رمان پروژه عشق پارت ده - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت ده

(از زبان اسرا)

(حس میکردم یه چیز داره روم بالا پایین میاد و هر دفعه روی لبم رو میبوسه…. با خواب آلودگی به زور لایه پلکم رو باز کردم ……. آرسین داشت روم شنو می‌رفت و هر بار لبموه می‌بوسید…)

آرسین:به به خانومی

_اینجا جای ورزشه

ارسین:هوعوم ولی دوست دارم روت شنو برم

(چشمکی زدو ادامه داد…..صبرم لبریز شد ، پشتشو گرفتمو خومو بالا کشیدم یه غلط زدمو جامون برعکس شد….)

_منم یکم ورزش کنم…هوم؟!

آرسین:مگه میتونی خانومی

_نهایتا به دوتا برسه…ولی الان عشق جان هستش شاید زیاتر تونستم..‌

(چشمک شیطونی زدم که با شیطونی نگام کرد دستشو روی پهلو هام گذاشت….:)

آرسین:برو منم همراهیت میکنم

(هر بار میومدم پایین تا ببوسمش ازم دست نمی‌کشید ….برا همین هر بار مشت پر عشقی نسیبش میشد…………………………)

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

آرسین:خانومی د بیا دیگ

(دره سرویسو باز کردمو چشم غره ای بهش رفتم ….. به سمت در رفتم که از پشت تند بغلم کرد…)

آرسین:جوووون خانومم عصبانی شد

(دستاشو باز کردمو رو به روش وایسادم روی نوک پاک بلند شدم….گردنشو با دستام گرفتم،زیر گلوشو بوسیدم …. تند درو باز کردم که از پله ها برم پایین……. کیان روبه روی پله ها ایستاده بود….باران با خواب آلودگی داشت از روبه روی کیان از پله ها پایین می‌رفت که……..باران از پله دوم پاش پیچ خوردو روی کیان افتاد …..اوف چه صحنه جالبی …. توی فیلما همیشه لب تو لب میشدن اینبار بینی در لب …. باران بینیش روی لب کیان افتاد میخاست سرشو بردار که لبشو گذاشت رو لب کیان…… کیان خیلی ناگهانی دستشو روی کمر باران گذاشت و غلطی زد که روی باران خیمه زد…..با عطش بارانو می‌بوسید…….اوف اوف این بخش شامل صحنه ست دیگه …..زود خودمو چپوندم تو اتاق که آرسین با نیم تنه برهنه به سمت چرخید….نگاهمو روی بدنش چرخوندم…..)

_جونننننن چ بدنیههعع

آرسین:شش دُنگش ماله خودته

_هوووممم….ها…چی

(نزدیکم اومدو دستشو روی باسنم گذاشت….)

آرسین:اینام ماله منن….

(بعد اشاره ای به سینهام کرد….)

آرسین:همچنین اینا…

(مشتی به بازوش زدم…از خجالت سرمو پایین انداختم……بوسه ای روی پیشونیم زد…….)

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

روژین:عع تو اون بالا چیکار می‌کنی

شیلا:هاااا چیه حسودی میکنی،اقای خودتون بهت سورای نمیدع…..

باران:والله خدا شانس بده … تو که خودت تو تن اهورای بدبخت لش کردی کل وزنت روشه

اهورا:عع خانومیم همش سی کیلونیست

کیان:اصن کفتر عاشق این دوتان …. ای وای شرمنده … نچ….همون ماله شما بهتره….. آرسین داش دستت اون زیر میرا راحته

(آرسین که دستشو روی رون پام میکشید…..لقمه درست کرد داد دستم….چشم غره به کیان رفت…)

آرسین:ب تو چه نره غول خانومه خودمه……

کیان :عع ک اینطور

(اهورا به جای صبحونه لبو لوچه روژینو میخورد …..شیلاوو ارمینم داشتن مس تازه عروس دومادا برای هم لقمه می‌گرفتن……یدفه کیان صندلی بارانو گرفت، به سمت خودش کشید …. بارانو ورداشتو روی پاش گذاشت…… )

