رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۱ - رمان دونی

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۱

.

 

 

 

 

+ محمد علی پسر خیلی خوبیه

می‌تونه خوشبختت کنه از همه مهمتر عاشقانه دوست داره

مگه تو این سه چهارماه بدی ازش دیدی؟

گریه نکن قربونت برم

_ نمیتونم مائده‌..من چیکار کنم؟

من که دوسش ندارم چیکار کنم؟

حس میکنم دارم خیانت میکنم مائده

حس بدی دارم

+ نه خواهری احساس خیانت نداشته باش

تو مگه از آریا خیانت ندیدی؟

اونم اینکارا رو کرد؟

تو تصمیمتو گرفتی تصمیمتم درست بوده و هست

الان کجایی دلوین؟

_ خیانت دیدم مائده اما نمیتونم حس بدی دارم

من الان پارک موزه ام چرا مائده؟

+ ماشینت همراته؟

_ اره همرامه میگی چیکار داری یا نه؟

جون به سر شدم

+ خب ماشینت که همراته پاشو بیا خونه ی ما

منتظرتم دلوین

مخالفتم نداریم

_ نمیتونم مائده میخوام یه ذره تنها باشم

کاری داری همینجا بگو؟!

+ تو غلط کردی که میخوای تنها باشی پاشو بیا اینجا میگم

تا ده دقیقه دیگه اینجا باشی

میدونستم مائده در آخر حرفشو به کرسی میشونه چرا مخالفت میکردم؟!

_ باشه مائده میام فعلا

+ خدافظ

تماسو قطع کردم و راه رفته رو برگشتم و دزدگیرای ماشینو زدم و سوار ماشین شدم

کیفمو رو صندلی کنارم گذاشتم و حرکت کردم سمت خونه ی مائده اینا

پس از ده دقیقه رسیدم

کیفمو برداشتم و درو باز کردم و پیاده شدم

بعدم رفتم در خونشون زنگ خونشونو زدم

مائده رو از پشت پنجره دیدم که لبخندی زد و رفت که خودش بیاد درو باز کنه

تو این چند دقیقه تکیه امو به ماشین دادم تا مائده بیاد

بالاخره اومد درو که باز کرد

رفتم کنارش و اول از همه بغلم کرد

توی این مدت ده کیلو وزن کم کرده بودم

چشمام گود افتاده بود

+ ببین تو چیکار کردی با خودت دختر

این اون دلوینه؟

باید میرفتم! دیگه نمیتونستم..دلم طاقت نمیاورد..گوربابای علی باید برای دفعه ی آخرم که شده باشه صورتشو بیینم

باید با مائده مطرح میکردم!

_ مائده؟

+ جان؟

_ منو میبری پیش اریا؟

می‌خوام برای آخرین بار ببینمش!

+ دلوین تو عقل تو کلت نیست؟

نمیگی اونجا ببینت؟ ماشینتو می‌شناسه

_ تو رو خدا مائده این آخرین باره که می‌خوام ببینمش حق ندارم؟! برا ماشینمم تاکسی دربست میگیرم

میای بریم؟!

+ ای خدا..من از دست تو چیکار کنم؟

ماشین ارتین همینجاس بیا همراه من بریم به مامانم بگم با تو میرم بیرون

بعد با ماشین ارتین میریم

لبخندی به روش زدم

لبخندی از ته دل

دستمو گرفت و کشید به سمت خونه

منم پشت سرش راه افتادم

مامانش دم در ساختمون وایساده بود

مامان مائده انقد مهربون بود که خیلی وقتا باهاش درد دل میکردم

نگاهی به صورتش انداختم

_ سلام خاله خوبی؟

کنارم اومد به بغل کشیدم

+ سلام عزیزم!چه عجب ما شما رو دیدیم

نمیگی دلمون برات تنگ میشه؟

دستمو رو کمرش گذاشتم

_ دیگه کم سعادتی از ماست خاله جان

ببخشید بخدا

مائده لباس پوشیده برگشت

+ ای وای خاله کجا دارین میرین هنوز نیومدی؟

_ بخدا بیرون یه کاری دارم خاله خیلی واجبه اگر نه مزاحم مائده نمیشدم

+ ای بابا خاله این حرفا چیه؟

برین مواظب خودتون باشین هوا سرده

سرما نخورین

دستشو به گرمی فشردم و تشکری کردم

بعدم با یه خداحافظی کوتاه از در ساختمان زدیم بیرون و سوار ماشین ارتین شدیم و پیش به سوی دیدن آریا..

قلبم داشت از بغض میترکید..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی

  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصاص pdf از سارگل حسینی

  خلاصه رمان :     آرامش دختر هجده ساله‌ای که مورد تعرض پسر همسایه شون قرار میگیره و از ترس مجبور به سکوت میشه و سکوتش باعث میشه هاکان بخواد دوباره کارش رو تکرار کنه اما این بار آرامش برای محافظت از خودش ناخواسته قتلی مرتکب میشه که زندگیش رو مورد تحول قرار میده…   به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

من واقعا دلوین رو درک نمی کنم اون موقع که اریا التماست می کرد خودت رو میزدی به کوچه علی چپ الان دلت برا اریا تنگ شده
وات دِ…
به خداااااا اگه اینا بهم نرسن اسم من ربکا نیست 😂❤

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

عالیییییی بود

sanaz
sanaz
2 سال قبل

اخییی🥲 خو این دلوینم زده ب سرش میخایی بری اریا رو ببینی ک چی شه🤦‍♀️

Maede.F
Maede.F
2 سال قبل

عالی بود مثل همیشه ، طولانی هم بود
منتظر پارت بعدی هستیم ، فقط کم نزاری بمونیم تو خماری🤭🤭

دنبال کننده
دنبال کننده
2 سال قبل

.

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط دنبال کننده
دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x