رمان گلادیاتور پارت 32 - رمان دونی

 

نمی خواست توجهی را به خودش جلب کند …………… آمده بود تا تنها به قولش عمل کند و گندم را با خودش ببرد و در جایی که در امان از هر تهدیدی باشد ، سکونتش دهد .

الان برخلاف چهار سال پیش ، آنقدر پول در حسابش داشت که حتی می توانست همه اون گاراژی که ارثیه خودش بود و کاووس با نامردی از چنگش درآورده بود را بخرد و بی خیال به آتشش بکشد .

در فاصله سی چهل متری گاراژ ، گوشه ای پشت تیر چراغ برق ایستاد و منتظر خروج بچه ها از داخل گاراژ شد ………. صبح بود و می دانست بچه ها در این ساعت باید برای سوار ماشین شدن و رفتن به سر چهار راه ها از گاراژ خارج شوند .

زمان زیادی نگذشت که دسته ای از بچه ها با لباس های کهنه و صورت هایی کثیف برای سوار وانت شدن از گاراژ خارج شدند ………… عینک آفتابی اش را که به یقه لباسش آویزان کرده بود را مجددا برداشت و به چشمانش زد ………….. تغییرات بسیاری کرده بود و دیگر خبری از آن یزدان لاغر که لباس هایی ساده و چند دست چرخیده دیگران را به تن می زد نبود ……….. اما این باعث نمی شد تا ناشیانه عمل کند و بند را آب دهد ………… عقل شرط می کرد که تمام جوانب احتیاط را بسنجد و بی گدار به آب نزند .

میان جمعی که از وانت بالا می رفتند چشمی گرداند بلکه گندم را ببیند ………….. اما انگار خبری از او نبود ………….. به خیال اینکه قرار است با ماشین بعدی برود ، پفی کرد و باز به تیرک برقِ کنارش تکیه داد .

با آمدن ماشین بعدی باز تکیه اش را از تیرک گرفت و اینبار با اخمی بر پیشانی و دقت بیشتری لا به لای جمعی که خیلی از آنها را می شناخت چشم چرخاند …………. اما انگار باز هم خبری از گندم نبود …………… ابروانش بیشتر از قبل در هم رفت …………. دلشوره ای غریب ، قلبش را به لرزه انداخت ………… گندم تنها عضو باقی مانده از خانواده نابود شده او بود ………….. حسی موزیانه در مغزش رژه می رفت به او می گفت گندم گیر چنگال کاووس افتاده .

با حرکت ماشین به سمت ابتدای خط سر پایین انداخت ………. نمی خواست رخ به رخ آدمانی شود که خیلی از آنها را می شناخت و با آنها بزرگ شده بود ………… نمی خواست چیزی به گوش کاووس برسد .

با خروج دختر بچه شش هفت ساله ای از گاراژ ، کمی دور و اطرافش را پایید و با دیدن خلوتی دور و اطراف ، دو انگشت در دهان گذاشت و سوتی برای دختر بچه زد تا توجه او را به خودش جلب کند ……….. با جلب نظر دختر ، اسکناس ده هزار تومانی از داخل کیف پول چرمش بیرون آورد و در هوا تکانش داد و با دست اشاره کرد تا نزدیکش بیاید …………. خوب قانون این بچه ها را از بر بود …………. او هم یک عمر با این قوانین زندگی کرده بود و بزرگ شده بود ……….. هرجا پول دیدی ، به همان سمت برو .

با نزدیک شدن بچه ، مقابلش زانو زد و پول را تا کرد و درون جیب لباس کثیف بچه گذاشت .

ـ ببینم عمو ، گندم و می شناسی ؟

ـ گندم ؟ کدوم گندم …….. ما که گندم نداریم ؟

ابروان یزدان درهم فرو رفت .

ـ گندم ………… همونی که الان چهارده سالشه …………. چشماش عسلیه .

ـ آها فهمیدم کدوم و میگی ………… اون دیگه با ما زندگی نمی کنه .

چیزی در قلب یزدان بالا پایین شد ……… چیزی که مطمئناً زیاد خوشایند و امیدوار کننده نبود .

ـ یعنی چی دیگه با شما زندگی نمی کنه ؟؟؟

ـ خاله اکرم میگه عموکاووس اون و فرستاده یه جای دیگه .

ـ می دونی کجا فرستادنش ؟

ـ نه نمی دونم .

یزدان نگاه خشم گرفته اش را سمت گاراژ چرخاند ………….. فکر های خوبی در ذهنش نمی چرخید ………… کاووس گندم را کجا فرستاده بود ؟؟؟؟ …………… نکند او را هم به سرنوشت نسرین و دیگر دخترها دچار کرده بود و ……..

ـ خیلی خب ، می تونی بری .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان باورم کن

دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن. بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لمیا
لمیا
2 سال قبل

واااااای نکنه با گندم اون کار رو کرده😭

ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

چرا سنشونو دقیق نمیگی الان اختلاف سنیشون چقده تو هر پارت ی عدد میگهه

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

چرا پارت جدید نزاشتی؟!

سوگل
سوگل
2 سال قبل

رمانت خیلی خوبه موضوع شم جالبه ولی پارتات کوتاهن😐

...
...
2 سال قبل

دیر اومدی

Dayana
Dayana
2 سال قبل

تو رو خدا یکم پارت ها رو طولانی تر کن
رمانت هم خیلی عالیه.

علوی
علوی
2 سال قبل

حدس: تورج گندم رو از کاووس خریده و یه گوشه نگه داشته برای اینده که اگه احیاناً یزدان خواست رم کنه، برای مهارش ازش استفاده کنه. و فکر نکنم تشکیلات تورج هرچیزی که هست بی‌نیاز از دختر‌ها و زنان جوون باشه. اگه تورج داره یه باند زیرزمینی ترور و ادم‌کشی رو می‌چرخونه، یا مسابقات زیرزمینی گلادیاتورها رو داره، دخترها و زنان جوون بهترین وسایل برای بی‌سروصدا کشتن، جمع کردن خبر، نفوذ و … هستند

Mobin
Mobin
2 سال قبل
پاسخ به  علوی

منم همین فکرو میکنم

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x