کیان:منو خانومم یکم حال کنیم هوم؟!………

(بعداز صبحونه پر عشققق بلند شدیم و هرکس با عشق جانش به طرفی رفت)

~~~~~~~~~~~

روژین:اوه اوه عجب جایی

اهورا:اهوم عشقم

(خودمو به آرسین نزدیک کردم،دستمو روی رونش گذاشتم….که مثل برق گرفته ها به سمتم چرخید….دستمو همونطوری روی روناش میکشیدم….دستامو بالاتر بردمو به اونجاش نزدیک کردم…. تند دستمو گرفتو به چشام خیره شد …چشاش قرمز شده بود معلوم بود تحریک شده برای اینکه ضربه اخرو بزنم دستی به اونجاش کشیدم….دستمو گرفت که بلندم کنه…..)

+چی میل دارید؟!

(با صدای آرومی که فقط آرسین بشنو گفتم…)

_عشق بازی

(آرسین تند نگام کرد که چشمکی حوالش کردم)

(اولین نفر غذامو تموم کردم بعد نگاهی به آرسین کردم که هنوز همه غذاشو نخورده بود پرسشو وسط خودمو خودش گذاشتم قاشق چنگالشو از دستش گرفتمو شروع به خوردن کردم….پرسو با دستاش گذاشت روبه روم…ارنجشو روی میز گذاشت و سرشو روی دستش…)

کیان:اوه داداش خوب رفتی تو کَف عشق با سیر شدنش سیر میشی لامصب

آرسین:ببند اون وا مونده رو،کوفت کن کوفتتو…..

(بعد نهار توی یه رستوران عالی تصمیم گرفتیم یه دور پیاده روی کنیم وگرنه هممون می‌شدیم کامیون باری با اون غذاهایی که لنبونده بودیم…..)

_وای چه خوشکله

(شیلا سریع رفت پشت آرمین سنگر گرفت..)

باران:سگ ندیده ، سگ تو روح

آرمین:کیان به اون دوست دختر ریقوت بگو

_ الان جاشه باران یه فنی بزنه….

آرمین:اوه اوه ناکارمون نکنید

(باران چشمکی بهم زد… رفت نزدیک آرمین دستشو روی شونش گذاشتو به چشماش خیره شد با همون دستش یه مشت محکم به گردنش زد که آرمین بیهوش شد…)

کیان:اوهههه چه وحشیههه این…. جنازشو چیکار کنیم؟!

_جاش قبرستون دیگه

شیلا:ععععععععععع

روژین:حالا توهم … بد که نزد یه ربع دیگه سرپا میشه.‌‌…

~~~~~~~~~~~~~~~~~~

شیلا:هنوز سرگیجه داری؟!

آرمین:عشقم مثلا من بیهوش بودما یکم با عشق

شیلا:باشه عشقم نره خره جذابم، خوشکلم،لوس ننر مامانی آیا به لطف حق علیه باطل سر گیجه داری؟!

آرمین:عع

شیلا:بیا بخور منو

(شیلا گذاشت رفت ارمینم دنبالش منم سرمو به سینه آرسین چسپوندم)

آرسین:خسته ای

_ام

آرسین:پاشو بریم چمدونارو جمع کنیم

_الان فکر می‌کنی حوصلم میکشه

آرسین :عشقت که می‌کشه ،پاشو

(دستمو گرفت دنبال خودش کشید درو باز کردو وارد شدیم نگاه پر طلبکارانه ای بهم کرد بعد با دستش سینه هامو فشار داد که اخم بلند شد دستاشو ورداشت،روی باسنم گذاشت،باسنمم فشار داد بعد منو به خودش چسپوند….)

آرسین:میدونی خیلی دلبری میکنی…هام؟!

_اوممممم

(روی تختم انداختو روم خیمه زد…..شروع کرد به مکیدنه لبو گردنم……)

_ارسین بسه دیههه

آرسین:باچه عچقم،بیا لباساتو جمع کن

_نموخوام

آرسین:په واست جمع میکنم

(آرسین همین که چمدونمو باز کرد لباسای زیرم که بالای لباسا بودنو دید…تند به سمتش رفتم در چمدونو بستم لبخند ملیحی زدم….)

_فدات….خودم جمع میکنم

آرسین:هر طور راحتی

(بعد قهقهه زد که یه مشت حسابی به بازوهاش زدم…..بعد جمع کردنه چمدونامون روی تخت نشسته بودم…آرسین از سرویس اومد بیرون چراغای اتاقو خاموش کردو منو دراز کرد…پشت بهش خوابیدم که از پشت بغلم کرد با بستن چشمام از شدت خستگی خوابم برد…..)

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
20 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل

واقعاً عالی 🥵🥵

Asi
Asi
3 سال قبل

سلام بچه ها ببخشید منتظرتون گذاشتم فک کنم ی مشکل برام پیشومده ک نمیتونم وارد اک خودم بشم بهرحال کلی معذرت می‌خوام حتما پیکیریش میکنم

S
S
3 سال قبل

نویسنده نمی خوای پارت بدی 😊 من که منتظرم
و اونایی که میگن این روابط اصلا خوب نیست .
خوب اینا روابط دوست دختر و دوست پسره شاید برای ما که توی ایران زندگی میکنیم کار واقعا ناپسندی باشه
اما توی کشور های خارجی اصلا اینطور نیست و به نظرشون یک چیز کاملا عادیه

