رمان گرگها پارت ۱۵ - رمان دونی

رمان گرگها پارت ۱۵

۳۹)
عصر بود و بعد از دو ساعت درس خوندن بی وقفه برای امتحان فردا، سردرد گرفته بودم و رفتم توی حیاط پیش نگار جون و منیره..
یه تخت چوبی توی حیاط داشتن که روش فرش انداخته بودن و بعضی وقتا می نشستیم اونجا و چایی میخوردیم.. منیره سوهان عسلی و گز اصفهانش رو که انگار هیچ وقت از بساطشون کسر نمیشد با چایی خوش رنگ و روش گذاشت جلومون..

چقدر آرامش داشت این حیاط سبک قدیم.. خونه بازسازی شده بود و هیچ چیز قدیمی نداشت ولی سبکش با اون حوض بزرگ و مجسمه آب نمای وسطش و درختای میوه چندین ساله، قدیمی و دلنشین بود..

_کاش کامیارم از چهاردیواریش خارج میشد و میومد از این هوای آزاد استفاده میکرد و یه چایی میخورد با ما

مادرش با اینکه بالاخره دلش آروم گرفته بود که کامیار برگشته به خونه، ولی بازم حسرت یه چای خوردن توی حیاط با پسرشو داشت..
گفتم
_نگار جون نمیدونم چیکار کنم که از اونجا بکشمش بیرون
_منم دیگه خسته شدم مادر.. دلم پوسید تو این خونه از بسکه نشستم و فکر کردم که با کامیار چیکار کنم

با حرفی که زد چیزی به ذهنم رسید..
_نگار جون شما همیشه خونه این، نه؟.. منکه از وقتی اومدم ندیدم جایی برین
_کجا برم لیلی.. قبل از اون اتفاق نحس و تا وقتی خدابیامرز کیان بود مثل همه ی آدما عادی بودیم و میرفتیم بیرون، گردش، مهمونی، فک و فامیل میومدن و میرفتن.. ولی بعد از فوت کیان از دل و دماغ افتادم، بعدشم که قضیه ی کامیار شد، کلا از زندگی سیر شدیم هممون.. طفلی بچه م نتونست تاب بیاره و راهی تیمارستان شد

_نگار جون اگه ناراحت نمیشین میشه برام تعریف کنین اون حادثه چطور اتفاق افتاد.. از خود آقا کامیار که هیچوقت نمیتونم بپرسم که مبادا یادآوری بشه و حالش بازم بد بشه

زن بیچاره آهی از ته دلش کشید و گفت
_ما هم نمیدونستیم.. کامیار در وضعی نبود که بتونه تعریف کنه که چی شده.. فقط اون مردی که توی جاده کامیارو پیدا کرده بود گفته بود که شب بوده و توی جاده ی خلوت و برفی، دیده که مردی خونین و مالین افتاده کنار جاده.. رفته کمکش کنه دیده بدن پاره پاره شده یه آدم دیگه که به زور میشده تشخیص داد که زن بوده یا مرد کمی اونطرفتر روی زمینه.. سریع زنگ میزنه به پلیس و آمبولانس و میان باقیمانده جسد مهتاب بیچاره و کامیار زخمی رو میبرن

زن بیچاره آنچنان با درد جریانو تعریف میکرد و اشک از چشماش میریخت که پشیمون شدم و از خودم بدم اومد که به یادش آوردم..
دستاشو گرفتم و گفتم
_معذرت میخوام نگار جون ناراحتتون کردم، دیگه ادامه ندین

اشکاشو پاک کرد و گفت
_نه مادر مگه فراموش کردم که تو یادم بندازی، مگه سایه این اتفاق از زندگی ما کنار میره؟.. هر روز و هر شب تو ذهنمه

دلم میخواست بقیه شو هم بگه ولی نمیتونستم ازش بخوام.. تا اینکه خودش ادامه داد

_وقتی با خواهرم و شوهرش رفتیم بیمارستان و به اونا گفتن که دخترشون در اثر حمله گرگها فوت کرده، خون توی رگامون یخ بست.. گفتن که مردی که با خانم بوده بشدت زخمیه و خون زیادی ازش رفته و توی اتاق عمله.. از ناحیه پهلو بهش حمله کرده بودن و کامیارم یه کلیه شو از دست داد توی اون اتفاق.. حیوونای لعنتی خواسته بودن گلوشو هم بگیرن و کارشو تموم کنن ولی کامیار خوشبختانه همیشه نیروی بدنی زیاد و قوی داشت و مقاومت کرده مقابلشون.. ولی کتفش و پاش و پهلوشو داغون کرده بودن

دیگه خودمم نمیتونستم تحمل کنم که نگار جون ادامه بده..؛برای کامیار و اتفاقی که براشون افتاده بود دلم از درد تیر کشید..

