رمان گلاویژ پارت 110 - رمان دونی

 
اومدم جواب عزیز رو بدم که صدای پیامک گوشی عماد بلند شد و چون گوشیش روی میز بود چشمم به اسم فرستنده که جوجو سیو شده بود

و یک تیکه از متن پیام که داخلش کلمه ی عشقم به کار رفته بود افتاد…
بی اراده تپش قلبم گرفتم و نفس هام کش دار شد..
وای عماد خدا لعنتت کنه!

خدا لعنتت کنه که تموم عشقت دروغ بود و به دو روز نکشیده رفتی بایکی دیگه!
_نه عزیزجون قرارنیست منشی باشم.. انشاالله اگه قسمت باشه مدلینگ یه مزون معروف وبزرگ میشم!

عزیزکه انگار اخلاقش توی انتخاب اینجور شغل ها شبیه به پسرش بود، باشنیدن حرفم یک تای ابروش بالا پرید اما حرفی نزد وبه تکون دادن سر اکتفا کرد!

انگار منتظر بود عماد که حالا گره ی کوری بین ابروهاش افتاده بود حرفی بزنه اما چیزی نگفت!
ازشدت عصبانیت و حسادت دلم میخواست با همه وجودم فریاد بکشم واز ته دل زار بزنم..

گلوم خشک شده بود.. استکان چاییمو که یخ زده بود از روی میز برداشتم و لرزش بیش ازحد دست هام ازچشم عزیز دور نموند..

_موفق باشی دخترم.. تودختر باهوشی هستی مطمئنم موفق میشی.. استرس نداشته باش..!
_ممنونم عزیزجون.. شما به من لطف دارید!

پروانه_ چاییت سرد شده عزیزم بده واست عوض کنم!
دست هام که هیچی حتی صدامم میلرزید..
_دستت شما درد نکنه نیازی نیست.. اگه اجازه بدید من دیگه رفع زحمت کنم…

عماد باتن صدایی که طبق شناختی که ازش داشتم عصبی بود‌، حرفمو قطع کرد وگفت:
_جایی نمیری! قرار کاری فرداهم کنسل میکنی..!

باحرص ونفرت نگاهش کردم اما بالحن آروم وکنترل شده ای پرسیدم:
_یعنی چی؟ چرا کنسل کنم؟
اخم هاشو توهم کشید و با بدخلقی گفت:

_چون اجازه نمیدم این کارو بکنی.. هنوز اونقدر بی غیرت نشدم بذارم عکست توی آلبوم وکاتالوگ فروشگاه و مغازه ها باشه و هزارجور نامحرم ببینه!

ابروهام از تعجب بالا پرید وچشم هام گرد شد!
یه جوری حرصم گرفته بود دلم میخواست میز جلومبلی رو با تموم محتویات روش بکوبم توسرش وبگم

تویکی خفه شو بیشرف بی غیرت! خیلی غیرت حالیته برو سر جوجو جونت پیاده کن!
اومدم بگم به تو ربطی نداره و توچیکاره ی منی که عزیز گفت:

_انگارشما دوتا هنوز باهم کارد وپنیرید!
چراموقع حرف زدن چوماق دستتونه؟

عماد که هنوزم توی توهم و جو غیرتی بازیش مونده بود جواب داد:
_نمی بینی کارهاشو؟! عمدا میکنه تا حرص منو دربیاره!

توقع داری بشینم قربون صدقه اش برم؟
قلبم داشت از دهنم بیرون میزد.. دلم میخواست تیکه تیکه اش کنم و به هزاران قسمت تبدیلش کنم!

باچشم هایی که ازشدت هنگ کردن نزدیک بود جر بخوره به عزیز نگاه کردم و گفتم:
_چیکارکردم مگه؟
عزیز که حالا صورتش رنگ پریده به نظر میرسید با صدایی که از ته چاه بیرون میومد گفت:

_بس کنید.. اگه قراره بازم دعوا کنید من همین برمیگردم خونه خودم و تاروزی که زنده ام نمیخواد هیچکدمتونو ببینم!
من عماد همزمان با اعتراض گفتم:
_عزیز؟؟؟

_بسه گفتم! باجفتتونم! پاشید برید توی اتاق وسنگ هاتونو باهم وابکنید.. تاوقتیم تموم نشده حق ندارید بیاید بیرون!
_عزیز؟
_نمیخوام چیزی بشنوم!

همین امروز یا رابطه تون رو درستش میکنید یا واسه همیشه تمومش میکنید!
اومدم حقیقت رو بهش بگم و اون روی دروغگوی خائن عماد رو بهش بشناسونم که دست هاشو به نشونه ی سکوت بالا گرفت واجازه نداد

_اینم بگم نه زندگی بچه بازیه نه ما مسخره ی دست شماها.. اگه قراره تموم بشه واسه همیشه تموم میشه وبعداز اون حتی اگه به قیمت جونمم تموم بشه

هیچ راهی واسه برگشت ندارید.. اینو خوب توگوش هاتون فروکنید.. حالاهم قلبم دردمیکنه بلندشید برید ازجلوچشمم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار

    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت می‌کنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون می‌ده. نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
33 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عسل
عسل
1 سال قبل

چقدر چرررررررتتتتتتتتتت

دلنواز
دلنواز
2 سال قبل

گلاویژ باید یه دختر قوی و شیطون باشه نه یه دختر ضعیف
شاید مام تو موقعیت قرار بگیریم از گلاویژ بدتر باشیم ولی دوست داریم الان شخصیت ذهنمون باشع مغرور و اینکه رو عمادو کم کنه

مهی
مهی
2 سال قبل

کسی رمان صیغه استاد رو داره؟!
کامل باشه پارتا

تیام
تیام
2 سال قبل

عماد هرزه لاشی فاحشه متنفرم ازش مردک دیوس جن..

