رمان صیغه استاد پارت 74 - رمان دونی

از هامون دل کندم و داخل دفتر پرستاری رفتم و پرستاری صدا زدم تا به وضعیت هامون رسیدگی کنند. خودمم بدون توجه بهش به خونه رفتم؛ پس بود عذاداری برای هامونی که نمرده!

من بخاطر یه تب کردن هامون می‌مردم چه برسه به این تیراندازی و تیری که هامون خورده بود.

یک ربع بعد از تاکسی که گرفته بودم پیاده شدم؛ در و با کلید باز کردم و سمت اول از همه اتاق گیتی رفتم.

مامانش خونه بود؟
در و بستم و تقریبا داد زدم:
– کسی هست؟! گیتییی.

خودم از طرز صدا زدنم خندم گرفته بود انگار خواهرمه اینجوری صداش می‌زنم.

فرض رو بر این گذاشتم که کسی نیست و داخل رفتم؛ اگه مامانش خونه بود که صدام و می‌شنوید و چیزی می‌گفت.

اول از همه سمت اتاق هامون رفتم تا لباسی براش بردارم.

در و که باز کردم از ترس قدمی به عقب برداشتم و هینی گفتم. دستم و روی دهنم گذاشتم و ناباور چشمام گشاد شد.

مامان گیتی در تلاش بود در گاو صندوق و باز کنه؛ با شوک نگاهش می‌کردم و قدرت تکلمم و از دست داده بودم.

اینجا چی کار می‌کرد؟؟ برای چی مثل دزدا جای گاو صندوق و پیدا کرده بود.

گاو صندوقه هامون توی دیوار پنهان شده بود و حتی منم به سختی دیده بودمش.
مطمئنم هامون بهم اطمینان داشت که جلوم بازش کرده بود.
عصبی گفتم:
– چی کار دارین می‌کنین؟!

خجالت نمی‌کشید مثل دزدا اومدید تو خونه‌ی دخترتون؟؟

منگ بلند شد و چیزی پشتش قایم کرد.
– دخترم در جریانه این فضولیا به تو نیومده!

چشمام گشاد تر شد این دیگه عجب آدم پرویی بود؛ گیتی در جریان بود؟ مگه گیتی کاریم میتونه بکنه که درجریان باشه؟؟

گوشیم و از جیبم در آوردم و بدون معطلی به پلیس زنگ زدم که با ترس جلو اومد و همین طور که چیزی پشتش پنهان کرده بود لب زد:

– چی کار می‌کنی هان؟؟

– به پلیس زنگ می زنم پلیس!

گوشیم و از دستم کشید و اخم کرد این حد از بی شعوری برام عجیب بود.

– گمشو برو بیرون از خونه!

گفت: من گمشم؟ تو باید بری بیرون از خونه دختر من!

نیشخندی با حرص زدم که دستم و گرفت و در کمال تعجب از خونه پرتم کرد بیرون!

بعد از این چند وقت اومده بودم استراحت کنم و من و از خونه خودم انداختند بیرون!

با بغض به در کوبیدم ولی اون در و بهم زده بود و رفته بود. خدايا چرا همیشه بدبخت بودم؛ میدونم خونه من نبود ولی خونه هامون که بود.

این چه شانسیه من دارم؟؟

با بغض کتار در نشستم و زانوهام و توی بغلم گرفتم و قطره اشکی از گوشه چشمم چکید.
تا شب توی همون حالت موندم و اشک هام جای بود؛ کم کم هوا سرد سرد شد و من توان نداشتم.

اشکم که روی صورتم چکیده بود خشک شده بود و صورتم یخ بسته بود.
داشتم با چشمای نیمه باز به در خونه نگاه می‌کردم.

می‌گن آدما تا چیزی و دارن قدرش و نمی‌دونند من تا چند ساعت پیش قدر چیزایی که برام بودن و نداشتم.
مثل این خونه و مثل هامون و مثل حس خوبی که داشتم کنارش…

با این که اون عاشق کس دیگه ای بود ولی حتی بودنشم خوب بود.

چشمام داشت بسته می‌شد که صدای هامون از بالای سرم اومد.
اول فکر کردم دارم خواب میبینم و دوباره سرم و روی زانوهام گذاشتم.

