رمان گلادیاتور پارت 225 - رمان دونی

 

 

 

 

یزدان نگاهش به سمت موهای درهم گره خورده گندم کشیده شد . با موهای خیس و نمدار خوابیدن هم این چیزها را داشت .

 

 

 

ـ کیا پایین اومدن ؟

 

 

 

نگاه یزدان روی گندم می چرخید ، اما نسرین می دانست که یزدان او را مخاطب خودش قرار داده .

 

 

 

ـ میشه گفت اکثراً تو جشن هستن . حتی اون بادیگارد قول پیکرتم پایین بود . تو که بهتر از من باید مردا رو بشناسی …………. وقتی بحث وودکا و زن و بزن و برقص وسط باشه ، حتی اگر مهمونیم اون سر دنیا باشه ، راه می افتن میرن .

 

 

 

گندم قیافه چندش ناکی به خود گرفت ………… یزدان جزو آن دسته مردهایی که نسرین از آن ها نام می برد ، نبود . این را در این مدت به کرات دیده بود و حتی می توانست سرش قسم بخورد .‌

 

 

 

نگاهی به فنجان های پر یزدان و نسرین کرد و لحظه ای بعد نگاهش را برای پیدا کردن بسته ای نسکافه روی میز چرخاند . آنقدر ناهار را پر و پیمان خورده بود که حس می کرد تا یک هفته آینده هیچ میلی به غذا پیدا نمی کند .

 

 

 

با خوردن نسکافه اش ، صندلی اش را عقب کشید و از پشت میز بلند شد و باعث شد نگاه یزدان سمتش کشیده شود .

 

 

 

ـ کجا ؟

 

 

 

گندم به سمت میز توالت به راه افتاد و در همان حال جوابش را داد :

 

 

 

ـ مگه قرار نیست پریم پایین .

 

 

 

ـ چرا .

 

 

 

ـ خب من که با این سر و وضعم نمی تونم این مدلی بیام پایین . کلی کار دارم ……..

 

 

 

و دست به موهایش کشید و موهای درهم گره خورده اش را نشان یزدان داد و ادامه داد :

 

 

 

ـ شونه کردن این گوله کاموا خودش یک ساعت وقت می بره . دیگه بخوام یه ذره آرایش کنم و به خودم برسم و لباسم و بپوشم ، ده ساعت طول می کشه .

 

 

 

 

 

یزدان سری به معنای تایید تکان داد و مجدداً مشغول خوردنش شد . او به اندازه گندم زمان زیادی برای آماده شدن ، احتیاج نداشت .

 

 

 

گندم پشت میز توالت نشست و از داخل آینه به صورت نامحسوس به نسرینی که زیر چشمی یزدان را می پایید نگاهی انداخت و بی اختیار ابرو درهم کشید ………. نه اجازه می داد و نه دلش می خواست همچون گذشته برای نسرین جایی میان روابط خودش و یزدان باز کند .

 

 

 

روغن مخصوص مویش را برداشت و به موهایش مالید که نسرین هم با اتمام نسکافه اش از پشت میز بلند شد :

 

 

 

ـ منم برم که آماده جشن بشم ……….. پایین می بینمتون .

 

 

 

یزدان سری برای او تکان داد و گندم تنها از داخل آینه با نگاهی که می شد نفرت را از آن خواند به رفتنش نگاه کرد ……….. با بسته شدن در اطاقشان گندم شانه را از روی میز برداشت و به موهایش کشید .

 

 

 

ـ هیچ وقت از این دختر خوشم نیومد .

 

 

 

یزدان مجدداً فنجانش را پر کرد و بسته دیگری نسکافه برای خودش باز کرد و درون فنجانش سرازیر نمود .

 

 

 

ـ بهش توجه نکن ، تو کار خودت و انجام بده .

 

 

 

گندم با همان صورت درهم کشیده به یزدانی که بی خیال فنجانش را بالا برده بود و نسکافه داغش را مزه مزه اش می کرد نگاه کرد و به شانه زدن موهای درهم گره خورده اش ادامه داد .

 

 

 

برخلاف آنچه که گفته بود ، آماده شدنش زیاد طول نکشید . آرایش زیبایی بر چهره اش نشانده بود . آرایشی که نسبت به آرایش دیروزش اندکی غلیظ تر به نظر می رسید .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان شاه خشت
دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز

  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.5 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تاونهان pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :           پندار فروتن، مردی سیو سه ساله که رو پای خودش ایستاد قدرتمند شد، اما پندار به خاطر بلاهایی که خانوادش سرش اوردن نسبت به همه بی اعتماده، و فقط بعضی وقتا برای نیاز های… اونم خیلی کوتاه با کسی کنار میاد. گلبرگ صالحی، بهتره بگیم سونامی جوری سونامی وار وارد

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

خسته🫤
خسته🫤
1 سال قبل

حالا حتما هم شست تا پارت از این مهمونی شبانه داریم😶😵

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x