غزال گریز پا پارت 16 - رمان دونی

 

 

#از زبان غزال

 

درد پهلوم کمتر شده بود ، موهامو شونه کردم و از اتاق بیرون رفتم

بابا اومده بود و روی مبل در حال مطالعه بود

پریدم بغلش و اونقدری اذیتش کردم که مجبور شد کتابش رو ببنده

صدای مامان بلند شد : کشتی شوهرمو .

 

– نترس مامان نمیدزدمش که ، اصن همش مال خودت .

 

بابا با جدیت گفت : غزال بیا تو اتاق کارت دارم

 

اونقدری محکم گفت که جلوی هر سئوالی از طرف من رو بگیره

بی حرف ، پشت سرش به اتاق رفتم : جونم بابا ؟ چیزی شده ؟!

 

– یه خواسته ای ازت دارم و اینکه قبولش کنی ، به اختیار خودته

 

منتظر بهش خیره شدم و با چیزی که گفت خشک شدم :

ازت میخوام چند وقتی رو خونه ی آقای مهرزاد بمونی .

این درخواست آقا محمد بود و من به تو ارجاعش دادم .

 

با تردید پرسیدم : مجبورم این پیشنهاد رو قبول کنم ؟

 

– معلومه که نه … همون اول صحبتم گفتم که همه چیز به تو بستگی داره

ولی به این فکر کن که اون بنده خدا ، فکر کرده اونقدری برات ارزش دارم که خواسته مو رد نکنی .

 

طی یه تصمیم ناگهانی گفتم : قبول میکنم بابا ، ولی نه بخاطر اونا

فقط بخاطر اینکه شما گفتین

من فقط یه مدت کوتاه اونجا میمونم

بعدش هم برمیگردم و دیگه دلم نمیخواد هیچ اسمی ازشون تو زندگیم باشه ، میخوام بعد از این مدت

اونا به طور کامل حذف شن

باشه؟

 

بابا ، با آرامش سر تکون داد و من هم رفتم بیرون ‌.

جلوی تلویزیون نشسته بودم ، در ظاهر به تصویر نگاه میکردم اما همه ی ذهنم پیش حرفم بود ؟

چرا همچین چیزی گفتم ؟

بخاطر بابا بود؟

البته که فقط بخاطر بابا بود .. ولی … خب .. چیزه ..

یعنی بدمم نمیاد بدونم اینا کین ؟

اون پسر ژیگوله که اسمش ماهان بود

یا اون خانومه که مهربون به نظر میومد و مردی که تو اون دیدار اصلا درکش نکردم ، خونسردی و خشم

هر دوی این حس ها رو تو چشمش میدیدم .

دو تا احساس متناقض در یک زمان .

زمزمه کردم :

مثل کبریت کشیدن در باد زندگی دشوار است .

من خلاف جهت آب شنا کردن را ، مثل یک معجزه باور دارم .

 

آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد… هر چه باداباد!

این شعر ، عجیب وصف حالم بود

با نشستن دستی روی شونم ، هین بلندی کشیدم و وقتی مهراد رو کنارم دیدم ، دوباره به صفحه تلویزیون خیره شدم . حرفی برای گفتن نداشتم ، خودش شروع کرد :

 

پیشنهاد بابا رو قبول کردی ؟

 

– آره

 

همونطور که با غیض و غضب از کنارم بلند میشد گفت : موفق باشی‌

 

قبل از اینکه بره ، دستش رو گرفتم :

 

نمیرم که بمونم ، یه مدت خیلی کوتاه میرم تا همه چیز تموم شه

که دست از سرم بردارن ، که از زندگیم حذف بشن

این تنها راهیه که میتونم از شرشون خلاص بشم .

 

::::::::::::::#سه روز بعد :

 

غزال مطمئنی میخوای این کارو انجام بدی؟

 

با صدای مامان ، نگاهم رو به چشمای نگرانش دوختم و با اطمینان گفتم :

 

آره مامان ، لازمه تنها برم و اطمینان دارم از درستی کارم .