– اینجا چی کار میکنی ساغر؟ چرا انقد یخی؟ ساغر عزیزم؟

دیگه مطمئن شدم که هامون نیست هامون هیچ وقت تا این حد با من عاشقانه حرف نمی‌زد.
پر از محبت و نگرانی و خشم!
اشکی از گوشه چشمم چکید و به این فکر کردم که چقدر تو این مدت کوتاه دلم براش تنگ شده و چقدر دلم می‌خوادتش.

با گریه گفتم: بسه دیگه نمیخوام خواب ببینم.
هامون با حالت عجیبی نگاهم کرد و با یه حرکت من و کشید تو بغلش.
نه این هامون نبود؛ هامون الان داخل بیمارستانه نه اینجا.

اینجا چه خبر بود؟
– هیس عزیزکم بخواب… آخه فسقلی تو بیرون چی کار می‌کنی.

سرم و به سینه اش تکیه دادم و از ضربان پر قدرت قلبش لذت بردم.
نفس عمیقی کشید و درخونه رو باز کرد چون خیلی سردم بده بود خودم توی بغلش جمع کردم و لب هام روی هم فشار دادم.

مثل بچه هايي كه تو بعد از يه دعواي طولاني با دوستشون كسي و پيدا كرده بودن كه طرفشون باشه، خودم و مچاله كردم و با چشماي نيمه باز به ته ريشش خيره شدم كه توي اين مدت بلندتر شده بود.

بي اختيار دستم و تكون دادم كه بالا بيارمش؛ اما از سرما انگشتام حالتي شبيه منجمد شدن پيدا كرده بود.

با سختي دستم و بالا آوردم و زير گلوش و نوازش كردم. نگاهش و پايين انداخت و خيره صورتم شد.

گره بين ابروهاش هركسي و مي ترسوند؛ اما منحني لبخند مانندي كه روي لباش بود ته دلم و قرص كرد كه به من اخم نمي كنه.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان باورم کن

دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن. بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
38 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Ayda
Ayda
2 سال قبل

یکم سریع تر پارت بزارید:/

آرام
آرام
2 سال قبل

مسخرمون کردین نویسنده محترم بابا یا مث ادم پارت بزار یا کلا نزار خیالمونو راحت……. 😠

Rrr
Rrr
2 سال قبل

بعداز2ماه یه پارت خیلی کم الکی بدرد نخور خب این چیه من همیشع طرفت بودم ولی دیگه خیلی کم الکی بود خسته نباشی🙄🙄😏

دلارام
دلارام
2 سال قبل
پاسخ به  Rrr

گیتی میخواد از ساغر انتقام بگیره ک زن هامون شده از نظر منم گیتی هیچیش نیست و هم میتونه حرف بزنه هم راه بره
نویسنده هم ک میمیره بیشتر پارت بزاره ببینیم اون گیتی گاو چه گوهی خورده با اون مامانش

کیاناااااا
کیاناااااا
2 سال قبل

عه سلام
نویسنده جونی من نمیخوام هیت بدما ولی ببخشید
من یک ماه میان ترم امتحان داشتم نیومدم به رمان سر بزنم الانم ترم
بی تی اس رفت آمریکا جایزشو گرفت با کرونا برگشت چها نفرشون کرونا گرفتن کریسمسشون شد اما فقط یه پارت از قبل هست
میشه لطفا بیشتر بزاری هر چند میدونم خودت هم کار داری ولی حداقل قبلش اعلام کن ما علاف نشیم خیلی ببخشد ولی مجبور شدم دیگه
دمت گرم فدات مدات😚😚😚😚😉😉😉

کیاناااااا
کیاناااااا
2 سال قبل
پاسخ به  کیاناااااا

ینی زیاد طول کشید لوپ کلام 🙂
نتونستم رک بگم

Sohel
Sohel
2 سال قبل

1234567890

Sohel
Sohel
2 سال قبل
پاسخ به  Sohel

ملیکا جونم پرفکت✌🏻👌🏻

ملیکا
ملیکا
2 سال قبل
پاسخ به  Sohel

والا دیگه

ملکه
ملکه
2 سال قبل

گیتی الکی خودشو ب مرگ زده. میخاد مال و اموال هامون و تلکه کنه..واسه همین دوساعت تنها با خانوادش خلوت میکنه

Z
Z
2 سال قبل
پاسخ به  ملکه

یه ریگی به کفش گیتی هست چون وقتی سالمم هم بوده کنار هامون لبخنداش واقعی نبوده بعدشم مامانش گفت دخترم در جریانه و اون کسی هم که ساغرو هل داد خود گیتیه روزی دوساعتم که با خانوادش خصوصی همو میبینن اون که نمیتونه حرف بزنه چرا باید خصوصی همو ببینن

