رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۳ - رمان دونی

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۳

.

 

 

 

 

هر لحظه که بهمون نزدیکتر میشد ضربان قلب من بالا تر میرفت

رسید کنار ماشین زد رو شیشه ی طرف مائده

مائده شیشه رو داد پایین

+ سلام دخترم حالت خوبه؟

شما اینجا کاری دارین از صبح تا حالا اینجا نشستین؟

مائده نمیدونست چی بگه

خودمو جلو کشیدم و گفتم

_ سلام الهام خانم حالتون خوبه؟

راستش من خالم خونه ی ماعه گفت بیایم یه سری به‌خونش بزنیم

انقد خسته بودیم تو ماشین خوابمون برد

الهام خانوم با نگاهی مهربون گفت:

عه؟ دلوین جان! تویی خاله؟

با لبخند سری براش تکون دادم

_ اره خاله دلوینم

الهام خانوم: خب خاله ما که با هم این حرفا رو نداشتیم چرا نیومدی داخل؟

میومدین اونجا استراحت میکردین

_ خیلی ممنون خاله جان‌‌..ما نمیخواستم مزاحم دایی و آریا بشیم

الهام خانوم: ای بابا دلوین جان..یه چیزی میگم خاله یه چیزی میشنوی

آریا الان سه چهار ماه هست نه خواب داره نه خوراک بچم شده عین چوب خشک زیر چشماشم گود افتاده

با شنیدن این جمله حالم از خودم بهم خورد من چیکار کرده بودم با آریا؟

با اینکه میدونستم مشکل کجاست بازم برای تصویر سازی باید میپرسیدم

_ ای وای خدا بد نده خاله! چیزی شده؟

الهام خانوم: نمیدونم خاله به ما که نمیگه چیشده همش تو اتاقه درو هم بسته کسی هم راه نمیده

خاله شما هم سنین بهتر میتونین بفهمین حال همدیگه رو

تو نمیتونی بیای باهاش صحبت کنی؟

یا خدا

من نمی‌خواستم آریا منو ببینه ولی مامانش از من درخواست میکرد برم باهاش حرف هم بزنم

چی باید میگفتم خدایا؟!

مائده زودتر از من به حرف اومد:

_ الان که خاله جان دلوین انقد درگیر کارای عقدشه همین الان که من دیدمش و اینجا اوردمش به زور بود

انشالله بعد عقد قول میدم خودم بیارمش ها؟

_ اره خاله جان مائده درست میگه

شما تشریف میارید که؟!

الهام خانوم لبخندی زد و گفت: باشه خاله جان منتظرتم

اره مگه میشه نیام عقدت؟

انشالله که به سلامتی و دل خوش

خوشبخت بشی عزیزم

عزیزم نمیای داخل یه چایی بخوری؟

بیاین خستگیتونو در کنین بعد برین.

_ نه ممنون خاله من با مائده باید برم یسری خرید داره انجام بده

انشالله میایم بهتون سر میزنیم

الهام خانوم با غم تو چشماش گفت:

_ باشه خاله برین مواظب خودتون باشین

_ چشم خاله جان شمام برو داخل تا سرما نخوری

با یه خداحافظی کوتاه از کنارمون رفت

من و مائده هر دوتامون همراه پوفی کشیدیم

_ ای بخشکه این شانس

تمام دنیا دست به دست هم دادن تا من آریا رو نبینم

+ دیگه چیکار میشه کرد دلوین؟

اگه عجولانه تصمیم نمیگرفتی شاید بجای من آریا اینجا نشسته بود

_ نگو مائده تو دیگه نگو..حالم داره از خودم بد میشه

روشن کن بریم

سری تکون داد و ماشینو روشن کرد و حرکت کردیم

گذشتم از خونه ای که یه نفر توی یکی از اتاقاش قلبمو به دست گرفته بود!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا و مادرش هستند. بعد از اینکه عموی محیا فوت کرد،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان الماس pdf از شراره

  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد می‌شیم، از اون دسته‌ای که همه آرزو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

یکی نیست به این دلوین بگه اخه تو نفهم چرااااا این کارا رو می کنی
بچه بازی راه انداخته هاااا
یه روز میگه می خوام بهش درس بدم یه روز میگه قلبم پیشش گیره😐😐

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x