رمان رسپینا پارت 1 - رمان دونی

 

رمان : رَسپینا
ژانر : اجتماعی ، عاشقانه ، درام
.
.
.
خلاصه رمان : راجب رادان و رسپینا هست که با کلی سختی بهم میرسن روزای خوبی رو میگذرونن و در انتظار اولین فرزندشون هستن و با طوفانی که ایجاد میشه زندگیشون زیر رو میشه و….

 
#part 1
 
صدای داد زدن رادان تو گوشم میپیچید که ازم میخواست برم میخواست تنهاش بذارم اما نمیشد ، نمیتونستم
صداش که آروم تر شد به سمت اتاقمون رفتم ، درو باز کردم با دیدن چشمای سرخش که سعی در پس زدن اشکاش داشت احساس میکردم درد عجیبی توی سینه ام میپیچه ، پا تند کردم به سمتش و سرش رو در آغوش گرفتم
مرد من این روزا بی طاقت بود بی توان بود
موهاش رو نوازش کردم نجوا گونه حرف زدم
_روزی که پا به خونت گذاشتم بهت گفته بودم با لباس سفید اومدم با لباس سفید هم میرم ، گفته بودم هیچوقت تو هیچ شرایطی تنهات نمیزارم ،رادانم برام مهم نیس هیچی همینکه هستی همینکه نفس میکشی برای من بسه، برای قلب بی قرارم که برای تو میتپه کافیه ،
صدای خشدارش که نشان از بغضی بود که در گلو داشت بار دیگه قلبمو به درد اورد :
_پای کی میخوای بمونی؟ کسی که فلج شده؟ کسی که برای حمام و دستشویی هم به کمک نیاز داره؟ کسی که نمیتونه دیگه حرکتی کنه ؟
بغضم سنگین تر از قبل شد :
_همینکه هستی همینکه نفس میکشی برای من کافیه ، من بدون تو یه مرده متحرکم ، نمیتونم برم مگر اینکه بگی روحتو نفستو قلبتو توی خاک دفن کن و جسمتو همراه خودت بکش و برو من …
با بلند شدن صدای گریه های رایا حرفمو نصفه رها کردم و به سمت اتاقش رفتم عزیزکم از گریه سرخ شده بود بغلش کردم و سعی در اروم کردنش داشتم و باهاش حرف میزدم :
_قربون چشای خوشگلت بشم عزیزم گریه نکن نفسم ،
تو بغلم تکونش میدادم و باهاش حرف میزدم بعد مدتی کوتاه اروم شد
به سمت رادان رفتم رادانی که عاشق دختر بچه بود و ۹ ماه تمام منتظر تولد دخترش بود اما با اون اتفاق شوم ، از همه جا برید ، یه بارم دخترشو بغل نکرد همون دختری که برای دیدنش ، داشتنش ثانیه شماری میکرد
اسمشو خودش انتخاب کرده بود
کنار پاش زانو زدم که چشماشو برگردوند
_ چشماتو ندزد ، نگاه کن دختر کوچولومونو ، همونکه لحظه شماری میکردی ببینیش بغلش کنی ، چرا رو برمیگردونی ؟

سر سخت تر از قبل چشماشو بست ، ۳ ماه وضعیتمون همین بود اصرار از من بی تفاوتی از اون
نگاهمو به رایا دوختم خوابش برده بود آروم سرجایش گذاشتمش و بدون هیچ حرفی به سمت آشپزخونه رفتم تا شام رو آماده کنم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طور سینا pdf از الهام فتحی

    خلاصه رمان :         گیسو دختری که دو سال سخت و پر از ناراحتی رو گذرونده برای ادامه تحصیل از مشهد به تهران میاد..تا هم از فضای خونه فاصله بگیره و هم به نوعی خود حقیقی خودش و پیدا کنه…وجهی از شخصیتش که به خاطر روز های گذشته ازش فاصله گرفته و شاید حتی کاملا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بر دلم حکمی راند به صورت pdf کامل از سحر نصیری