P
P
2 سال قبل

اینم یه چیزی ولی ساغر باید خودشو بذاره جای گیتی در غیر این صورت اگر آخر داستان بهم برسن باید منتظر یه خیانت از طرف هامون باشه چون از هر دست بده از همون دستم می گیره

T
T
2 سال قبل

دوستان اگه دقت داشته باشین ساغر توی وضعیت بدی بود از رو شکم سری که زن یه مرد زن دار نشده از خونه بیرونش کردن باید می رفت توی خیابون کلی اتفاق براش می افتاد بعد عاشق هامون شد خب اون که نمیتونه به دلش بگه اون مرد زن داره نباید عاشقش بشم تقصیر هامون هست که وقتی میبینه نمی تونه از نیاز هاش بگذره میگه زنمو
به خانوادش تحویل نمیدم باید از گیتی میگزشت یا بهش وفادار می بود
نه اینکه یه دختر که دل داره و احساسات رو وارد زندگیش میکرد ساغرم دختره دوست داره
کسی که عاشقش هست برای خودش باشه
و فقط اونو دوست داشته باشه اونم انسان هست حسادت میکنه هرچقدر هم که اون هووی گیتی باشه هامونم نباید عقدش میکرد

P
P
2 سال قبل
پاسخ به  T

اینم یه چیزی ولی ساغر باید خودشو بذاره جای گیتی در غیر این صورت اگر آخر داستان بهم برسن باید منتظر یه خیانت از طرف هامون باشه چون از هر دست بده از همون دستم می گیره

Marzi
Marzi
2 سال قبل

خاک تو سر ساغر
من نمیدونم هامون که تازه بهوش اومده کی اومد خونه؟؟!!
اصلا کلیدش کجا بود؟!!
ساغر نتونست از خودش دفاع کنه دربرابر مادر گیتی😑
از همه اینا گذشته نتونست بره خونه مامانش هااااااااا
خیلی چرت شده

Rrr
Rrr
2 سال قبل
پاسخ به  Marzi

رمانه ب جزءیات توجه نکن😄
با مامانش فک کنم قهره دختره همه کاری کرده ارث باباشم میخاد کلا فقط بخون ببین اخرش چی میشه البته اخر رمانه میشه چن سال اینده توفکرش نرو

Mohadeseh
Mohadeseh
2 سال قبل
پاسخ به  Marzi

دقیقا موافقم

P
P
2 سال قبل

دختره مثل چنگال نشسته پریده وسط زندگی و به گیتی که دارن بهش خیانت می کنن میگه هوو آخه یکی نیست بگه تو یه بار خودتو جای گیتی بذار و ببین اگه شوهرت برات زن صیغه ای بیاره و رابطه جنسی بکنن چه طور میشه اصلا چرا تا حالا یکی از این وجه به داستان نگاه نکرده خددددااا🤕🤧

Sohel
Sohel
2 سال قبل
پاسخ به  P

اخه هر کی پارت های قبلیو بخونه میفهمه ک گیتی الکی مریضه و اتفاقات مشکوک تو خونه هم ب گیتی ربط داره

P
P
2 سال قبل

اصلا از داستانه خوشم نمیاد طرف زنش مریضه ولی عیش و نوشش به راهه دختره هم با این که می دونه مرده زن داره هر دفه بدتر از قبل در واقع شخص سوم رابطه هس اگر دقیق تر به داستان نگاه کنید می بینید رمان از زبون شخصیت منفی داستان داره روایت میشه و الان کسی که داره بهش ضربه می خوره اون زن بدبخت مریضه
خیلی مسخره هست اگر خودتونو بذارید جای اون زن بد بخت بازم به این دختره حق می دید !؟

ملیکا
ملیکا
2 سال قبل
پاسخ به  P

عزیزم شما دقیق نخوندی اون گیتی مشکوکه چون چند باری وقتی ساغر اومد دید وسایل جابه جا شده ویا یه دفعه دید طرف وایساده پس اونم همچین بدبخت نیس
حالا زوده برا قضاوت

P
P
2 سال قبل
پاسخ به  ملیکا

حتی اگر کاسه ای زیر نیم کاسه گیتی باشه اونا که نمی دونن گیتی داره کلاه سرشون می‌زاره و بدون اینکه بدونن داره گولشون میزنه دارن خیانت می کنن و به نظرت اگر این بلا. فلجی سر ساغر بیاد هامون بهش وفادار می مونه؟!