_من و خواهرم از حال رفتیم و لابد عمرمون به دنیا بود که با اونهمه فشار عصبی درجا سکته نکردیم و وقتی به خودمون اومدیم پرسیدیم بچه چطوره.. تعجب کردن و گفتن بچه ای نبوده پیششون

دیگه با این حرف نگار جون هر سه مون گریه میکردیم.. دلم داشت میترکید.. بچه کامیارو گرگها کاملا خورده بودن و اثری ازش نبوده..
دلم میخواست تنها باشم و راحت و بلند گریه کنم..

منیره هم با گریه گفت
_فدات بشم خاتون الان قلبت میگیره بسه دیگه
_نترس منیر، خوبم، گریه کنم سبک میشم.. بزار لیلی هم بدونه حقشه بدونه چی گذشته به کامیارم

سرمو بین دستام گرفتم و تازه درک کردم که چرا کامیار همیشه سرشو فشار میاد با دستاش..
یاد و خاطره این اتفاق باعث میشد حتی بعد از گذشت پنج سال و اونهمه داروی کرختی و فراموشی، بازم به مغز آدم فشار شدیدی بیاد..

_خود کامیار وقتی بعد از دو سال حالش بهتر شده بود، دکتر محمدی بهش اصرار کرده بود که تعریف کن بزار خالی بشه درونت از اون سم مهلک.. تعریف کرده بود کل جریانو.. داشتن از مسافرت برمیگشتن و نصف شب بوده، بچه قشنگم گفته دستشویی داره و ماشینو نگه داشتن.. کامیار به مهتاب گفته تو پیاده نشو من میبرمش، ولی مهتاب گفته تو نمیتونی، لباساشو کثیف میکنه و خودش پیاده شده.. کامیار گفته با هم پیاده میشیم تاریکه، و تا خواسته یه سیگار از داشبورد برداره و روشن کنه و پیاده بشه صدای جیغ مهتابو شنیده..
سریع پیاده شده و توی تاریکی دیده سه تا گرگ به مهتاب حمله کردن و یه گرگ هم داره بچه رو میبره.. ندونسته دنبال بچه بره یا مهتابو از دست گرگا در بیاره.. عقلشو از دست داده پسر بیچاره م و حمله کرده به گرگای گرسنه و باهاشون درگیر شده.. وقتی دیده گلوی مهتاب پاره ست و دیگه مقاومتی نمیکنه و صداش درنمیاد فهمیده دیره و دویده دنبال بچه ش.. ولی فقط یه تکه گوشت بی جان توی دهن اون گرگ که دور میشده دیده و بعدشم دو تا از گرگها به خودش حمله کردن، ولی طوری با نفرت بهشون ضربه زده که فرار کردن و خودشم از شوک عصبی و خونریزی شدید بیهوش شده..
طوری غرق خون بوده که اگه اون مرد نمیدیدش خیلی زود از خونریزی زیاد از دست میرفته.. وقتی از اتاق عمل آوردنش و چند ساعت بعد به هوش اومد انقدر فریاد زد و گفت گرگها که پشت سر هم بهش آرامبخش زدن و خوابوندنش.. ولی بازم وقتی بیدار میشد خودشو به اینور و اونور میکوبید و میگفت گرگا و اسم بچه شو داد میزد.. عاشورا بود اون قسمت بیمارستان و پرستارا و همراهای بیمارا هم با ما گریه میکردن برای ضجه های کامیار..
وقتی زخماش کمی بهتر شد دکترش گفت که دیگه نمیشه بیشتر از این بهش خواب آور تزریق کرد و همش خوابوندش.. باید تحت نظر روانپزشک باشه حتما..
شبی رو که بردیمش خونه هرگز فراموش نمیکنم.. بدترین شب عمرم بود.. کامیار انقدر فریاد کشید و سرشو کوبید به دیوار که خون از سر و روش جاری بود.. با اون هیکلش نتونستیم با شوهر خواهرم و برادر مهتاب جلوشو بگیریم و مجبور شدیم زنگ بزنیم به آمبولانس و کمک بخوایم.. توی بیمارستان با دیدن وضعش منتقلش کردن به تیمارستان و زندگی جدید و دردناک پسر بیچاره م شروع شد

با حرفای نگار جون حالم بقدری بد بود که دلم میخواست منم مثل کامیار فریاد بزنم تا شاید اون توده ای که روی دلم سنگینی میکرد از بین بره..