 

میدونستم راضی نشده ولی چیزی نگفت . بابا و مهراد سرکار بودن

میدونستم چرا نموندن ، خداحافظی رو دوست نداشتن

در ثانی ، منم قرار بود هفته ای دوشب بیام و بمونم .

تو مسیر رفتن به اون خونه نحس ، به مسئله ای فکر میکردم که هیچوقت نتونستم حلش کنم …

 

محمد متین ؟ کسی که خواهرزاده ی خودش رو فروخت ؟

کدوم دایی همچین کاری میکنه ؟

اینهمه قساوت قلب برای چی بود ؟

مقصر او بود یا برادری که بعد از ۱۵ سال زندگی ام را به تلاطم کشیده بود ؟

کسی که فقط به آرامش و حال مادرش اندیشید .

کسی که خودخواهانه ، باعث بی خوابی ام شده بود .‌

چه حسی نسبت بهشان داشتم ؟

آدم هایی که جدیدترین قدیمی های زندگی ام بودند .

از اول بودند ، ولی هیچوقت نبودند .

نفهمیدم قطره اشکم ، کی افسار پاره کرد و روانه ی گونه ام شد

گریه ، آرامم نمیکرد

باعث خشمم میشد ، نشانگر ضعفم بود .

چیزی که سالها مخفی اش کردم …

اما هیچ رازی مخفی نمی‌ماند

میماند ؟

آری نمی‌ماند . پس وحشت دارم از روزی که به دست کسی یا چیزی فاش شود .

ولی حق گریه کردن ندارم

حقی که خودم با بیرحمی از خودم دریغ کردم

اعتقادم به این جمله ، به قدری بود که اشک هایم را مانع شود :

 

بغضتو قورت بده ، اشکاتو تف کن

این جماعت احساس حالیشون نیست

 

 

– آبجی رسیدیما ، پیاده نمیشی ؟

 

به خود آمده و پیاده شدم .

ساک دستی ام را به زحمت بلند کردم و راننده تاکسی ، یکی از مردان غیور سرزمینم ، حتی تعارفی نزد برای کمک . قدم های آهسته بر میداشتم ، به امید نرسیدن به این آینده ی نامعلوم .

سر انجام زنگ را فشردم : هرچه بادا بادا

نویسنده: ترنج

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی

  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
66 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Amir khan
Amir khan
2 سال قبل

چرا برا پسر مردم بوس میفرستی😐💔

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  Amir khan

خب شاید میخوادت

Amir khan
Amir khan
2 سال قبل

نویسنده این رمانو وللش
بیا داستان زندگی منو بنویس😂

ناشناس باشم؟
ناشناس باشم؟
2 سال قبل
پاسخ به  Amir khan

😂اونوقت ی جوری داستانتو مینویسه خودت به خودت شک میکنی

صحرا
صحرا
2 سال قبل

چرا پارت ۱۷ شو نمیزارین من دو روزه منتظرشم

مخملی
مخملی
2 سال قبل

عالیه. بارها هم گفتم ، طوری توصیف می کنی که قشنگ حس کاراکتر ها به ما منتقل بشه. طوری توصیف می کنی که قشنگ تصویر ذهنی ایجاد میشه.
واقعا همینطور ادامه بده ، راستش من قبلا اصلا کتاب و رمان فلسفی نمی خوندم ولی واقها عاشق این رمان شدم
موفق باشی

ژینا گل من
ژینا گل من
2 سال قبل
پاسخ به  مخملی

واقعا بهت منتقل میشه؟اینکه از یه جا میپره یه جای دیگه این چجوری بهت منتقل میشه؟

baran:)
baran:)
2 سال قبل

رمانت موضوع جالبی داره و اسمشم خیلی قشنگه
و واقعا من از روی اسم رمان شیفته خوندن رمانت شدم ولی خب عزیزم بیتجربه ای و بعضی جاها رو سوتی دادی
ولی خب موضوع جالبی داری
و حتی خانم مهرناز(ابهام) که یه نویسنده ی فوق العادس خودش گفته که از همین سنای ۱۵ و ۱۶ سال شروع کرده و اون موقع از رماناش راضی نبوده و الان که ۲۸ سالشه رماناش خیلی خوب شدن
تو تازه کاری و این که الان خوب نمینویسی اصلا بد نیست و تازع ایده هات هم خیلی قشنگه
به انژی منفیها اصلا توجه نکن عزیزم
اینشاالله که در اینده مثل مهرناز جان رمانات پر طرفدار بشن😉❤

