رمان گلادیاتور پارت 198 - رمان دونی

 

 

 

 

یزدان حرصی نگاهش را سمت گندم کشید و با دست و اندک فشاری که به شانه او آورد ، مجبورش کرد تا او دوباره سر روی متکایش بگذارد .

 

 

 

معترض و هشدارگونه صدایش زد تا گندم بداند چه می گوید :

 

 

 

ـ گندم .

 

 

 

اما گندم انگار که نه قصد کوتاه آمدن داشت ، نه قصد بی خیال شدن . همانطور که سر روی بالشتش گذاشته بود ، دوباره پرسید :

 

 

 

ـ یعنی باهاش نبودی ؟

 

 

 

یزدان حرصی تر از قبل نگاهش کرد :

 

 

 

ـ نه .

 

 

 

ـ پس از کجا فهمیدی ؟

 

 

 

یزدان مجدداً نگاهش را از او گرفت و پلک هایش را بست …………. گندم لجوج ترین دختری بود که در تمام این طول عمر سی و خورده ای ساله اش دیده بود .

 

 

 

ـ چندین بار اتفاقی زمانی که داشت از ماشین این پسر و اون پسر پیاده می شد ، دیدمش .

 

 

 

ـ خب …… خب شاید دوست پسراش بودن . من خیلی از دخترا رو دیدم که این هفته با این پسر دوست میشن ، هفته بعد میرن سراغ یه پسر دیگه .

 

 

 

یزدان نچی کرد و اجباراً پلک گشود و نگاهش را سمت گندم کشید .

 

 

 

ـ هیچ دوست پسری به دوست دخترش برای چند ساعت بودن باهاش پول نمیده ………… مگر اینکه اون دختر شغلش این باشه که بابت چند ساعت بودن با یه پسری پولی رو دریافت کنه ……….. اون کاووس عوضی نسرین و سمت این راه سوق داد . نصف پولی که نسرین از این را در می آورد ، کاووس ازش می گرفت . کاووس براش مشتری جور می کرد . نسرین اون اوایلش خیلی راضی نبود ، اما کم کم تعریفاتی که پسرا از تن و بدنش می کردن ، زیر دندونش مزه کرد و دیگه نتونست این کار و کنار بذاره .

 

 

 

 

گندم با حالی خراب و متاثر ابرو درهم کشید ………….. او هم به خوبی کاووس را به خاطر می آورد .

 

 

 

ـ من ……. من فکر می کردم ……….. فقط من بودم که کاووس می خواست این بلا رو به زور سرم بیاره ……….. نگو همه دخترا رو همین شکلی به زور تو این خط انداخته .

 

 

 

ـ بگیر بخواب گندم . به اندازه کافی امروز ظرفیتم از چیزایی که شنیدم و دیدم تکمیل شده ……….. دیگه جون مرور خاطرات مزخرف گذشته رو ندارم .

 

 

 

و بدون آنکه منتظر حرف دیگری از زبان او بماند ، پشتش را به گندم کرد و گندم را در دنیایی از افکار درهم و برهمش تنها گذاشت .

 

 

 

گندم آرام و زیر لبی گفت :

 

 

 

ـ شبت بخیر .

 

 

 

نیمه های شب بود که با حس ضربه نسبتاً آرامی که به کمر یزدان کوبیده شد ، یزدان به سرعت هوشیار شد و بدون آنکه نشانی از بیدار شدنش نمایان کند آرام دستش را به زیر متکای زیر سرش فرستاد و کلت کمری اش را از زیر متکای بیرون کشید و به همان آرامی زیر پتو فرستاد و در مسیر جایی که ضربه آرام را حس نموده بود نشانه گرفت و به سرعت و در صدم ثانیه ای به پشتش چرخید و در روشنایی کم سوی چراغ خواب چشمش را برای دیدن نفر سوم درون اطاق چرخاند .

 

 

 

با ندیدن خبری ، از حالت نیم خیز خارج شد و روی تخت نشست و نگاه هشیارتر شده اش را پی در پی در اطاق چرخاند .

 

 

 

با ضربه نسبتاً محکم تری که به پایش خورد ، نگاهش بلافاصله پایین کشیده شد و روی گندمی که دست و پاهایش از پتو بیرون افتاده بود ، نشست و تازه جریان و فهمید ………….. پفی کشید و کلت زیر پتو مانده اش را از حالت ضامنش خارج کرد و مجدداً به زیر متکایش فرستاد .

 

 

 

ـ هنوزم که مثل همون بچکی هات تو خواب جفتک میندازی دختر .

 

 

 

روی گندم خیمه زد و سعی نمود با آرام ترین حالت ممکن پتو را از زیر دست و پای او بیرون بکشد و رویش را بپوشاند .

 

 

 

اینبار به پهلو و رو به گندم دراز کشید و پتو را تا اواسط سینه خودش بالا کشید و پلک هایش را بست .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
1 سال قبل

شکنجه است این دختر! شکنجه!!

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل
پاسخ به  علوی

دمت گرم گل گفتی.😊

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x