.
نمازمو که خوندم سجاده رو جمع کردم پا شدم لباسامو با یه دست لباس بیرون عوض کردم بعدم سوییچای ماشینمو برداشتم و از اتاقم زدم بیرون
در جواب سوال های مامان فقط گفتم میرم بیرون
در حیاطو باز کردم و سوار ماشینم شدم و از خونه فرار کردم..خونه ای که توش همش غم داشتم..
دستمو به ضبط ماشین نزدیک کردم و یکی از آهنگای میثم ابراهیمی رو پلی کردم
از مائده شنیده بودم صدای این خواننده رو خیلی دوست داره
*تو قلب من تویی و جای دیگه نیست..
دله تو مثل خیلیای دیگه نیست…
تو هرچی باشی قلب من میمونه پات..
ببین چقد افاقه کرده خوبیات..
کی گفته تو برای قلب من کمی؟..
تموم زندگیم تویی تو قلبمی..
یه عمره تو دلم اسیر قلبتم..
تو مقصدی و تو مسیر قلبتم..
تو قلبمی.. تو قلبتم..
عاشقت شدم عمیقه حس بینمون..
حسرتش میمونه روی قلب خیلیا..
دست من که نیست تموم زندگیم تویی..
به اینجای آهنگ که رسید قطعش کردم،
حرف دل منو داشت میزد
دست من که نبود تموم زندگیم دلوین شده بود؟!
اشکایی که وقت و بی وقت از چشمایی که بی تاب دیدنش بودن میریختو پاک کردم
رفتم جایی که همیشه پاتوق دلوین بود
همیشه وقتی میومد لب این جوب مینشست و با خدا حرف میزد
ماشینو خاموش کردم و رفتم کنار جوب نشستم
چوبی به دستم گرفتم و به صورت موجی توی آب تکون میدادم
ایندفعه طرف صحبتام امام حسین بود.
پر بغض با صدایی گرفته شروع به صحبت کردم
_ یا امام حسین کمکم کن..من الان به کمکت احتیاج دارم..محتاجم..مگه تو درمون هر درد بی دوایی نیستی؟
میشه دلوینو بهم برگردونی؟
میشه بابا جان؟..
دل شکستم دیگه طاقت حرف نداشت
از سر جام پا شدم و سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت خونه
الان هرچقدر بیشتر بیرون میموندم خراب تر میشد اوضاعم.
رسیدم به خونه ماشینو همون بیرون گذاشتم
درو با کلیدام باز کردم و وارد حیاط شدم
حتی هوای زمستون هم نمیتونست منو از پا در بیاره..
کنار استخر رفتم و نشستم
دستمو تو آبای سرد گذاشتم و یه مشت آب برداشتم و به صورتم زدم صدای مامان از داخل میومد که داشت صدام میزد
پاشدم رفتم تو خونه
کنار جا کفشی یه چیزی به چشمم خورد..
یه کارت دعوت کرم رنگ مال کیه این کارت؟
صدای مامان نذاشت برش دارم و ببینم مال کیه
قدم هامو تند کردم سمت اتاقه مامان..
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
پارت نداریم؟
اخییییییییییی بچم اریا 😢😢😢😢
جوووون خودت این دلوین با علی ازدواج نکنهعههههه😥😥😥😥😥😥🤧
خو نوسینده عزیز رمانت عالیه ولی اریا و دلوینو بهم برسون نزار دلوین عقد کنه
اخیی اریا گنا داره😢😓🥺
فقط اگه آریا ببینه
ببینه کارت دعوت
عقد دلوین یااااااااا
خود خدا
کاری نکنه بچم
گناه دارع
نویسنده جون کاری نکنی
آریا یچیش بشه ها 💔😭🫂
محدثه الان از دستت خودکشی میکنم بابا چرا اینقدر آریا رو عذاب میدی؟
نه سفیده🥺
تو رو خداااا خود کشی نکن😂😂
خب عزیزای من واقعیت اینه
من دیگه غیر از واقعیت بنویسم؟🥺😂
باشه چون تو گفتی نمیکنم😂
عه واقعیه؟
آفرین دختر گل
اهوم🥺
واااای کارت و اگه ببینه 😱
چرااا مامانش صداش زد
کاش کارتو میدیددد
نهههههههههه
عارهههههههههه😂