مبینا
مبینا
2 سال قبل

ای بابا بس کن مردک

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

ترنج جون پارت بعدی رو نمیزاری؟

ژینا گل من
ژینا گل من
2 سال قبل

چقد مسخره بود خداااااا

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  ژینا گل من

اگه مسخره اس نخون

ژینا گل من
ژینا گل من
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

آخه من نمیدونم مگه با تو حرف زدم بیخود زر میزنی؟ احترام خودتو نگهدار دفه بعدی اینجوری بات حرف نمیزنم ی ذره شعور چیز بدی نیست

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  ژینا گل من

شما شعور نداری هر جور دلت میخواد حرف بزن

ژینا گل من
ژینا گل من
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

خفه بابا

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  ژینا گل من

خودت خقه

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

به شما چه ربطی داره که چه شکلی مینویسه دلش میخواد رمانش این شکلی باشه
وایسادن مسخره کردن اصلا کارتون درست نیس
واقعا براتون متأسفم

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

شور نزن شما 🤣🤣🤣
بد می‌نویسه دیگه
فکر کنم سرکلاس مجازی که نوشته تا سیستم معلم قطع میشه این یه چیزی سر هم می‌کنه
حالا بستگی داره اون لحظه چه آهنگی بشنوه یا تو چه پیجی باشه هر چی می‌شنوه مینویسه

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  امین

اگر به رمان خوندن علاقه داشته باشین قشنگ بشینین بخونینش اونوقت اینجوری نمیگی
خیلی هم قشنگ مینویسه اگر میگی بد مینویسه پس چرا تا پارت 16 رو خوندی؟

خانوم گل
خانوم گل
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

آخه این قشنگههههههه؟؟؟؟؟؟این آشغال چیش قشنگه؟رمانای ابهام رو بخون میفهمی رمان چیه

مرجان
مرجان
2 سال قبل
پاسخ به  خانوم گل

این خود نویسنده هست برای خودش کامنت می‌ذاره🤣🤣🤣🤣

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

والا من کلی رمان خوندم هیچکدوم به نابودی این نبوده
آره تا آخرشو میخونم خداشاهده فقط برای خنده 🤣🤣🤣🤣یعنی کلی میخندم از مدل نوشتن هم از کامنت ها
وقتی یادم میفته که دختره با 150قد و 33کیلو وزن با شلوار چرم جذب رفته تو رینگ بوکس غش میکنم از خنده 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣واقعا چی تو ذهنش گذشته همچین چیزی نوشته آخه ؟
خود نویسنده ای درسته ؟وگرنه جز خودش هیچکس از این چیزایی که می‌نویسه دفاع نمیکنه

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  امین

نه خوده نویسنده نیستم
ولی دفاع میکنم چون رمانش رو دوست دارم

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

یا خودشی یا تو عمرت رمان نخوندی که به این اراجیف بی سروته میگی رمان خوب
اصلا خود نویسنده نمیدونه چی داره میگه گیج و سردرگم

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  امین

خودش نیسم
رمانم زیاد خوندم
خیلی هم خوب میدونه چی داره مینوسه

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

تو چیزی که زیاد خوندی نوشته های روی لواشک و پفک هس 😆😆😆😆😆

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  امین

نه اتفاقا تو اونا رو خوندی الان این چیزا سرت نمیشه همش میخندی

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

حرص نخور پیر میشی آروم باش یه رمان به درد نمیخوره اینقد خودتو به خاطرش اذیت کنی
دیگه سطح و حد هر کسی فرق می‌کنه بعضیا رمانهای در پیت میگن رمان عالی 😉😉😉