این مرد چه دردی کشیده بود.. حق داشت که بعد از پنج سال هنوزم از حمله گرگها به مغز و فکرش بترسه و نخواد که از تیمارستان و داروهای کرخت کننده دور بشه..

با صدایی که از توی خونه اومد فهمیدیم که کامیار اومده پایین و زود به هم اشاره کردیم که اشکامونو پاک کنیم و عادی باشیم..
یکم بعد اومد توی حیاط و یه نگاهی به ما کرد و دستاشو گذاشت توی جیباش و نگاهی به باغچه و گلایی که کاشته بودیم انداخت..
مادرش نتونست چیزی بگه چون هنوز به حالت عادی برنگشته بود و احتمالا بغض داشت..
منیره صداش کرد و گفت
_بیا بشین یه چایی و گز بخور قربون قد و بالات برم

برگشت به منیره نگاهی کرد و با دودلی اومد طرف ما و نشست گوشه تخت..
انگار تردید داشت که بیاد یا نه.. طوری نشست که تقریبا پشتش به من بود..

دلم گرفت از کارش.. چرا این آدم از من خوشش نمیومد..
ولی از اینکه بالاخره اومده بود توی حیاط خوشحال بودم.. راضی بودم با من دشمن باشه ولی حالش خوب بشه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
609 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Atoosa
Atoosa
4 سال قبل

نویسنده جانم آیا پارت نداریم؟😄

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa

منم خیلی منتظرم

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل

سلاام

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

سلام…

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

خوبی؟

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

مرسی عزیزم …

شما خوبید

Yasiii
Yasiii
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

یاسمین
تو یاسوجی هستی ؟؟؟

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

خیلی ممنون به خوبیت

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

عزیزم یه اصل بده اشنا شیم گل جانم

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

رعنا ۱۵ شیراز
عزیزی❤

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

میگم دیشب اینجا عروسی بوده؟؟؟؟😂

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

اره عروسی بوده …..

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

سلام نسی خوبی؟؟؟
خوش گذشت

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

سلام گلم ……

خوبم …

تو خوبی ..

چی خوش گذشت…

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

عروسی رو میگم

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

عروسی کی؟

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

من …

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

آهاااااااا
چه خوب

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اره …

شوهرم ماراله …

یعنی اسمش ماری هست …

دورگه هست یه رگ ایرانی یه رگ اماراتی ‌…

پزشکی مغز واعصاب میخونه ….

داخل کار جواهراتم هست

ناشناس
ناشناس
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

خیلیم خوب به سلامتی

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

سلامت باشی..

Dorsa
Dorsa
4 سال قبل

اینجا از ۶۰۰ رد کرده برین زندگی شیرین و مبهم من پارت ۲۲

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Dorsa

بگو بقران

Dorsa
Dorsa
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

😜😝 به خودا

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Dorsa

خودا نمیگن میگن خدا

Dorsa
Dorsa
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

چشم اقای معلم پوریا امروز غمت برا چیه؟؟؟؟

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Dorsa

غم ندارم خستمه.

Dorsa
Dorsa
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

برو بخواب به چشمات استراحت بده

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Dorsa

وللش

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

گلناز از بچه ها دیگه با کیا در ارتباطی؟؟؟؟؟

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

Just یاسی
ولی اگ بخوای از یاسی احوال بقیه رو میپرسم😎

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

ممنون عزیزم!🌹🌹🌹

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

خواهش میکنم دوست عزیز🤗

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل

پوریا😐🤐
قبلا یه سلامی میکردی🤦‍♀️😉

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

سلام.
حس و حال ندارم.
نمیبینی چقدر کم حرف شدم.

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

ای بابا شاعریتو دیده بودم کم حرفیتو نه
آدم نمیره همه چی میبینه
جمع کن خودتو بچه واسه من فاز برداشته🤦‍♀️

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

خستمه فاز چیه.
جمعه بیا اسفالتت میکنم.

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

تو؟منو آسفالت میکنی؟توهم فانتزی زدی؟بابا خسته چرا هیجان بالاس
ال کلاسیکو رو دیدی🤩امشب رئال و مونشن گلادباخِ😎

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

من چی میگم تو چی میگی.
هیچی وللش.
شاید نگاه کردم.