    خلاصه رمان:     بهترین دوست بابام بود و من دختر خونده و عزیز دلش بودم! چهارده سال ازم بزرگتر بود و عاشق رفتار مردونه‌ش شدم! اون هرچیزی که میخواستم بهم میداد به‌جز یک چیز، خودش رو…! هیچ‌جوره حاضر نبود به رفاقتش به پدرم خیانت کنه و با دلبریام وسوسه بشه پس مجبور شدم یه شب که مسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه ویرانی جلد اول pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :     25 سالم بود که زندگیم دست خوش تغییرات شد. تغییراتی که شاید اول با اومدن اسم تو شروع شد؛ ولی آخرش به اسم تو ختم شد… و من نمی‌دونستم بازی روزگار چه‌قدر ناعادلانه عمل می‌کنه. اول این بازی از یک وصیت شروع شد، وصیتی که باعث شد گلبرگ کهکشان یک آدم دیگه با یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
29 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازی
نازی
2 سال قبل

خوف بود 👍🥰

MoHaMMaD
MoHaMMaD
2 سال قبل

عالی بود خیلی از موضوع و نحوه بیانت خوشم اومد ادامه بده♥️

Fat_k.m
Fat_k.m
2 سال قبل

همینکه موضوعش متفاوت بود و اینکه شخصیت های داستان قبلا به هم رسیدن فوق‌العاده‌ست😍🥰❤️
موفق باشی عزیزم

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل

هانی جون رمانت با بقیه رمانا فرق داشت و شروع جذابی داشت و این بنظرم چیزیه که ی نویسنده بتونه انجامش بده
همینطور قوی برو جلو 🥰🤩

Hani
Hani
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

مرسی عزیزم 🤗❤

Zahra
2 سال قبل

شروع قشنگی داشت همینطوری ادامه بده موفق باشی:)💗

Hani
Hani
پاسخ به  Zahra
2 سال قبل

مرسی😁💛

مهشید
مهشید
2 سال قبل

هانی رمانت ایولا کارت خوب بود
فقط خواهشان مثل نویسنده های دیگه نباش که دیر ب دیر پارت میدن و حجمشون خیلی کمه بعد از داستانشون آبکی میشه قوی ادامه بده چون اگر بخوای دیر به دیر پارت بدی وداستانت آبکی بشه و حجم پارتا کم بشه من و بقیه میریزیم رو سرت😂😂

Hani
Hani
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

نه ، هر روز ساعتای ۳_۴ ظهر احتمالا پارت میدم ، سعی میکنم پارتاش هم طولانی تر بنویسم 🧚🏻‍♀️💚

مهشید
مهشید
پاسخ به  Hani
2 سال قبل

بنازم قلمتوو

hani
hani
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

فدات

سولومون
سولومون
2 سال قبل

خشم آمد از این رومان
قوی تر ادامه بده
فایتینگ✊💜

Deli
Deli
2 سال قبل

شروعش طوفانی بود داستانشم قشنگه👍

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Deli
hani
hani
پاسخ به  Deli
2 سال قبل

خوشحالم خوشت اومدههه 🙂

Maryam
Maryam
2 سال قبل

شروعش عالی بود🙂🙂
به نظر رمان جالبی میاد…

hani
hani
پاسخ به  Maryam
2 سال قبل

امیدوارم بتونم ادامشو جوری بنویسم که بیشتر خوشت بیاد عزیزم

NinoA
NinoA
2 سال قبل

خیلی موضوع قشنگی داره🥲
ای گلبم

hani
hani
پاسخ به  NinoA
2 سال قبل

خوشحالم دوس داشتی عزیزممم

Darya
Darya
2 سال قبل

به نظرم رمان خوبی
و اگه نظر من نویسنده عزیز میبینه میخواستم بگم لطفا پایانش خوش باشه😊

hani
hani
پاسخ به  Darya
2 سال قبل

نویسندش منم عزیزم ، خودمم پایان خوش در نظر گرفتم چون سختی هایی که قراره بکشن زیاده

Hani
Hani
2 سال قبل

راستش اولین پارت خیییییلی کوتاه بود اصن متوجه نشدیم چی شد
اگه امکانش هست پارتا رو طولانی تر کنه
و اینکه پارتای بعدی میشه نظر داد که رمان خوبی هست یا نه !!

hani
hani
پاسخ به  Hani
2 سال قبل

پارت 2 هم تقریبا اندازه این پارت هست کوتاهه اما از پارت 3 خیلی بیشتر میشه ، تقریبا 2 برابر این
امیدوارم که در ادامه دوسش داشته باشی

مانلی
مانلی
2 سال قبل

فاطمه جون چرا این و پنجره فولاد تو لیست رمانا نیستن؟

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

خخخییلللیی قشنگ تا اینجا

hani
hani
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

خوشحالم دوس داشتی عزیزم

atena
atena
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

عالی بید

سولومون
سولومون
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

👽

دسته‌ها
29
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x