رمان هم دانشگاهی جان پارت ۹۰ - رمان دونی

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۹۰

.

 

 

 

 

چشماش چراغونی شد

+ وااای راست میگی دلوین؟؟؟؟!!!!

بگو به جون اریا؟!

_ بخدا مامان به جون آریا براش قلب پیدا شده

حالا همرام میای بریم بیمارستان؟

+ اره مادر حتمااا تا تو یه دوش بگیری منم آماده میشم

لبخندی به روش زدم و وارد اتاقم شدم و لباسامو برداشتم و وارد حموم اتاقم شدم

**

یه دوش سر و پایی کوچیک گرفتم و سریع بیرون اومدم

هر دو روز یه بار برمیگشتم خونه دوش می‌گرفتم احساس میکردم تنم بوی بیمارستان میگیره.

از حموم بیرون اومدم و حوله امو باز کردم و لباسامو با یه دست لباس فندقی عوض کردم..برام مهم نبود که موهام خیس بودن

فقط با حوله اباشونو گرفتم و از شالمو سرم انداختم و کیفمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون

مامان روی مبل رو به روی اتاقم نشسته بود و آماده بود سرش تو گوشیش بود

من که رسیدم نگاهی بهم انداخت و لبخندی زد و از سر جاش پا شد

+ سر راه وایسا دلوین یه جعبه ی شیرنی بگیریم زشته دست خالی

_ چشم مامان جان..چشم

از خونه بیرون زدم و سوار ماشین شدم که مامانم پشت سرم اومد و سوار شد و حرکت کردیم به سمت بیمارستان

پس از نیم ساعت رسیدیم

به خواسته ی مامان یه جعبه شیرینی دانمارکی خریدیم

ماشینو پارک کردم و همراه با هم و شونه به شونه وارد بیمارستان شدیم از پرستارا به زور اجازه خواستیم و به سمت مراقبت های ویژه رفتیم قبل از اینکه برسیم مامان منو کنار کشید

+ ببین دلوین..می‌دونم خیلی عاشقی..عاشقی هم بد دردیه که دوا نداره مادر

اما من دوست ندارم تو خودتو به آریا آویزون کنی

دوست ندارم مامانش فکر کنه مجبورش کردی

توی دلم لبخندی برای نگرانی هاش زدم

دستشو تو دستم گرفتم

_ مامان جونم..آریا اگه منو دوست نداشت که الان توی این شرایط نبود

اون موقعی که من توی کما بودم خودشو سریع رسونده بود تهران که شاید کاری ازش بر بیاد

آریا مرد قویه مامان..نگران نباش من خودمو بهش آویزون نکردم

لبخندی زد و دستمو فشرد به سمت مراقبت های ویژه رفتیم

انقد خوشحال بودم که توی پوست خودم نمی گنجیدم

هی با مامان گل می‌گفتیم..

اصلا دلم نمی‌خواست به این فکر کنم که اریا از دستم می‌ره

انگاری ته دلم روشن بود که برمیگرده پیشم

وارد راهرو که شدیم دیگه نخندیدم و خودمو جمع و جور کردم

به بخش رسیدیم

صدای گریه های مامان آریا دلمو به نگرانی انداخت

جعبه ی شیرینی از دستم افتاد و روی زمین خورد شد

خودمو با بیشترین سرعت ممکن به داخل اتاق آریا رسوندم

نه جیغ های مامان برام مهم بود نه جیغ های مامان آریا

درو باز کردم و با ضرب خودمو انداختم تو اتاقش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای آرام جلد اول به صورت pdf کامل از سلاله

        خلاصه رمان :   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره… اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون رو چجوری مینویسه؟؟  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

مرذدددددد وایییی نههههه

رمان خون
رمان خون
2 سال قبل

عزیزم میشه کمی پارت هاش رو طولانی تر کنید
لطفاااا خواهش می کنم

Mohii
Mohii
2 سال قبل

نمیشه پارت بعدی رو امشب بزاری….
لطفاااااااا

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x