خانوم گل
خانوم گل
2 سال قبل
پاسخ به  امین

میدونی؟ تورو خدا به مام بگو😂ما که تنها چیزی که فهمیدیم اینه که ایشون ما رو خر فرض کرده با این شروورا

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  امین

آقا امین شما توی همه رمان ها پارازیت می نداری و خودتو می‌ندازی وسط وفقط میخندی تو رمان خلسه به احساسات دخترا تیکه انداختی اینجا هم باز تو نظرات دیگران دخالت می‌کنی

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  ...

شما هم حسابی پیگیر منی انگار 😆😆
واقعا تو رمان خلسه دیگه دخترا شورشو دراورده بودن چه ذوقی میکردن حرص می‌خوردن گریه میکردن برای چیزی که دروغه واقعیت نیست
اینجا هم خودتون ببینید دیگه چی نوشته

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  ...

شما هم ماشالا حسابی پیگیر من هستیا 😉😉
اینجا همه انتقاد میکنن منم مثل بقیه شما شور نزن برات خوب نیست

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  امین

از بس هی خودتو می‌ندازی وسط و میخندی متاسفانه میبینیمت

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  ...

حتما پیگیری که میبینی دیگه 😉😉😉

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  امین

روتو برم

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  امین

رو نیست که سنگ پا قزوینه

دریا
دریا
2 سال قبل
پاسخ به  امین

سلام
ببین نباید افکار شخصیت ها رو خیلی توصیف کنی
توصیف کن ولی کمتر
چون خیلی از تیکه های رمانت افکار شخصیت هست نخ خود شخصیت

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Toranjmoeeni

آخه وقتی تجربه نداری چرا مطالعه بیشتر نمیکنی ؟یکی دو دور از روی نوشته ت نمیخونی که مسخره نشی ؟
حرفای دور از واقعیت بی نظم و بی برنامه هول هولی نوشتن
واقعا آدم مجبور نیست هر چیزی می‌نویسه رو منتشر کنه که مسخره بشه
حداقل چندبار بخون ببین اصلا با عقل جور در میاد ؟
یه نظم بده به نوشته هات
از وسط باشگاه میپری تو جشن از وسط جشن میری خونه ی پدر و مادر اصلی
از وسط حرف زدن پدرومادر اصلی میری تو ماشین اون دوتا نامزد 😅😅اصلا قاااطی

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  امین

شما پسری؟

گمشده در جنگل متن ها
گمشده در جنگل متن ها
2 سال قبل

سلام
رمانت رو من فقط یک یا دو پارت خوندم
من رمان های زیادی نوشتم و خوندم
پیداست اولین رمانته قطعا هم نباید دنبال یکسری نظرات مثبت باشی
اینکه ذهنت همزمان با متن پیش میره یا به اصطلاح هم مینویسی هم برای ادامش تصمیم میگیری یکم غلطه
سعی کن اول پارت هاتو تا ده تا کنار هم بچینی و از نو شروع کنی
به قصه ت نظم بده
به شخصیت ها روح ببخش اونقدر دقیق و موشکافانه اخلاقیاتشونو بنویس که بشن زمزمه ی روحت و بخشی از زندگیت
نوشتن ربطی به سن نداره من خودم ۱۵ سالمه و نیازی نیست از بابت سنت نگران باشی
در شخصیت هات اختلال وجود داره گاهی خوب گاهی بد در لحضات مشابه
سعی کن یک شخصیت طنز رو در داستانن داشته باشی تا خواننده رو مجاب به ادامه دادن و خوندن بکنه
رمانت رو فلسفی نکن
یا اگر میخوای حس رو بیان کنی سعی کن یک شخص سومی
مثلا به نام دانای کل یا اتشکده عشق یا هر اسمی که به رمانت بیاد توصیف کنه و راوی گری بکنه
از نظر من از اول شروع کن به نوشتن