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

من میگم اون چیزی ک میگی و وللش🤦‍♀️
زندگی زیباست
بیخیال غم و غصه😎🤙🏻

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

اره بیقیال غم.

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

به شهاب خان!!!!
سلام جناب!
خوبی؟!؟!
باجناق؟؟؟
ینی داره شوهر میکنه؟؟؟😂😂

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

سلام
خوبم
تو خوبی؟
اخرین بار گفت تو فکر باجناق برا منه

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

مرسی منم خوبم!
موفق باشه😂😂😂
میگم خبری از خانومت نداری!؟؟!؟

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

ایلین داره درس میخونه خانوم دکترشه😉
اون وسطا شیطونی هم می کنه از درس در میره

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

انشالله ‌ک ب آرزوش برسه!!
موفق باشه!
شیطونیاش ک خیلی خوبه!!😁

Artamis
Artamis
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

اتوسااااااااااااااااا…..

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  Artamis

جاااااااااااانم؟؟؟؟

Maede
Maede
4 سال قبل

پوری یادته اون شب داشتی بهم میگفتی قهرم هی من میگفتم نه بعد یهو دیگه جواب ندادم!؟
ادمین برای سایت ورود گذاشت نشد بیام😕😕😂
خواستم یه وخ ناراحت نباشی

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

نه بابا راحت باش.
فدا سرت

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

اوخی!
چه مهربون شدن بعضیا😂😂😂

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

حال ندارم.
جمعه میام سایت اسفالتتون میکنم.

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

چرااااا؟
چیشده؟
😕😕😕

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

خستمه.

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل

سلام بچه ها🖐🏻😎
مائده تولدت پیشاپیش مبارک ایشالا ۱۰۰۰ساله شی💙💙💙💙😎

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

سلامم گلی جاااانم
خوبی؟؟؟

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Nikan

سلام نیکا خوبم خداروشکر تو چطوری؟🤩

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

منم خوبم شکر
چه خبرا؟؟؟؟

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

مرسیییییی گلی جوونم💙💙💙💙💙😍😃

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

فدات😎🖐🏻💙💙💙💙⭐⭐

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

نشی که تاجیم💙💙💙💙

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

عشقی🤩💙💙💙💙

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

سلام مهرناز🤩🖐🏻
خوبم به مبلا قسم😎🖐🏻🤣🤣

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

علیک سلام
خوبی

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

اگ با منی که خوبم من🖐🏻😎تو خوبی؟🧐

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

پوریا؟؟؟😐😐😐😐

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

بله

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

عجباااااا😐😐😐😐

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

چرا؟؟

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

تو چطور میتونی هم اونور باشی هم اینور؟؟؟؟😐😐😐😐

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

راحته.
دوتا صفحه بازه.
در جیک ثانیه عوض میکنم.

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

گرفتی؟؟

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

فتبارک الله!
احسنت برتو!
یس یس گرفتم!
موفق باشی فرزندم!😂

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

ممنون

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

مگه کجایین شما؟

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

زهرا چی؟؟؟
مامان آریا؟؟؟؟؟؟

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

الناز چی؟؟؟
میدونین کجاس؟!؟!
الناااااازززز؟؟؟؟؟

(:
(:
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

درست میبینم این آتوسا خوشگل خودمه چطوری جیگر

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل

سلام!
بچه ها یاسی هست؟!؟!؟
اگه کسی خبری ازش داره بم بگه لطفا

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

سلام من از یاسی خبر دارم خوبه و مشغول کلاس و درس و ایناست

Atoosa_80
Atoosa_80
4 سال قبل
پاسخ به  Go1naz

تو تل ؟؟؟؟؟؟

Go1naz
Go1naz
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

آره تل😁

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Atoosa_80

داره برا من باجناق پیدا می کنه

Mory
Mory
4 سال قبل

سلام سلام
اونی ک براش رگ میزدید جون میدادین 😂😂
اومد به به
خوبین دوستان

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

خیلی خفن مهری نمیشه ولش کرد
😀😀خوبی مهری جووون

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

اگه امروز کارای خونه رو حذفش کنی
عالیم
😁😁😁

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

سلا هانی جااان
هانی عشقم من یه بار بزنم بیخیال شی😂😂😂

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Nikan

سلام نیکایی خوبی؟؟؟
نه تونه اونی ک میخوامش نمیزنه
توام نزن 😁😅

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

اووفففففف😂😂😂💙

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

هانی میخوای من رگشو بزنم 😂😂

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Nikan

نه الان از دل درد میمیره

Maede
Maede
4 سال قبل

بچه هااااا!
یه خبر خوب دارم براتون!
فردا تولدمه😁💃💃💃💃💃💃😂

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

مبارک باشه

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

مرسی پوریا!
مبارک توهم باشه😁💃

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

خخخخخخ.
خواهش.

