رستم موهای دخترش را کشید و به داخل برد نریمان پوزخند زد ، حال افسانه برایش مهم نبود و برعکس لذت میبرد.
– اینایی که گفت واقعیت داره؟
رستم دخترک را پرت کرد، مادرش بیدار شده بود و با دیدن حال افسانه و عصبانیت رستم ابرو درهم کشید.
– چیکار میکنی مرد ؟
سپس به سمت دخترکش برگشت، کنارش زانو زد، درخود مچاله شده بود و هق میزد.
– چیشده دخترم ؟ اینجا چیکار میکنی؟ مگه نباید الان خونه ی شوهرت باشی؟
رستم عصبانی خندید ، برای یک خان سخت بود اینگونه دخترش را پس بفرستند.
– شوهرش بیرونش کرده.
میخوان طلاق بدن زن… دخترت حتی شب حجله نداشته !
جیران خاتون هین کشید و با هر حرف شوهرش که داستان را تعریف میکرد بیشتر شوکه میشد.
او افسانه را اینگونه بار نیاورده بود؟
– پسرِ صاف تو چشمام زل زده و میگه رو تربیت بچه ت بیشتر کار میکردی !
رستم عصبی بود و جیران روی پایش کوبید.
– آخ دختر…
ابرومونو بردی!
رستم به سمت افسانه برگشت، آرام تر بود.
انگار عمارت پدری اش روحش را آرام میکرد.
– چی برات کم گذاشتم دختر؟
گفتی میرم شهر گفتم باشه!
پول خواستی گفتم چشم دخترم بودی نوش جونت!
ولی چرا… چرا از آبرومون مراقبت نکردی؟ چرا اجازه دادی اینجوری بشه؟
فئـــْودآٰل|•🍃
#پارت340
افسانه از جا بلند شد، بدنش درد میکرد رستم و نریمان او را بد زمین زده بودند.
– چرا اجازه دادم؟
بابا تو منو قشنگ معامله کردی !
منو پای سفره ای نشوندی که دل دوماد باهام نبود، دوماد جسمش کنار من بود و روحش کنار زن دیگه !
به سینه ی پدرش کوبید ، اشک هایش را باحرص تمام کنار زد.
– پول دادی، رفاه دادی ، آرامش دادی ولی پدر بودی؟ محبت کردی؟
پوزخند زد ، تمام بچه های خان ها بدون محبت بزرگ شده بودند، چه نریمان چه افسانه !
هردو پر بودند از خلاء!
– من عیبدار نبودم، من زشت نبودم!
من فقط عشق اون آدم نبودم.
اون شوهر من بود و شباشو پیش یکی دیگه صبح میکرد !
رستم دستش را مشت کرد ، عذر بدتر از گناه؟
هیچکدام از اینها بهانه خوبی نبودند.
– طلاق میگیری ازش!
افسانه عاشق قدرت بود، دوست داشت خانم ارباب شود…
– طلاق نمیگیرم بابا.
پدرش اخم کرد، جیران نگاهشان میکرد، باورش نمیشد دخترش مرد لخت را سروقت. کسی فرستاده باشد.
این کار را حتی بدترین آدم ها نمیکردند.
– طلاق میگیری که اگه نگیری ابرومونو میبره!
مکث کرد و در نگاه دخترش دقیق شد.
– عروست میکنم… بااولین خاستگارت ازدواج میکنی، من لکه ی ننگو تو خونه ام نمیخوام
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 137
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
اتفاق خاصی میوفته اگه یبار چند تا پارت طولانی بدی ؟ خسته شدم زده شدم
😑😑😑
چه خلوته سایت
سلام خوبین چرا پارت گذادی نمیکنین؟؟
لطفا امشب بزارین همه رو
ممنون
جبرانی نمیذاری
پس پارت ۶۳ چی شد ؟
نویسنده عزیز یکم پارت گذاری هارو بیشر کن ممنون میشم من رمان های شما رو خیلی دوست دارم دنبال میکنم مرسی 😍😍💕
چ عجب ،،،حداقل پارت جبرانی رو بذار
بعد مدتها همین؟
حیف امتیازیا نظر که ادم بده رودیوار اجری امتیاز بزاری طلا میشه