رمان چشمانے غرق בر عسل پارت هفتم - رمان دونی

رمان چشمانے غرق בر عسل پارت هفتم

بی بی:مسافرا هم رسیدن….
بعدم رو کرد بهم گفت
بی بی:وای جانان برو مادر برو لباساتو عوض کن قشنگم
گوشه لبمو به دندون گرفتم …و چشمی گفتم و سمت اتاق رفتم
سریع لباسامو با یک تونیک براق مشکی گیپور عوض کردم… خواستم زیپشو بکشم بالا که در باز شد و کارن آمد داخل
کارن…. مرد خوبی بود تا چند وقت پیش ازش میترسیدم….ولی بعدا فهمیدم که…چه آدم خوبیه.‌‌..
_سلام رسیدن بخیر
+ممنون…
از نگاهش خستگی مشخص بود…
با دیدن کمر لختم از اینه
ابرویی بالا انداخت و گفت
+کمک نمیخوای؟
مثل ادم های گیج گفتم
_ها؟
+میگم کمک نمیخوای؟
بعدشم به لباسم اشاره کرد
_اهان!
ولی نفهمیدم چی میگفت
خنده ای کرد و سرشو به چپ و راست تکون داد…و آمد سمتم برم گردوند…
و دستشو سمت زیپ لباسم برد…
+اینو میگم
چشامو محکم فشار دادم
به کل یادم رفته بود
زیپو خواست بکشه بالا..بوسه ای به کمرم زد…و کشید بالا.
احساس می‌کردم داغ داغ شده گونم…
+تو برو پایین من برم دوش بگیرم بیام!
_نه منتظرت میمونم باهم بریم
سری تکون داد و به سمت حموم رفت
جلوی آینه نشستم و دستی به گونه هام کشیدم
دختر خجالتی نبودم…ولی هنوز درک نکرده بودم که زنشم
موهامو بافتم و…
داشتم ادکلن میزدم که در باز شد و کارن همون طور که حوله ای به دور کمرش بسته بود به سمتم آمد…..
سشوار رو برداشت و گفت
+اینجوری که به خودت رسیدی
قول نمیدم ازت بگذرم…..
این دفعه فهمیدم چی گفت
_امم من…من …بی بی کارم داره….
سریع از اتاق آمدم بیرون…
بغض کرده بودم
تو دلم با خودم گفتم(چته دیوانه…)
چشامو محکم فشار دادم….که صدای گریه های مامان نسرین موقعه رابطه با منوچهر تو سرم پیچید…..
جیغ هاش…ناله های پر از دردش….حرفاش….
بیچاره مامان نسرین من ….
نفس عمیقی کشیدم…و به سمت پله ها رفتم….که در باز شدو کارن با شلوار خونگی و تیشرت مشکی آمد بیرون….
+منتظر من بودی؟
اره ضعیفی گفتم….
که متوجه بغض توی گلوم شد…
اخمی کرد…و با دستش اشاره کرد که اول من برم…..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 17

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان چشمان به صورت pdf کامل از نگار

        خلاصه رمان:   چشمان دختری که حاصل یک تجاوزه .که بامرگ پدرش که یک تاجر ناموفق است مجبور میشه که به خونه همکار پدرش بره تا تکلیف اموال وبدهی های پدرش مشخص بشه اما این اقامت پردردسر تو خونه بهزاد باعث متوجه شده رفتار های عجیب بهزاد بشه و کم کم راز هایی از گذشته چشمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fateme
Fateme
1 سال قبل

نوای من ادامه رمان چی شد پس گوشیتو دستت اومد؟

علوی
علوی
1 سال قبل

این رمان دیگه پارت گذاری نمی‌شه؟؟
اگه آره با چند تا حدس خرکی تمومش کنیم!!
مثلاً اینکه دختره، دختر گم‌شده عمو و زن‌عموه، اون زن اولی عمو با کمک شوهر عمه که واقعاً هم عمه نیست به یکی پول دادن دختره رو سربه‌نیست کنه، که هم داغ بذارن به دل زن دوم عمو، هم میدون برای دختر عمه خالی بشه تا با کارن که تنها وارثه ازدواج کنه. مرده بچه رو نگه داشته و می‌خواد باج بگیره. درست شب عروسی کارن که باید به یه دلیلی بهم بخوره تا دختر عمه بشه عروس، دوتا شریک جنایت قبلی دعواشون می‌شه و این وسط شوهر عمه کشته می‌شه. دختره هم عوضش خون‌بس می‌شه و دقیقاً زن پسر عموش.
دنیا اونقدر گرده که می‌چرخه تا همه‌چیز سر جاش قرار بگیره

نواشون
نواشون
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

نمیدونم والا ولی اینجوری نیست گلی

علوی
علوی
پاسخ به  نواشون
1 سال قبل

خدا رو شکر. گفتم که حدس خرکی! زدم. اما قبول کن یه داستان نصفه و نیمه داشتن واقعاً شکنجه است.
دوران دانشجویی با اتوبوس بین شهری صبح‌ها می‌رفتم تا دانشگاه و عصر برمی‌گشتم. مسیر 1:45 دقیقه بود و فیلم‌ها اگر خارجی یا ایرانی بودند 2 ساعته و اگر هندی بودند 2:30 دقیقه! هرگز نشد یک فیلم رو تا آخر ببینم 😥😥 گاهی تا 15 بار یک فیلم رو از اول تا جایی می‌دیدم اما آخرش رو نه! اونوقت رو به این حدس‌های خرکی می‌اوردم یا دربه‌در دنبال فیلم می‌گشتم تا آخرش پیدا بشه

.Hasti@..
.Hasti@..
1 سال قبل

چرا پارت نمی یاد چرا وقتی نمیتونین پارت گزاری کنین رمان مینویسی 😑😑

Fateme
Fateme
پاسخ به  .Hasti@..
1 سال قبل

همون بخدا

نواشون
نواشون
پاسخ به  Fateme
1 سال قبل

عشقم تو ک میدونی گوشبم دستم نی
پارتا تو گوشیمه

yegane
yegane
1 سال قبل

چرا دوباره پارت گذاری رو ول کردین

..A..
..A..
1 سال قبل

خداییش یا اصا ننویس یا سر وقت پارت بده 😑

منی تنها
منی تنها
1 سال قبل

تکبیر بالا خره نویسنده برگشت

منی تنها
منی تنها
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

حاجی رمانت خیلیییی خوبه دوست نداشتیم عاشقشیم

Fateme
Fateme
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

چرا پارت نمیدی پس؟

رویا سمائی
رویا سمائی
1 سال قبل

ویییییی خدا

دسته‌ها
17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x