میدم.)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی

خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که این راه موجب آسیب های فراوانی برایش می‌شود و یا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

مرسی خیلی خوب بود رمانت خیلی قشنگه بابت پارتایی هم که به موقع میبازی و متنش نسبت به بقیه رمانا زیاده واقعا ممنون 😘💛

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x