رمان پروژه عشق پارت 30 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 30

(اسرا)

(صدای زنگ ب گوشمون رسید)

باران:ببین کیه نصف شبی

(به سمت در رفتم و با خنده درو باز کردم نگام قفل ارسینو کیان شد زود درو بستم که کیان درو هل داد)

_هاااا چیهههه

کیان:مرض برو اونور پدرصگ

_نرم اونور چیکار می‌کنی تخم خر

کیان:میشاشم رو این(و دستشو ب سمت ارسینی گرفت سرپا چرت میزد) ب جون اسرا داره می‌ریزه

_تو دهن توُ اون آرسین برینم بیا برو تو

(کیان ب شونه آرسین زد)

کیان:دادا الو ارسین گوزینه نره خر

آرسین:هاااااااااا

_کرمون کردی بیا گمشو تو

آرسین:ط ببند ممد گفتم ساقی رو عوض کن جنس بد انداخته بمون

(با چشای اندازه توپ شده ب کیان خیره شدم)

_این چی میگه

کیان:تو فهمیدی منم اوکی کن عا قریون دستت داره می‌ریزه

_بیا برو تو

(کیان با سرعت از کنارم رد شد)

_ارسین هوی

(دستشو گرفتم و کشیدمش خونه درو قفل کردمو ارسینو بردم سمت اتاق شیلا و روژین شیلایی ک از امشب قرار نبود باهامون باشه و روژین ک با اهورا گور ب گور شده بود…ارسین لباساشو بیرون اوردو فقط با یه شـ*رت روی تخت دراز کشید لباسامو کندم حتی لباس زیرامو ، کشو روژینو باز کردم یه تیشرت بلند بیرون اوردمو تن کردم چراغو خاموش کردم و بدون توجه به کیانو باران که فک کنم داشتند خونه رو تخریب میکردن رفتم کنار آرسین دراز کشیدم توی اون جای تنگ و پتو رو روی هر دوتامون کشیدم یکدفه‌یی ارسین دستمو کشید سرمو روی سینش گذاشت و توی بغلش قفلم کرد پاهامو روی پاهاش گذاشتم)

ارسین:حالا بخواب

_ارسی

آرسین:هام

_اگه موهامو میبندی یا میبافی

اگه باهام میای حموم آب بازی کنیم

اگه پایه ی مسخره بازیام میشی

اگه پایه ی این میشی که باهم مردمو ایسگا کنیم

اگه میای باهم غذا درست کنیم

اگه همه این کارا رو میای باهم تجربه کنیم

منم قول میدم تا ابد عاشقت باشم

آرسین: اگه میگی صبحا ک از خواب پاشدم برم سر کار بوست کنم

اگه از حموم اومدی بیرون موهاتو خشک کنم

اگه هر شب باهم بازی کنیم

اگه باهم بچه آوری کنیم

(یکی زدم تو سرش و زیر لب پرویی نثارش کردم)

پایه ی همه ی این کارام و توهم تا ابد زندگی منه نره خر میشی

_گوه اضافه نخور بگیر بخواب

آرسین:ینیا خوب بلدی منو بگایی

________________

(از زبان شیلا)

(با حس قلقلک چشمامو باز کردم و نظاره گر ارمینی شدم که ته ریشاشو ب شکمم می‌مالید:)

_نکن

آرمین:بلخره بلند شدی پاشو بریم حموم

_یکی‌ بزنم تو دهنش از کی اینقد لوس شدی

آرمین:از وقتی همین راه حل برای کردن زنم ب مغزم رسیده

_بابای من بود دیشب تا صبح تلمبه میزد

آرمین:دیشب دیشبه امروزم امروز

_رو دل نکنی یه وقت بی صاب

آرمین:پاشو بریم حموم یه راند بریم ناز نیا دیگه

_بیا پایین بچه

(از روی تخت بلند شد و منو انداخت رو کولش)

_مگه کیسه برنج هی رِ ب رِ میندازیم رو کولت پدر صلواتی

(رفت حموم درو بست منو گذاشت زمین و دوشو باز کرد منو برد زیر دوش خوابم میومد برای همین دستامو قفل کمرش کردمو سرمو گذاشتم رو سینش دستاشو گذاشت رو باسـ*نم دستشو پس زدم)

_نکن آرمین

(چسپوندن ب دیوار و با زبونش با سیـ*نه هام بازی میکرد آهی کشیدم که از لبام کام گرفت مردونگیشو بهم چسپوند که متوجه باد کردگیش شدم)

آرمین:تیمورو میبینی چجوری از خواب بلند شده

(و به کارش ادامه داد یکی از پاهامو بلند کرد و آروم مردونگیشو فرو کرد….)

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
yegane
yegane
2 سال قبل

خانم نویسنده رمانت ادامه نمیدی

ثنو
ثنو
2 سال قبل

اسرا بو ناوسی بابه!!!؟

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

تو هر ماهی یه بار پارت میدی میری حاجی ¿¿

یه انسان عادی
یه انسان عادی
2 سال قبل

پارت نمیدی

ilunga
ilunga
2 سال قبل

ببخشید من تازه واردم…
این دوستانی که رمانشون داخل سایت بارگذاری میشه از خودمون هستند یا واقعا تو این حوزه تحصیلات کردن؟!
اگر ک مورد اول درسته چطور میشه تو سایت رمان بارگذاری کرد؟
پیشاپیش از پاسخگوییتون ممنونم🙂
پ.ن
مرسی بابت رمان خوبت:)

ASI
ASI
2 سال قبل
پاسخ به  ilunga

سلام بیبی نه عزیزم تحصیلات نکردیم و اگه میخوای تو سایت رمان بزاری باید ب ادمین پیام بدی ⁦🕊️⁩🍓⁦

ثنو
ثنو
2 سال قبل
پاسخ به  ASI

اسرا خودتی ؟

ASI
ASI
2 سال قبل
پاسخ به  ثنو

نه پدرمه🤣⁦♥️⁩
اره عزیزم خودمم

ثنو
ثنو
2 سال قبل
پاسخ به  ASI

جلی قوررر اوه بو پارت دانانی هرچند که دهب ی دستیکیشت بکوتم چوی به نیوی عیشقم عیشقی شیلات چا کردو

آنیسا
آنیسا
2 سال قبل

هیچکدوماز شخصیتها رو یادم نمیاد نویسنده جان اگه میتونی ادامه بده چون رمانتت خوبع

ASI
ASI
2 سال قبل
پاسخ به  آنیسا

مرسی 🥺⁦♥️⁩

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  ASI

عزیزم همیشه همین عکسو بزار برای رمانت ♥️♥️

ASI
ASI
2 سال قبل
پاسخ به  آنیسا

ب جان همین آرسین خودم یادم نمیاد زمانم از چه قرارع😔😂

parya
parya
2 سال قبل
پاسخ به  ASI

تورو خدا ادامش بده هنوز تو کفشیم

آنیسا
آنیسا
2 سال قبل

چ عجب دارم درست میبنم ب خدا
صیغه استادو و پروژه و ….
🤤

دسته‌ها
15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x