رمان هم دانشگاهی جان پارت ۸۳ - رمان دونی

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۸۳

.

 

 

 

 

به اتاقم که رسیدیم اول اون داخل شد بعدم من

دلارام روی تخت نشست منم کنار دستش

به صورتش نگاهی انداختم

_ دلخوری ازم دلارام؟

نگاهم نکرد

جوابمو نداد

دستمو زیر چونه اش گذاشتم و چرخوندمش به سمت خودم

اجبارش کردم به صورتم نگاه کنه

_ میگم دلخوری ازم دلارام؟

جواب نمی داد

پا‌شدم از سر جام و کنار پنجره ایستادم

دستامو تو جیب شلوارم گذاشتم

_ مگه من خواهری جز تو دارم دلارام؟

هوم؟

مگه به قول خودت ما همه ی اصرارمون پیش هم نبود؟

اگه من رازی داشتم که بهت میگفتم دلارام..

بازم دروغ..دروغ…

+ داری دروغ میگی دلوین..

داری دروغ میگی

دلارام کوتاه اومدنی نبود

باید میگفتم

باید حرف میزدم

آخرش که چی؟!

چطوری میگفتم؟

میگفتم خواهرت عاشق یکی دیگه اس؟

اما هرچی که بود دلارام خواهرم بود و باید از همه چیز خبردار میشد..

دستامو از جیب شلوارم در آوردم و کنار دلارام نشستم دوتا دستامو روی زانو هام و در آخر روی چشمام گذاشتم

از اول تا آخر همه چیزو تعریف کردم حتی جریان CCU رفتنم!

خودم دیگه قطره ی اشکی برام نمونده بود که بریزم اما دلارام گاهی گریه میکرد و گاهی غم تو صورتش دیده میشد.

به اخر که رسیدم دست دلارام روی شونه ی من نشست و با گرمی نوازشش کرد.

تو چشمام زل زد و گفت:

+ بمیرم برات چقدر زجر کشیدی دلوین..چقدر غصه داشتی و ما خبر نداشتیم..

چرا میخوای به این ازدواج تن بدی؟

چرا همه چیزو بهم نمی‌زنی؟

دیگر تحمل لبخند نداشتم..

قطره ی اشکی روی دستم چکید

_ من کسی رو که دوست دارم آریاست دلارام

دیگه کسی پیدا نمیشه که من دوسش داشته باشم

اما محمد علی پسر خوبیه

عاشقانه هم دوستم داره..

لبخندی زد

+ تو هر تصمیمی بگیری من پشتتم دلوین..

لبخندی زدم و لپشو بوسیدم

صدای مامان میومد و در آخر هم علی با دوتا تقه وارد اتاق شد

علی: خوب خواهرانه خلوت کردین بیرونم نمیاین

لبخندی به روش زدم و حسودی نثارش کردم

من و دلارام همراه هم پا شدیم

دلارام زودتر از من رفت و من هم موندم که با علی بریم

دست علی رو گرفتم و کشیدم اما یه سانت هم تکون نخورد

برگشتم نگاش کردم

به زور جلوی خندشو گرفته بود

_ بخند بابا ترکیدی

جلو اومد و لپمو کشید

+خوشم میاد یه ذره هم زور نداری

بچه پرویی نثارش کردم و با همدیگه از اتاق خارج شدیم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خواب ختن به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

  خلاصه رمان:   می‌خواستم قبل‌تر از اینها بگویم. خیلی قبل‌تر اما… همیشه زمان زودتر از من می‌رسید. و من؟ کهنه سواری که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسیدم. قبلیه‌ام رفته و خاک هجرت در  چشمانم خانه کرده…   خوابِ خُتَن   این داستان، قصه ای به سبک کتاب «از قبیله‌ی مجنون» من هست. کسانی که اون داستان رو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غزال
غزال
2 سال قبل

چرا اینقدر از دلوین بدم میاد😐😐

سپیده
سپیده
2 سال قبل

خدا بگم دلوین رو چیکار نکنه
ک هم خودش رو عذاب میده
هم آریا

برف
برف
2 سال قبل

اونجایی که دلارام میگه بمیرم چقدر زجر کشیدی….
من خطاب به دلوین:تو زجر کشیدی؟آریا چغندر بود؟عمه ت بیشتر زجر کشید که🤣
فکر کنم اگه حتی ته داستان با دلیل و مدرک هم بگه دلوین معصوم و بیگناهه از چندش بودن دختره کم نمیشه به علاوه ی گلاویژ و بهار🤣
از الان نه دلوین نه دلارام فقط مائده و محبوبه😎😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  برف

من از این رمان همه رو دوست دارم و خوشم میاد ازشون
ولی نمیدونم چرا آرتین ب دلم نمیشینه😂

Nothing
Nothing
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

نه آرتین رو دوست دارم🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  Nothing

من باش حال نمیکنم😂
نمیدونم چرا

Nothing
Nothing
2 سال قبل
پاسخ به  برف

🤣🤣🤣🤣👌👌

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x