رمان پروژه عشق پارت 29 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 29

پارت 29:)

_پدصگگگ بزارم زمین آرمین بزارم زمین میوفتم

آرمین:مواظبم

_تخمم ینی بزاررررررر

(با شدت پرتاپ میشم آرمین قری ب کمرش داد و بشکن زد)

ارمین:ای عروس مهتاب ای مستی مه ناب امشب با صد تا بوسه دومادو دریاب

_اهوع بیا پایین بچه تو مثل بشر منو بزار رو تخت من هیچی تخم جنت هیچیش نشه صلوات

آرمین:اره

_چی چیو اره

آرمین:نمی‌دونم

_خدا شفات میده دیر ولی میده

(آرمین کراواتشو باز کرد و پرتابش کرد روی تخت دکمه های لباسشم وا کرد اونم پرتاب کرد روی سر منه بدبخت)

_مرددد خدا خیرت نده

(شالوارشو درآورد و با جورابو لباس زیرش روبروم قرار گرفت)

_هاا

آرمین:پشت کن بهم

(بهشت پشت کردم که زیپ لباس عروسمو وا کرد با زحمت لباسمو پرتاب کرد روی زمین)

آرمین:لامصب سالار دلتنگته

_فک می‌کنی برام مهمه

(و شروع کردم ب قهقه زدن، که روم خیمه زد و لباشو چفت لبام کرد لباس زیرمو تا زانوهام پایین کشید ماله خودشم پایین کشید و یه ضرب توم فرو کرد)

_ارمینننننن میکشمتتتتتت

آرمین:آروم بگیر خانومم

_مرضضض وای درد میکنه یواش

(آرمین تو همون حالت خنده بلندی سر داد)

********

(اسرا)

_وایی آرسین پدرم در اومد اون باران کثافتو دیدی ناموصا دیدی وای هنوزم باورم نمیشه کله قندو کوبوند به سرم وای خدا ازت نگذره دختره وحشی عن این هیولاست ب کیان بگو سمتش نره اصلا دارم چی میگم

آرسین:خدااااا بیا ب دادم برسسس

(با آهنگ بشکن زدم و قر دادم )

_ببند

(همزمان آرسین جلو در خونه ای که سه نفره شده بود پارک کرد غم ب دلم نشست هوف از دوازده سالگی دوست داشتم عروسی شیلا رو ببینم)

آرمین:منم بیام

_کجا آقا

آرمین:خونتون

_خیر جناب مزاحم نشید

(آرمین از مود جدیدم گرخید)

آرمین:خاک بر سر من با عاشق شدنم

_همچنین

آرسین:حالا واقعا نیام

_یه بوس لپ بده برو

(آرسین لپشو آورد جلو که سیبک گلوشو بوس کردمو زود از ماشین پیاده شدم و با دست بای بای کردم در خونه رو باز کردم و وارد شدم اولین چیزی ک متوجه شدم صدای قهقهه های باران بود)

باران:واییی خدا مردم

_الله اکبر باز چیشده خواهر

باران:اولن اسلامو علیک سیده قائمی

_من سیده م؟ وای خداااا برین بمن

باران:اینارو ول کن درو باز کردم بیام خونه با صحنات +18 روبه راه شدم

_روبه رو

باران:ایشش اهورا داشت روژینو می‌بوسید من وارد صحنه شدم اهوی گریز پا هول شد بی پا شد

(مس سکته زده ها نگاش کردم)

باران:گوسفند افتاد زمین وای اسرا با یه حرکتی افتاد زمین پخش زمین شدم این جاش خوب بود روژین با پا بهش لگد میزد می‌گفت آبرومو بردی پاشو

_خببب اهورا چی بلغور کرد

باران:نزن عنتر پام شیکست

(مشتامو به شونه باران میزدم و قهقهه‌م فضای خونرو پر کرد )

باران:یکی دیگه ب سوراخام اضافه کردی نکن گاو

 

 

 

بچه ها اینم از این پارت⁦♥️⁩🥺

عکس شخصیت هارو تو اینستا پست کردم⁦♥️⁩⁦🖇️⁩

@Asra_qaemi_

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان

    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهمان زندگی
دانلود رمان مهمان زندگی به صورت pdf کامل از فرشته ملک زاده

        خلاصه رمان مهمان زندگی :     سایه دختری مهربان و جذاب پر از غرور و لجبازی است . وجودش سرشار از عشق به خانواده است ، خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه آینده او را دستخوش تغییر میکنند….. پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنیسا
آنیسا
2 سال قبل

چرا پارت جدید نمیزاری

فاطی
فاطی
2 سال قبل

سلام چرا پارت نمی داری دیوونه شدم😖😣

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

تموم شد … چرا خبری نی … مگس پر نمیزنه

یکی
یکی
2 سال قبل

چرا پارت نمیزاری؟

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x