صدای سکوت پارت هشتم - رمان دونی

بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم آلارم گوشیم به صدا

 در اومد، وقت دارو خوردنم بود.

دستم رو به سمت میز کوچولویی که کنار تختم بود

بردم و قرص هام رو توی دستم ریختم.

اروم و با احتیاط از روی تخت بلند شدم تا برم آب بخورم.

خداروشکر خونه‌ی ما پله نداشت

داشتم تو لیوان آب می‌ریختم که یکی با کلید در رو باز کرد

برگشتم و پویا رو جلوم دیدم!

اینجا چیکار میکرد.

اخم ظاهری کردم چوم هنوزم بخاطر اینکه سرم داد زده بود ازش دلخور بودم.

چهار تا قرص بود که همه رو باهم کردم توی دهنم و آب رو سر کشیدم.

پویا – همه شو با هم نخور

میخواستم جوابش رو بدم که آب پرید توی گلوم و به سرفه افتادم

پویا اومد و به پشتم زد

پویا- خاک تو سرت

احساس میکردم رفتم توی اون دنیا و برگشتم

نفسم گرفته بود، ولی با هر چی سختی بود دوباره به زندگی برگشتم..

-خاک تو سر خودت.

بدون تشکر از کنارش رد شدم

تقریبا ازش،دور بودم که صدام کرد

-هدیه

برگشتم سمتش

-جزوه های امروز

دیدم یه پوشه دستشه چطور این رو همون اول ندیدم؟

رفتم پیشش و ازش گرفتم

-برای خودت نیازی نیست بنویسی برات نوشتم.

چیییی برام نوشته؟ آخجون وای خدا دیگه نیاز نیست بنویسم.

ولی آخه پویا که از این کارا نمی‌کرد!

-به عنوان عذر خواهی قبول کن

او پس بگو الکی واسه آدم نمینویسه که

ناخواسته لبخندی زدم

-باشه

و به سمت اتاقم رفتم.

جزوه ها رو روی میز گذاشتم،بهتر بود یه سر به بابا بزنم و ببینم سوسن کجاست

چند تقه به در زدم که صدای بابا اومد

-بله

-باباجون منم میتونم بیام تو؟

-بیا دخترم

در اتاق رو باز کردم بابا داشت عینک مطالعه اش رو در می‌آورد.

-حیف که نمیتونم بیام بغلتون بابا وگرنه الان اویزونتون میشدم.

خندید

-منکه مشکلی ندارم بیام

اخم ساختگی کردم

-یعنی چی مشکل ندارم؟ شما ندارید من دارم اگر نریض بشید من چیکار کنم هوم؟

-هیچی دختر هیچ کاری نکن فقط عین خر عر بزن

-وا بابا شما ک این حرف ها رو بلد نبودید! سپهر یاد داده بهتون نه؟

خندید و جوابم رو نداد.

-سوسن کجاست؟

-رفته خونه دخترش

-چرا باید بره اونجا؟

-دخترش میخواست فرش هاش رو بشوره تنها نمیتونست

-اوف بابا، چرا نگفتید چیزی به من؟

-بیخیال دختر برو میخوام استراحت کنم

از راه دور براش بوسی فرستادم

-خوب بخوابی بابا جون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار به صورت pdf کامل از فرناز نخعی

    خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار :   تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل از ازدواج تابان با پیدا کردن نامه ای رمزالود از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x