رمان رسپینا پارت 13 - رمان دونی

 

روی رخت خوابی که آوا پهن کرده بود دراز کشیدم و به امشب فکر کردم ، حاج رسول طبق گفته آوا و آرام خیلی هم خشک مذهب نبود ، اتفاقا میشه گفت اصلا نبود ،مامانشون رو توی تصادف از دست داده بودن و حاج رسول تمام تلاشش این بود که آوا و آرام کمبودی احساس نکنن، چه از نظر مالی چه از نظر محبت و علاقه ، وضع مالیشون میشه گفت خیلی خوب بود ، حاج رسول کامرانی یکی از بزرگای این شهر بود که همه رو اسمش قسم و قرآن میخوردن و اعتبار زیادی داشت ، معنی حرف امیر رو به خوبی درک میکردم وقتی گفت تمام برنامه هامو اهدافمو نابود کردی منظورش ثروت و دارایی و اعتباری بود که میخواست از طریق آوا به دست بیاره و آدم متعهد و پایبندی نبود ، از الان به خوبی میدونستم بخاطر لو رفتن هدفش قراره زندگیش خیلی دستخوش تغییر شه.

سه تامون زل زده بودیم به سقف فردا آخرین روزی بود که گرگان بودیم و برای ۶ صبح پس فردا بلیط داشتیم ، قرار شد فردا بریم ناهارخوران گرگان به عنوان تفریح ، آوا و آرام خیلی تعریف کرده بودن از اونجا و منم که عاشق طبیعت از پیشنهادشون استقبال کردم

■□■□■□■□

دلم میخواست یکم از این حال و هوای جدی بودن خارج شیم با یه لبخند شیطانی رفتم سمت اسپیکر با گوشیم وصل شدم بهش یه صدای جیغ از گوگل زدم دان ، صدارو تا ته زیاد کردم تو دلم تا سه شمردم و پخش رو زدم ، با صدای جیغ خودمم که خبر داشتم قلبم ریخت وای به حال آوا و آرام جفتشون رنگشون پریده بود دستشون رو قلبشون بود و تند تند نفس میکشیدن آوا زودتر به خودش اومد افتاد دنبالم سریع از اتاق رفتم بیرون دور تا دور خونه رو میچرخیدیم
_رسپینا گور خودتو کندی ، حلواتو خودم میپزم ، وایساااا ، قلبم اومد تو پاچم کثافط مریض
آرام تازه وارد دور شده بود
_احمق ، خر ، گاو ، کم مونده بود سکته کنم از دستت نفهم
صدای قهقه هامو نمیتونستم کنترل کنم و دیدم راه فراری نیس تو خونه بدو کردم سمت حیاط ، دستشون میرسید بهم قشنگ آش و لاش میشدم دور باغچه چرخیدم چشمم خورد به شلنگ ، ای جان برش داشتم بازش کردم تا آوا و آرام اومدن سر تا پا خیسشون کردم و غش غش میخندیدم
_صدا و یواش خشکتون زد چرا؟ خیس شدن چه حالی داره؟ خنکتون شد ؟
آوا دستاشو گذاشت رو گوشاش از ته دل جیغ زد
بگم کر نشدم دروغ گفتم ، شلنگو گرفتم سمت دهنش جیغاش تموم شد و شروع کرد سرفه کردن
آخ بگردم بچه مردمو زدم کشتم ، از خنده نفسم بالا نمیومد ، منتظر موندم آوا نفسش در بیاد دوباره رفتم سمت خونه ، در باز کردنم همانا دیدن حاج رسول همانا
ویییی شرفم برای بار هزارم رفت ، البته بهتر بود بگم شرف نداشتم ،
میدیدم حتی حاج رسول هم خندش گرفته بزور جلوی خودشو گرفته دستی کشید روی صورتش تا بتونه خندشو کنترل کنه ، فاصله صدا و یواش باهام کم بود پشت حاج رسول سنگر گرفتم صدای جیغ جیغوی آوا بلند شد :
_ بابا بیا اینور من اینو آدم کنم، دختره ی خر نفهم ، امروز کمر همت بستی منو بکشی آره ؟ رسپینا زندت نمیذارم
نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم و کلا حضور حاج رسولو فراموش کردم :
_تو؟ برو بابا ، حتی نتونستی منو بگیری چه برسه به جنازم
زبونمو در اوردم و چشمام رو چپ کردم براش

«آرام»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خلسه

    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خاطره سازی

    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن ابرویِ امید و بهم خوردنِ نامزدیش شده) از پدرِ جانان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مانلی
مانلی
2 سال قبل

پارت ۱۴ کووووووووو

hani
hani
پاسخ به  مانلی
2 سال قبل

همین الان گذاشته شد ، بابت تاخیر معذرت میخوام و همین 1 ساعت پیش نوشتمش حتی اگ ضعفی چیزی داره یخاطر یهویی بودنشه

Elina
Elina
2 سال قبل

چهره آرام نسبت به بقیه جذابیت کمتری داره
آوا خوشگله😍

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

رمان خیلی جلو نمیره بیشتر همش به پچه بازی و شوخی و این جور چیزا تاکید داره یه خورده رمان و بنداز تو روند اصلی.و هیجانی .خیلیم کمه.

hani
hani
پاسخ به  Bahareh
2 سال قبل

خیلی هم به بچه بازی تاکید نداره ، سعی کردم همه چیز روی تعادل باشه ، رمان رو بخام یهویی جلو ببرم یکم ممکنه بره رو دور تند

Raha
Raha
2 سال قبل

جررر رسپینا کرمو😂😂😂
عع آوا و آرام دو قلوهستن ولی اصن شبی هم نیستن
دوس دارم زودتر رادان بیادددد

انیسا
انیسا
2 سال قبل

عالیییییییه

نازلی
نازلی
2 سال قبل

عالییییییی فقط کمهههه😬😬😬😬

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x