چشم های یاسمین تا ته باز شد:

 

_دلبری کجا بود؟ توهم زدی؟ چرا هر رفتاری میکنم منظور برمیداری؟

 

_چون من با هر رفتارت دیوونه میشم.

 

_نشو…

 

ارسلان بازوهایش را فشرد: نمیتونم. هم ازت دورم هم یه نفس مونده بهت برسم. یه وجب هم باهام فاصله نداری ولی داری میری رو مغزم. نمیتونم محکم بگیرمت و ببوسمت.

 

_ارسلان؟

 

_بیا جلوتر یاسمین‌. عصبیم کردی…

 

یاسمین لبخند کمرنگی زد و شالش را دور گردنش شل کرد. از دیدن بی قراری او و حرصش لذت میبرد.

 

_حداقل تو این موقعیت خودخواه نباش.

 

ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد:

 

_چیکار کنم؟ حرفای عاشقانه بزنم و قربون صدقت برم؟

 

یاسمین نامحسوس خودش را جلو کشید و یک نفس مانده به او، نفسش را فوت کرد.

 

_بلد نیستی؟

 

ارسلان مست شده از عطر شیرین تن او، تکانی خورد و بیشتر از این تاب نیاورد. دست گذاشت پشت سرش، موهایش را میان انگشتانش به چنگ کشید و لب هایش را به کام گرفت. یاسمین جیغ خفه ای سر داد و بعد فقط غرق شدن میان اقیانوسی متلاطم بود‌‌.

 

هر چه دست و پا میزد، بیشتر میان موج های سهمگینش فرو میرفت… راه نجاتی برایش وجود نداشت وقتی تن زده بود به این آب خنک… باید تا تهش را شجاعانه شنا میکرد.

 

ارسلان نفس عمیقی کشید، کمی سرش را عقب کشید. اما رهایش نکرد… پیشانی به پیشانی دخترک چسباند و عطر تنش را جای اکسیژن نفس کشید.

 

_من حتی یه جمله ی عاشقانه هم بلد نیستم بهت بگم. اینو تا ته عمرت تو ذهنت بسپار.

 

غم روی قلب دخترک چنبره زد ولی باز هم لبخند روی لبش نشست.

 

_میدونم!

 

_تو خودت باید حس و حال منو درک کنی یاسمین اگه بخوای به زبون تند و تیزم توجه کنی دووم نمیاری.

 

_میدونم.

 

_پس اگه میدونی دیگه نه بدقلقی کن نه ازم بخواه که در این رابطه به چیزی اعتراف کنم. این حجت من تا آخر عمرت…

 

 

 

 

مردمک چشم های او لرزید. قلبش هم… شاید حسرت یک دوستت دارم را به گور می‌برد. شاید شنیدن یک جمله ی زیبا و پر احساس تا ابد برایش میشد رویا و خیال…!

 

_با همه ی اینا انقدر میخوامت که محاله بذارم از کنارم جم بخوری‌‌. حتی اگه سگ بشم و پاچه ت و بگیرم… حتی اگه با بداخلاقیام به ستوه بیارمت بازم نمیذارم جایی بری.

 

دو طرف صورت او محکم را گرفت و گونه هایش را نوازش کرد…

 

_حتی نمیذارم به جز من به چیزی فکر کنی یاس. میفهمی؟

 

یاسمین ناباور نگاهش میکرد. سیبک گلویش از بغض تکان خورد…

 

_اینا رو مدیون اعتراف خودتم. تقصیر خودته پس عذابش هم پای خودته. فهمیدی؟

 

عذاب؟ شاید هم برزخی که قرار بود تبدیل به بهشت شود… ارزشش را داشت! این سختی ها و غصه خوردن ها بالاخره به ثمری زیبا می‌نشست…

دست هایش را بالا آورد و دست های ضمخت او را لمس کرد…

 

_فهمیدم ارسلان خان.

 

ارسلان لبخند محوی زد. امید بود که توی چشمانش لانه گزید… خطوط صورتش دیگر با صلح، جنگ نداشت. برخلاف همیشه آرام بود!

 

_خوبه!

 

یاسمین دست روی ته ریشش کشید که از حد معمول کمی بلندتر شده بود. چه شب هایی که خیال نوازش کردن او را در ذهنش سرکوب کرده بود. چه شب هایی را به خیال این روز صبح کرده بود و حالا باورش نمیشد که او مقابلش نشسته و نگاهش می‌کند.

 

_ولی تو بازم دعا کن من زود سر پا نشم. چون خیلی برات بد میشه.

 

یاسمین بی اراده خندید: چرا؟ تهش تو همون ارسلان بداخلاقی دیگه. کبریت بی خطر!

 

ارسلان ابروهایش را بالا انداخت: کبریت بی خطرم نشونت میدم یاسمین خانم. فقط صبر داشته باش…

 

_صبر نداشتم که عاشق آدم عنقی مثل تو نمیشدم. صبر ایوب دارم خیالت جمع!

 

چشم های ارسلان برق زد. کاش میتوانست تمام تن او را میان آغوشش حل کند. اما انگار خدا در این لحظه هم داشت امتحانش میکرد. باز هم باید در بهترین ثانیه های زندگیش از چیزی که دلش طلب میکرد، محروم میشد.

“””””””””””

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۷ / ۵. شمارش آرا ۳

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد سوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق محال او pdf از شقایق دهقان پور

    خلاصه رمان :         آوا دختری است که برای ازدواج نکردن با پسر عموی خود با او و خانواده خود لجبازی میکند و وارد یک بازی میشود که سرنوشت او را رقم میزند و او با….پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر سالار
امیر سالار
1 سال قبل

خیلی خیلی کم بود

امیر سالار
امیر سالار
1 سال قبل

خیلی کم بود

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

مثل همیشه عالی

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x