یزدان بدون آنکه سر بالا بکشد ، از بالای طاق چشمانش به او نگاه کرد و جرعه دیگری از نسکافه اش را بالا رفت .

 

 

 

در زندگی هیچ کدامشان هیچ خبری از پدر مادر و یا یک بزرگتری نبود . حتی شاید وضع او بهتر از نسرین و گندم بود . او لااقل تا ده یازده سالگی از نعمت پدر بهره مند بود . اما نسرین و گندم هیچ گاه پدر مادری بالا سر خود ندیدند . شاید اگر یک بزرگتری بالا سرشان بود …………. شاید اگر کودک کار نبودند ………… شاید اگر در مسیر زندگی اشان پستشان به کاووس نمی خورد ، هیچ کدام به چنین وضعیتی دچار نمی شدند .

 

 

 

ـ تو هم اگه بخوای می تونی عضوی از خانواده من باشی .

 

 

 

نسرین پلکی زد . نمی دانست منظور یزدان از این خانواده چیست .

 

 

 

ـ از نظر تو خانواده یعنی چی ؟

 

 

 

خانواده یعنی پدر مادر و خواهر و برادر ……….. یعنی دایی و خاله و عمه و عمو که ما هیچ کدومش و نداشتیم و نداریم .

 

 

 

نسرین سری به معنای نفی تکان داد ………… اگر خانواده از منظر یزدان این بود ، او هیچ وقت دلش نمی خواست عضو خانواده او باشد . او چیزی فراتر از اینها می خواست .

 

 

 

نفسی گرفت و نگاهش را پایین انداخت و انگشت اشاره اش را دور تا دور لبه فنجان نسکافه اش کشید و سعی کرد حرفش را در لفافه به او بفهماند .

 

 

 

ـ اگر من نخوام خانوادم باشی چی ؟

 

 

 

یزدان از گوشه چشم نگاهی به او انداخت .

 

 

 

ـ من کسی رو به کاری مجبور نمی کنم .

 

 

 

 

 

نسرین که فهمید منظورش را بد رسانده ، به سرعت نگاه بالا کشید و خودش را روی میز به سمت یزدان خم کرد و گفت :

 

 

 

ـ نه نه ……….. منظورم این نیست که نخوام کس و کارم باشی ………… منظورم اینه که اگر نخوام این نسبتایی که گفتی با من پیدا کنی ، چی ؟ من دوست دارم نسبتی نزدیک تر از این ها باهم داشته باشیم . خیلی نزدیک ، یزدان .

 

 

 

یزدان منظور نسرین را فهمیده بود …………. ابرو درهم کشید و نگاهش را کامل از او گرفت . به هیچ عنوان قصد نداشت رابطه ای بین خودش و نسرین ایجاد کند .

 

 

 

ـ فکر کنم نسکافت داره از دهن می افته . بهتره که مشغولش شی .

 

 

 

نسرین چهره ای درهم فرو کرد و با به صدا درآمد در سرویس بهداشتی نگاهش سمت گندمی که با صورتی خیس به سمتشان می آمد کشیده شد .

 

 

 

گندم با دیدن آسمان سیاهی که از پنجره بالکن مشخص بود ، متعجب گفت :

 

 

 

ـ الان که شبه .

 

 

 

یزدان صندلی کنارش را برای او بیرون کشید :

 

 

 

ـ بیا اینجا بشین . از اون مغزتم زیاد کار نکش الان آیسی می سوزونه .

 

 

 

گندم دستمالی از دستمال کاغذی روی کنسول کنار تخت بیرون کشید و مشغول خشک کردن صورت خیسش شد .

 

 

 

ـ تو همیشه به مغز فعال من غبطه خوردی .

 

 

 

ـ آره دقیقاً مشخصه . دراز بشه دماغ آدمی که خالی می بنده .

 

 

 

گندم نگاه چپ چپی نثار یزدان کرد و روی صندلی که او برایش بیرون کشیده بود نشست .

 

 

 

نسرین نگاهی سمت گندم انداخت …………. گندم نسبت به چندان پیش تغییر بسیار زیادی کرده بود …………… اعترافش سخت بود . اما باید اقرار می کرد که گندم بسیار ملیح تر از قبل شده بود . زیبا تر و جذاب تر از گذشته . چیزی که پذیرشش برای نسرین به این آسانی ها نبود .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفس آخر pdf از اکرم حسین زاده

  خلاصه رمان :       دختر و پسری که از بچگی با هم بزرگ میشن و به هم دل میدن خانواده پسر مذهبی و خانواده دختر رفتار ازادانه‌تری دارن مسیر عشق دختر و پسر با توطئه و خودخواهی دیگران دچار دست انداز میشه و این دو دلداده از هم دور میشن , حالا بعد از هفت سال شرایطی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

بارون
بارون
1 سال قبل

چه رمان مسخره ای اصلا نخونینش فقط قسمتی که تو اون گداخونه بودند خوب الان واقعا مسخره و کرده وارد خط چهار خط رمان دادن که نمیشه نویسنده

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

با این پارتای کوتاه فکر کنم تا یه سال دیگه ادامه داره لطفا هر روز پارت بذارین

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x