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  S

مرسی خوشکلم حتما پارت بعدیو میزارم⁦❤️⁩بازم بخاطر کامنت امیدوارکندت ممنون⁦❤️⁩⁦🌧️⁩

Asi
Asi
3 سال قبل

خوب اره عزیزم، این وسط عشقی وجود ندارد همش هوسه ولی اگه پارتای بعدیو همراهی کنی از قضیه متوجه میشی ⁦❤️⁩🔥

S
S
3 سال قبل
پاسخ به  Asi

باشه 😊
اما زود پارت بعدی رو بده من که حسابی منتظرم

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  S

حتما عزیزم امیدوارم پارت بعدی بیشتر به دلت بشینه⁦❤️⁩⁦☀️⁩

BLΛƆKPIИK
BLΛƆKPIИK
2 سال قبل
پاسخ به  Asi

واقعا عالی بود من که رمان های که میخوندم با این که کمتر از این بود ولی یه هفته طول میکشید ولی این رمان رو تو دو روز خوندم ❤❤
منتظر پارت های بعدی هستم😊😊😊

S
S
3 سال قبل

من که خوشم اومد ، به نظرم به حرف دیگران توجه نکن و رمان خودت رو بنویس .
فقط یکم عاشقانه اش کن.
منتظر پارت های آینده هستم 😊

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  S

مرسی عزیزم⁦❤️⁩🔥امیدوارم پارتای بعدی برات زیباتر باشه⁦☀️⁩⁦❤️⁩🤝و اینکه اره خو اگر منفی کامنت گذاشتن ینی حسادت کردن و حساسیت دارن و نمیتونه یه کامنت مثبت بزاره،مرسی از کامنت قشنگت عزیزم⁦❤️⁩🔥

...
...
3 سال قبل

تو مارو گرفتی یا خودتو
جون خودت ادامه نده کلا پاکش کن اتفاقات زندگی چن تا دختر هرزه وچن تاپسر هوسباز ک تعریف کردن نداره
اینی ک تو تعریف میکنی عشق نیست هوسه اینا هم عاشق نیستن یه مشت هوسبازه بی صفتن
نگفتیم رمان مذهبی بنویس ولی دیگه عن یه چیزیو در نیار ۵ تا دختر ۵ تا پسر از اول رمان تو همن ن دخترا ن پسرا یه ذره غرور و شرف ندارن
یه سوالم دادم اینکه پدرمادراینا کین موردن؟؟

Mina
Mina
3 سال قبل
پاسخ به  ...

بدجور باهات موافقم :/

Barlin
3 سال قبل
پاسخ به  Mina

کسی مجبورتون نکرده بخونید:/

ایدا
ایدا
3 سال قبل
پاسخ به  ...

سلام اسیه جون بازم منم خوبی،ببین عزیزم رمانت یکی به خاطر شروع نچچندان جذاب رمانت اینطور برخآرد میشه یکی دیگه حوصله سر رفته داخل همه رمان ها یه چنین عشق بازی هایی هست و همچنین صحبت هایی هست حالا متن میتونه درجه داشته باشه خوب یا بد ولی خب چیزی که باعث میشه خواننده متنو حتی اگه چندان جذاب نباشه بپسنده،در اصل هیجانه ،شاید هیجان برای محتوای اون که چی میشه و اون محتوای داستان باعث میشه خواننده از متن راضی باشه حالا چندان متن جذابی نیس اما باعث جذب میشه
چیزی که باعث نجذوب شدن خواننده میشه قلم بسیار عالی به عنوان مثال لحظات طنز یا بیان احساسات واقعا متن رو زیبا میکنن

Asi
Asi
3 سال قبل
پاسخ به  ایدا

سلام سلام،بازم مرسی عزیزمممم واقعا احساس میکنم فابمی و حس خوبی میگیرم از راهنماییتون⁦❤️⁩🔥

Eda
Eda
3 سال قبل
پاسخ به  ...

سلام
واقعا این طرز برخورد بسیار ناشایست است نویسندی رمان جوان شما ها با این جور حرف زدنتون امید نویسنده رو سرکوفت میکنین
از مسایل بگذریم شخصیت های رمان واقعی انو و رمان رو میخونن ولی رمان به نظر من داستانش تخیلیه شمارسما دارید به شخصیت رمان توهین میکنید
و اینکه دوست ندارید نخونید.

Barlin
3 سال قبل
پاسخ به  Eda

کاملا باهات موافقم عزیزم من خودم بارلیم یکی از نقش های رمان تمام کسایی که تو رمان هیتن واقعا وجود دارن اگه دوست نداربن نخونید کسی مجبورتون نکرده

Barlin
3 سال قبل
پاسخ به  ...

دوست نداری نخون:/

iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل
پاسخ به  ...

گوه خوریش به شما نیومده خوشکلم 🖖

iman ghaderi
iman ghaderi
3 سال قبل
پاسخ به  iman ghaderi

با … تو بودم

دسته‌ها
20
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x