ملیکا
ملیکا
2 سال قبل
پاسخ به  P

هامون که کلا ادم وفا داری نیس اما کلا میگم زوده قضاوت تازه اونا نامحرمم نیستن صیغه هستن و توی همون خونن و حتی طبق قوانین ما اگر زنی نتونه وظیفشو انجام بده شوهرش میتونه یه زن دیگه بگیره و ساغر هم لاشی نبوده و با قصد قبلی نیومده که
ساغربخاطر مشکلاتش قبول کرد
و ادم نمیتونه به دلش بگه عاشق نشو طرف زن داره که ساغرم یه دختر بی پناهه وقتی هامون بهش پناه داد و گاهی محبت میکنه معلومه علاقه پیدا میکنه ووابسته میشه اون گیتی هم میخااد هامون رو بدبخت کنه و یه چیزی زیر سرشه کاش هامون زود تر بفهمه و حرفای ساغرو جدی بگیره چون ساغر خیلی نشونه ها داره که گیتی دروغ میگه و بازم میگم زوده برا قضاوت

Sohel
Sohel
2 سال قبل
پاسخ به  P

1234567890

ملیکا
ملیکا
2 سال قبل
پاسخ به  Sohel

این دیگه چی میگه!!!

آذین
آذین
2 سال قبل

بابا زودتر پارت بزار دیگه
اخه لامصب دلمم نمیاد نخونم رمانش قشنگه ولی زودتر زودتر پارت بزار خواهشا

ملکه
ملکه
2 سال قبل
پاسخ به  آذین

کاملاااااااا بعد از ۲۱ روز اسکله نویسنده شدیم‌ ..چقد زیاد نوشتیا

Z
Z
2 سال قبل

به معنای واقعی کلمه اسکلمون کرده 😡😠😒😏😤😤😤😤خداقوت پهلوان خسته نباشی دلاور با پارتایی که میزاری 😏😏😏😏😏😏😏

مهشید
مهشید
2 سال قبل

فقط میتونم بکم کون لقت نویسنده🖕🏿

تارا
تارا
2 سال قبل

بابا توی یک ماه ادم میتونه یه رمان کامل بنویسه این رمان هر چند ماه چهار خط ؟؟؟

ملیکا
ملیکا
2 سال قبل
پاسخ به  تارا

والا میشد یه رمان کامل نوشت
واقعا درک نمیکنم نویسنده رو
باید برا طرفدارای رمانش ارزش قائل باشه
نمیدونم چرا اینطوری میکنه

Sohel
Sohel
2 سال قبل
پاسخ به  تارا

نویسنده جون زود زود بزار دیگ اسکل شدیم ینی ما داریم خیلی باهات را میایم بعد یه ماه پارت میزاری بازم میخونیم و همایت میکنیم تو هم زود پارت بده ب خدا

Rrr
Rrr
2 سال قبل
پاسخ به  Sohel

و این ک هامون دیگه داشت نیمرد چجوری اومده خونه یه دفعی یه روزه خوب شده پناه بر خدا غیرمنطقی شد رمانه دوراز تصورات شده حالا اخر رمانه کاشف ب عمل میاد کلا هامون یه چیزی قایم کرده ک اون همه چی میزیزه ب هم ممکنه اصلا گیتی سالم نباشه انقدم ک یا شایدم سالمه میخاد زجرکش کنه یه کینه ای ب دل داره خدا عالمه

Shab dorr
Shab dorr
2 سال قبل

خسسسسسته نباشی
مگه می‌میری بیشتر بنویسی
یعنی تو سه چهار هفته ،شما نمیتونید یه پارت درست حسابی بنویسسن

زهرا
زهرا
2 سال قبل

قشنگه ولی لطفا انقد کم ننویس و زود تر پارت بعدی رو بزار

ماهور
ماهور
2 سال قبل

خاک برسرت با نوشته های حال بهم زنت

Z
Z
2 سال قبل
پاسخ به  ماهور

به معنای واقعی کلمه اسکلمون کرده 😡😠😒😏😤😤😤😤خسته نشی اینقدر زود به زود و پارت بلند میزاری 😏😏😏😏😏😏😏

Nazi
Nazi
2 سال قبل
پاسخ به  Z

چقدر از کلمه اسکل استفاده میکنی عزیزم

دسته‌ها
38
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x