رمان رسپینا پارت 53 - رمان دونی

 

_ با اومدنت زندگیم تغییر کرد ، نمیگم تو نکاه اول ، من ذره ذره عاشقت شدم ، عاشق رفتارات اخلاقت مهربونیت صبوریت جسارتت بی ریا بودنت جوری نفوذ کردی به قلبم که چشمامو میبندم تصویرت جلو رومه ، ذهنم همش شده یه اسم ، رسپینا رسپینا رسپینا
کلا فکرم پره از تو ، نمیتونم دیگه توی دلم نکه دارم این حرفو ، میخوامت خیلی زیاد ، بیشتر از چیزی که فکر کنی ، تا تهش باهاتم ، تا مرگم ، تا زمانی که نفس میکشم ، زندم قلبم متعلق به توعه ، ذهنم فکرم ، همه ی وجودم تورو میخواد تا ابد ، می‌خوام حبس ابد شی به آغوشم .
عین مسخ شده ها نگاهش میکردم ، اعترافش شیرین ترین چیزی بود که میشد شنید ، حس میکردم رو ابرام
_ رفتارام توجه ام بهت به قدری ضایع بود که میگفتم فهمیدی خودت ، من احساساتمو پنهون نکردم و نمیکنم الانم تک تک این حرفارو زدم بدونی چقدر میخوامت و نظرت احساست هرچیزی باشه قابل احترامه برام .
با سکوتش اجازه دادم این حس خوب این ذوق پر و بال بگیره
_حست به طرفه نیست ، منم میخوامت ، خیلی زیاد ، اخلاقت جذبم کرد و ذره ذره شیفتت شدم ، به خودم اومدم دیدم شدی دنیام ، نفسم ، هر لحظه که کنارت بودم آرزوم و حسرتم شده بود که بشی همراه و همسفر زندگیم ، تا آخر عمرم باهاتم ، از الان تا زمانی که بمیرم ، از الان تا زمانی ک کفن تنم کنن باهاتم ، قلبم نفسم روحم برای خوده خودته .
محکم کشیده شدم توی بغلش
_حرف از مرگ از کفن نزن ، میخوام از تک تک لحظاتمون روزامون ثانیه هامون استفاده کنیم ، نمیخوام دیگه ثانیه ای رو از دست بدم یکی یدونم.
با لبخند از پشت تکیه دادم بهش و سرمو روی شونه اش گذاشتم و نوازش وار دستشو توی موهام کشید ، موهایی که بخاطر خیس شدنشون تو آب دریا بازشون کرده بودم
_باید یادم بدی بافت رو ، میخوام همیشه موهاتو ببافم ، هیچوقت موهاتو نرن هیچوقت
حرفاش به قدری آرومم میکرد آرامش داشت ، و ذوق و شوق رو توی وجودم به پا کرده بود که انگار دیگه زبون نداشتم
_میخوام زودتر همه چیز جدی شه ، برگردیم تهران با خانوادم صحبت میکنم بیایم خواستگاری ، توی نامزدی وقت برای آشنایی هست ، دوست دارم به طور رسمی برای داشتنت پا پیش بذارم ، نه شبیه این رابطه های یکی دو روزه
_مشکلی ندارم حرفی هم ندارم
سرم روی شونش بود و چشمام کم کم بسته میشدن و به زور باز نگهشون داشته بودم
اما در نهایت پلکام روی هم افتاد و خوابم برد ….
(ده پارتی که گفتم امروز تکمیل میشه و شب ساعت ۱۰ بارگذاری میشه ، اینم قولی که داده بودم عملی میشه ممنون بابت صبوری و همراهیتون🙂🤍)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دوباره سبز می شویم به صورت pdf کامل از زهرا ارجمند نیا

    خلاصه رمان: فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مانلی
دانلود رمان مانلی به صورت pdf کامل از فاطمه غمگین

    خلاصه رمان مانلی :   من مانلیم…..هجده سالمِ و از اونجایی که عاشق دنیای رنگ‌ها هستم، رشته هنر رو انتخاب کردم و در حال حاضر   سال آخر هنرستان رو پشت سَر می‌ذارم. به نظرم خیلی هیجان انگیزِ  که عاشق نقاشی و طراحی باشی و تو رشته مورد علاقه‌ات تحصیل کنی و از بازی با رنگ‌ها لذت ببری. در کنار

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tina
Tina
2 سال قبل

عزیزم زود بزود بزار

Mobina
2 سال قبل

مرسییی عزیزم 😍😍😍
واقعا رمانت خیلی قشنگهههه ❤️😍

سوگل
سوگل
2 سال قبل

💛

Shina
2 سال قبل

لطفا پارت‌ها رو طولانی کنید هر پارتی رو به اندازه 10 پارت بزارید

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

اوخی🥺بالاخره مال هم شدن چشم دخترای دورش درمیاد😂

سه نقطه
سه نقطه
پاسخ به  Mahsa
2 سال قبل

تا دراد😂😂😂😂

مانلی
مانلی
2 سال قبل

چرا بوسش نکرددددد!😂🥲

wicked girl
wicked girl
2 سال قبل

امیدوارم پارت گذاری امشب مثل دفعات قبل نشه
مثل همیشه عالی بود اما اگه پارت ها طولانی تر باشه بهتره

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x