رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۲۹ - رمان دونی

شروع فصل دوم

مرگ یا عشق

«گابریل»

بغض داشت خفم میکرد کاش سرباز می‌کرد و می تونستم با صدای بلند داد بکشم و هوا ر سر بدم…

 

پاهام خم شده روی زمین…

 

اشکام دونه دونه شروع کرد به ریختن تا جایی که دیگه به هق هق مردونه تبدیل شد ….

دندونام روی هم ساییده شد….

وسط جنگل بدن بی جون عزیزترین کسم رو داخل دستم گرفته بودم ، نفس هام به سختی بالا میومدن ،

کاترین تمام بدنش به تشنج کردن افتاده بود ، هول شده بودم نمیدونستم دقیقا باید چیکار کنم …

اون جادوگر پیر یه چیزی میدونست ،

کاترین رو آروم روی زمین گذاشتم …

برگی رو از شاخه ی درخت پیری چیدم و به هزار زور آتشش زدم ، بعد از چند دقیقه معطلی تبدیل به خاکستر شد و دوباره چهره ی پیر زن گونه ی باربارا جلوی چشمم پدیدار شد ….

_ سرورم چ….

حرفش رو نصفه قطع کردم ، و با صدای جدی و بمی که داشتم نعره زنان با اشاره به کاترین می گفتم ، لب زدم :

_ یه کاری کن هرچه زود تر خوب شه … حالش اصلا خوب نیست … دارم دیوونه میشم …

بی معطلی کنارش نشست و با اولین نگاه متوجه شد …

_ چاقوی نقره ! من … من نمیتونم … کاری براش انجام بدم ، خیلی بد به قلبش سرایت کرده و حتی ….

دستی روی قلبش کشید که آخ کاترین بلند شد ، خواستم به سمتش برم که با جمله ی بعدی بار بارا متعجب خیرش شدم …

_ حتی … حتی … میتونم بگم تقریبا قلبش خراش عمیقی دیده ، مثل اینکه چاقو به قدری تیز و بلند بوده که از کمرش تا قلبش نفوذ کرده … متأسفم سرورم ، اما کاری از این بنده حقیر ساخته نیست ، کاترین میمیره..

 

با صدای بلند می خندیدم ، ناباور بودم..

توی شک بدی فرو رفته بودم….

قلبم داشت میومد تو دهنم باورش برام سخت بود قلبم کند میزد رو به سکته بودم…

دستی روی قلبم گذاشتم

بغض داشت خفم میکرد کاش سرباز می‌کرد و می تونستم با صدای بلند داد بکشم و هوار سر بدم…

پاهام خم شده روی زمین افتادم …

_ نه نه این امکان نداره حتما یه راهی هست ، یه راهی وجود داره ، نه نمیشه نمیتونه به همین راحتی بمیره…

از شدت عصبانیت مجددا ناخن و دندان های نیشم به شدت تیز و برنده شدند ، شنل باربارا رو چنگ زدم و به درخت چسبوندمش مشخص بود که نفس تو سینش حبس شده ….

_ س…سر…سرورم‌….

با صدای بم و خش دار و سرشار از بغضم ، صورتم رو مقابل صورتش گرفتم و نعره کشیدم…

_ پیرزن خرفت ، منو ببین خوب به چشمام نگاه کن ، به نظرت من با کسی شوخی دارم ؟ بگرد ببینم حتما یه راهی هست که بشه کاترین رو نجاتش بدم وگرنه خودت رو جاش زنده زنده چال میکنم ، شیر فهم شد ؟

داشت خفه میشد چهره اش رو به سیاهی میرفت که محکم روی زمین انداختمش …

فریاد زدم :

_ شیر فهم شد ؟

درحالی که سرفه میکرد به سختی گفت ..

_ م…میگردم…میگردم…راه حلش رو پیدا میکنم …

_ پیدا میکنم نه ! بهتر بگی ، همین الان !