༺زلیخا༻
2 سال قبل
پاسخ به  تیام

حرص نخور😂
همش نقشه عماده

مانلی
مانلی
2 سال قبل
پاسخ به  ༺زلیخا༻

اره عماد می خواد مطمئن شه گلاویژ هنوز دوسش داره یا نه

رحی
2 سال قبل
پاسخ به  تیام

جدی گرفتی😳😂😂جون همین عماد این فقط رمانه ها خودتو اذیت نکن پیر میشی😂😂

sarina
2 سال قبل

هقققق
خداوکیلی میزاشتی دو تا خط میشد💔💔🙍‍♀️

Maryam
Maryam
2 سال قبل

آقاااا چرا نمیشه این گلاویژ رو یکم قوی تر نشون بدین آبرو هر چی دختره برده😶😶😶
خب مثل آدم حرفشو محکم بزن و تمااام😐🙃

حدیثه
حدیثه
2 سال قبل

پس عماد گلاویژ را دوست داره هنوز

ولی خدایی نویسنده چه می شد اگه دو خط بیش تر می نوشت،😤😤

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

پارت ۱۱۱ :
رفتیم تو اتاق و عماد و در و بست
با نفرت بهش نگاه کردم ، واقعا چطور فک کرده بود، من ؟ به این معصومی ؟ ب این پاکی ؟ بهش خیانت کردم ؟..☹ اه اه پسره ی بوق خیلی رو لجمه
با حرفی ک عماد زد قلبم ایستاد و تپش افتادم و خلاصه بدبخت شدم بعد هاج و واج نیگاش کردم بیبینم چ زری میگه
عماد : دیگه نمیخوام بیای پیشم
منم جوابش دادم
هه عزیزم منم حوصله ریخت نحستو ندارم فک کردی چییییی
عماد : اصا میخوای مدلینگ شی یا هر خری ب من چ ، من دیگع واسه خودم ی جوجویی دارم شاه ندارش
خیلی آمپر چسبوندم از این حرفش پسره ی ….. واسه همین جوتبش دادم :
گمشووو ، مرغشم ک بگیری همون عنتری میمونی ک بودی
عماد : ب جوجوی من چیزی نگوهاااا
_دلم میخواد با اون جوجوی عنکَر و الوسواست ک هیچی نشده عشقم و بسته ب نافت نکبت
عماد: نخیرررر جوجوی من خیلی دخمل خوبیههههه
نههه خوب نیست نکبتتتتتت
اومرم از اتاقش گمشم بیرون ک پامو کشید ، بعد منم ذارت ! افتادم
_خدا لعنتت کنهههه عماد بوووووق نکبتتتتت خاک توسرتتتتت عنتررررر
نعره میکشیدم و اونم سکوت. کرده بود
دوباره اومدم برم عماد اومد در و گرفت و ..

این داستان ادامه دارد …🙂امیدوارم لذت ببرید 😂

Maman arya
Maman arya
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

دهنت سرویس عالی بود تو بیشتر نوشتی ک🤣🤣🤣🤣😅🤣

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  Maman arya

😂🤣🤣🤣🤣من هوای خواننده های رمانم و دارمممم🤣🤣

༺زلیخا༻
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خدایا

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  ༺زلیخا༻

🤣🤣

Farzaneh
Farzaneh
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

براااااااوووووو 🤣

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  Farzaneh

مرسی مرسی🤣🤣🤣😂

زهرا♡
زهرا♡
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

جلبک
جلبک
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

جعررر🤣🤣👌🏽

FTM
FTM
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

😂😂👌👌👌

رحی
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

اصن فقط حرف زدن عماد😂😂😂جوجوی من دخمل خوبیه🤣🤣

Nazi
Nazi
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣👌👌👌

بنظرم شما با نویسنده همکاری کنی روزی ۱۰ پارت رمان ما میخونیم

ضحا
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

قلمت عالیههه
رمانای دیگتم بگوو😂🤣🤣🤣🤣

یاس
یاس
2 سال قبل

چقد لوس
چرت
مزخرف
… 🤐

یاس
یاس
2 سال قبل

چقد لوس
چقد چرت
چقد مزخرف
….

Nazi
Nazi
2 سال قبل

😕😐💔

Mahla:)
Mahla:)
2 سال قبل

نویسنده عسیییس
جدا لج کردی؟!😐🤌🏻

༺زلیخا༻
2 سال قبل

بی تر ادب نیستم
ولی نمی‌ذارید دهن آدم بسته بمونه

༺زلیخا༻
2 سال قبل

نشستم به پارت نگاه می کنم
نویسنده زر میزند
من نگاه میکنم

نینی
نینی
2 سال قبل

دستت نویسنده درد نکنه خیلی زیاد نوشته
خب ننویس عزیز دلم بزار دوروز روهم بمونه بعد بنویس این کاررا چیه میکنی جوجو ومومو میاری تو رمان کم‌کم هم میگی اصلن یه وضع ……

Hana
Hana
2 سال قبل

خب ادامه اش ؟چیمیشهههه

KAYLA
KAYLA
2 سال قبل

عزیز ناراحت شد گلاویژ عصبی شد🙂
تمــــــــام

neda
neda
2 سال قبل
پاسخ به  KAYLA

😂😂

دسته‌ها
33
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x