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

ایی جونن
تولدتتت مبارک خوشگلممم

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Nikan

مرسی عشقم!
ایشالا تولد خودت😂😂😂😂💙💙💙💙💙

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

اوووو کو تا تولد من
فعلا تولد تو مبارک🥰😘😘

Mory
Mory
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

مبارکه مبارکه
💃💃💃

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Mory

جون جون!
هانی جون😂💃💃💃💃💃💃💃💃

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

مرسی مهری جوووووونم💙💙💙💙💙💙

زهرا
زهرا
4 سال قبل

سلام امروز پارت داریم؟…

Nikan
Nikan
4 سال قبل

اهالی
داشم اهنگ گوش میدادم دوتاشو من خیلی دوس دارم گفتم که به شماهم بگم شاید دوس داشتین
یکیش پوبون قرمز
با یونا یعنی میشه
😉😘

Maede
Maede
4 سال قبل

سلام!
خوبید؟
شهاب عکست و دیدم فک کردم مومویی!😑😂
فک کنم فکرم زیاد درگیر موموئه😕😂

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

چرا هرکی منو یه جور میبینه😐
یکی کنت می بینه
یکی مومو
یکی مو فرفری

fatemehg-h
fatemehg-h
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

چون قیافت به اصطلاح چوله س خخخخخخخخ

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  fatemehg-h

ِ😂😂😂شهاب داداش اشکال ناده غصه نخور چشاشون ایراد داره
سلاااام یگانههه مادر خودمممم خوبی عشقم؟؟؟؟؟

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Nikan

قطا ایراد از چشاشونه😂

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

شک نکنن اگه ایراد از تو بود همه یه جور میدیدین😂😂
بچه به این کیوتی😒😂😂

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  fatemehg-h

قیافه خودت خیلی خوبه😒😒

Maede
Maede
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

خخخ
من که الان ذهنم در گیر موموئه شاید از اونه!😂
چون کلا تم عکست سیاهه برا همین ذهنمون میره طرف چیزای ترسناک!

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Maede

👻👻
😂😂

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

نیگا شبحشم کیوته😂😂

Shahab
Shahab
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

ومپایر رو که خودم میدونم😎😎
نه تو حرف بد به من نمیزنی

Nikan
Nikan
4 سال قبل
پاسخ به  Shahab

اون کنت دراکولا که مهری خدایی عجب چیزی بود نامرد😍😂😂😂😂😂

Asall
Asall
4 سال قبل

پوووورررییی

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Asall

جوووووونم

Asall
Asall
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

مرسی داداشی

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Asall

خواهش قربونت

Asall
Asall
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

میدونی خوبی این که شدی تایید کننده چیه میتونم هر حرفی رو که دلم می خواد بهت بزنم پورررییی خودمون دوتایی بفهمیم

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Asall

یس

Asall
Asall
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

پوووورررررریییی داداش من برم می خوام اماده بشم برم زاهدان فدات بشم فعلاااا بای عزیز دل

حالا شهابک هم اومد یا هر که هرچی گفت هر وقت اومدم بهم بگو عزیز

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Asall

چشم.
سلامت باشی گلم خدافس

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Asall

اره عسلی واسه ما برعکس

Asall
Asall
4 سال قبل
پاسخ به  pouryaaaaaa

اره واقعاااا بر عکس هست ولی خیلی خوش حالم که تو رو پیدا کردم داداشی واقعااا حس میکنم داداشم کناره
فقط این جا خودمون دوتایی هستیم پس قدر همو بدونیم

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
4 سال قبل
پاسخ به  Asall

ساچ اِ واو!!
یس خودمو خودت

سایه
سایه
4 سال قبل

مهرناز من مامان بابام تفاهم ندارن اصلاااااان😂
ینی دریق در یک موضوع🤣
اصلا نمیفهمم چجوری عاشق هم شدن چجوری تا الان با عشق زندگی کردن
اصلاااااان درک نمی کنم چون خیلی اختلاف نظر دارن😂😂

دسته‌ها
609
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x