_ ب..بله بله درسته منطورم همین الان بود …

خودش رو فورا جمع و جور کرد و به پیش کاترین رفت ، از چیزایی که داخل کیفش بود تونست حداقل خونریزیش رو بند بیاره ،

_ سرورم ، کاترین خون زیادی رو از دست دادند و حتی خیلی ضعیف شدند ، باید به مقدار زیادی خون بهش برسه ، تا میتونید تقویتش کنید چون چاقوی نقره کارش رو به سرعت داره جلو میبره ! نمیدونم چطور این رو بگم اما داریم از دستش میدیم …

دستمو محکم به درخت کوبوندم و نعره کشیدم….

_ نمیزارم….

«راوی»

_ دخترم و برد ، دخترم … دختر خوشگلم …

مادر کاترین (مارتا) به سختی فریاد و گریه میکرد … تنها دخترش ، و جگر گوشه اش، جلوی چشمانش کشته و ربوده شد …

لوییس هم که خود از این اتفاق شوکه و متحیر بود سعی میکرد به هر روشی مادرش را قانع و آرام کند ،

و اما هکتور رهبر پت پایرز ها ، کسی که هیچ چیز و هیچ کس تا به حال جرعت نکرده بود او را ناراحت کند ، الان تنها کاری که میتوانست بکند این بود که افرادش را به جنگل بفرستد تا شاید جسد دخترش را بتواند ببیند …. صدای ناله های همسرش هر دقیقه بلند تر و بلند تر میشد ،

_ دختـــــــــرم ! دخترم مرد ! دخترم جلوی چشمم نابود شد ! جیگرم داره آتیش میگیره! هکتور ، هکتور تو رو خدا دخترمو برگردون ! دخترم رو بهم پس بده ! هکتـــور !

لوییس دستان گرمش را نوازش وار روی شانه های بی رمق مادرش گذاشت :

_ مامان آروم باش ، گابریل همون مردی بوده که کاترین از صمیم قلبش عاشقش بوده ، مطمئنم اون مرد میتونه کاترین رو نجات بده ، اون نمی‌میره!

پدرش از شنیدن اسم گابریل و با یاد آوری اینکه این مرد پسر آلبرت هست خشمش صد چندان شد …

_ صداتو ببر لوییس، صداتو ببر !

اون مرد دخترم رو به کشتن داد…

_ اشتباه نکن ، انتخاب شما ، اجبار شما دخترت رو به کشتن داد ، خواهرم رو کریستوفر کشت ….

دستان پدرش مشت شد ، به سمت لوییس یورش برد ، که با ناله ی مارتا ، دست نگه داشت ….

_ هکتور ! داری چیکار میکنی! پسرمم میخوای ازم بگیری؟

با اخم هایی درهم از عمارت بیرون رفت ..‌.

لوییس کنار مادرش نشست و با در آغوش گرفتنش سعی در آرام کردن مادر دل‌نگرانش شد …. هرچند خود هم به زور جلوی اشک و گریه اش را گرفته بود اما امیدی ته قلبش بود که می‌گفت، اون مرد میتونه کاری کنه حال کاترین خوب بشه ، هرچند این احتمال بسیار کم بود …..

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهمان زندگی
دانلود رمان مهمان زندگی به صورت pdf کامل از فرشته ملک زاده

        خلاصه رمان مهمان زندگی :     سایه دختری مهربان و جذاب پر از غرور و لجبازی است . وجودش سرشار از عشق به خانواده است ، خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه آینده او را دستخوش تغییر میکنند….. پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکاران ابدی جلد اول به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه رمان :   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Hany
Hany
2 سال قبل

سلام بسیار عالی فقط انروز غیر این پارت پارت دیگه ای هم میزاری آزاده جون ؟

مهدیس حسنی
مهدیس حسنی
2 سال قبل

توروخدا پارت هات رو یدونه نکن🤣🤣🤣
۳ تا نبود قبلا؟

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل

تروخدا یع پازت دیگه بده ❤❤❤❤❤🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤❤❤❤🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤🙏🏻❤🙏🏻😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘🌹🌹🌹❤🙏🏻❤🙏🏻❤🙏🏻🙏🏻❤🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤❤❤❤❤❤❤❤😘🌹🙏🏻❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط setareh amaneh
دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x