.
صدای آهنگ طنین انداز روحم بود
روح و روانمو آروم میکرد
+ نمیخوای چیزی بگی دلوین؟
به صورتش نگاهی انداختم
با لطافت گفتم:
_ نه..الان نه..حال دلم یکمی نا ارومه..فقط همین..
+ هر وقت کسیو خواستی که باهاش صحبت کنی
هر ساعت شب و روز بهم زنگ بزن تو این دو روز مونده به عروسیمون
بقیه ی عمرم که دیگه تنهات نمیذارم..
نگاهمو از صورتش گرفتم و به پنجره ی ماشین دادم
زیر لب باشه و ممنونی گفتم
رسیده بودیم به ماشینم
کیفمو برداشتم و در ماشینو باز کردم
_ لباسم میشه پیش تو باشه؟
+ بله بانو..حتما..با کمال میل
لبخندی به روش زدم و از ماشین پیاده شدم
درو بستم و دزدگیر ماشین خودمو زدم
و سوار ماشین شدم
دستی برای علی تکون دادم و ماشینو روشن کردم
علی که رفت منم حرکت کردم به نزدیک ترین پارکی که کنارم بود رفتم
*پارک موزه ی ریاست جمهوری*
ماشینو پارک کردم و از ماشین پیاده شدم و کیفمو رو شونم درست کردم و زدم به دل پیاده رو..
ایرپاد هامو تو گوشم تنظیم کردم
همراه با آهنگ قدم میزدم و اشک میریختم به این گریه های وقت و بی وقت نیاز عجیبی داشتم همه متعجب به صورتم زل زده بودن برام مهم نبود..منم اشک هایی بود که باید میریخت و نمی ریخت تصویر آخرین بار صورت آریا که تو ذهنم نقش میبست حالمو داغون تر از همیشه میکرد
دلمو به دریا زدم و شماره ی مائده رو گرفتم!
اون بهتر از آریا خبر داشت
با بوق دوم جواب داد
_ مائده؟؟!
+ دلویییین؟؟؟ چرا گریه میکنیییی؟؟
_ مائده از آریا خبر داری؟
+ دلویین؟
تو دیگه چیکارت به اریا؟
اون مگه برات تموم نشده بود؟
چرا الان داری گریه میکنی؟
_ اره مائده مهمهههههه
پشیمونم بخدا
پشیموونممم
اشتباااه کردم مائده
بیخود کردممممم!!
+ آروم باش دلوین..آروم باش..
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
غلط کردی الان فهمیدی اشتباه کردم که با احساسات دونفر بازی کردی خاکککک
دختره ی پسر کش
اول اریا حالا امیر علی بدبخت
حالا م محمدعلی بدبخت چیکارکنه که خوشحاله چون قرارع عقد کنه و عاشقته
اول نمیدونستی که عاشق یکی دیگه ای
تو ببخود کردی که بیخود کردی دختره ی استغفرالله ربی….