امین
امین
2 سال قبل

بنده خدا اصلا متوجه نمیشه شما چی دارین میگین
اصلا فکر و ایده ای پشت این رمان نیست همینطوری برای خودش می‌نویسه و می‌ره هر چه پیش آید خوش آید 🤣🤣
بازم خداروشکر که چندتا آهنگ و حرفای فلسفی اینستا وسط رمانش میاره تا رمانش بلندتر بشه
انگار مجبورش کردن بنویسه

Helya
Helya
2 سال قبل

😂اصلا فک نمیکردم کامنتای این رمان انقدر سمی باشن
بابا دمتون گرم😂😂
از پارت ۱ تا اینجا کولاک کردین لعنتیا😂

صادق
صادق
2 سال قبل

خودت میخونی می‌دونی چی نوشتی ؟اگر متوجه میشی یه توضیح مختصر هم به ما بده 🤣🤣🤣🤣

W(f
W(f
2 سال قبل
پاسخ به  صادق

سلام ترنج جون آخه کی به این هیت دادنو اهمیت میده راستیتش من خودم اولای نوشتن کلی هیتر داشتم اما برام مهم نبودن آخه مردک تو میگی بده خب نخون بابا مگه مرض داری میای میخونی
و اینکه بگم اگه بیایی بجای نوشتن آفکار کارکترا بیایی رمانو جلو ببری یعنی اینکه رمان باید ی طوری باشه که تو اون پارت اتفاقات زیادی بیفته اما در عین‌حال زیاد مقصد عوض نکنه میفهنی چیمیگم و به حرف این هیتر های به قول خودشون پروفسور😐🤣🤣🤣 گوش نکن نه اینکه زیادی میدونن دیگه نمیدونن😂😂

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  W(f

خب زنک میام میخونم کلی میخندم مگه بده ؟فقط نوشته هاش کرکر خندست یکی نیست بگه برو بشین مشقاتو‌ بنویس زوده هنوز برات نویسندگی 🤣🤣🤣🤣
خسته نمیشی نویسنده میای برای خودت کامنت دلداری و طرفداری میذاری ؟فکر می‌کنی ما نفهم هستیم ؟

مبینا
مبینا
2 سال قبل
پاسخ به  امین

ای بابا بس کن مردک

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  مبینا

باشه زنک

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  مبینا

اصلا به تو چه ؟مگه جای تو رو تنگ کردم ؟دلم میخواد کامنت بذارم فضولی تو ؟

ژینا گل من
ژینا گل من
2 سال قبل
پاسخ به  امین

آرام گیر یا شیخ🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂

صدف
صدف
2 سال قبل
پاسخ به  Toranjmoeeni

خودش از خودش حمایت می‌کنه و دلگرمی میده خودشم از خودش تشکر می‌کنه 😆😆😆😆خدایااااا

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

خنگ تشریف داری شما؟

هادی
هادی
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

اندازه تو خنگ نیست تو مرزای خنگی رو رد کردی یه اسکول کاملی

امین
امین
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

نه به اندازه ی تو نخود اش 😆😆😆😆
ببین نویسنده خودتو اذیت نکن رمانت کرکر خندست

عسل
عسل
2 سال قبل
پاسخ به  Toranjmoeeni

سلام عزیزم..
رمانت خیلی قشنگه عزیزم خیلی خوشم اومد.. منم با دوست عزیزمون موافقم سعی کن تو هر پارت اتفاقات زیادی بیوفته و پر محتوا باشه.. شعرا و آهنگایی هم که تو هر پارت میذاری خیلی قشنگن..💓
فقط اگه کمترشون کنی خیلی خوب میشه تا محتوا و اتفاقات تو هر پارت بیشتر بشه.. 💙
به حرفای اینا هم گوش نده.. از ادبیاتش ن واضحه فرهنگ درست و حسابی ندارن.. فک کنم چنتا بچه دبستانی که فقط میخان یچیزی گفته باشن.. یا تو همون دوران بچگی گیر کردن متاسفانه..
پرقدرت ادامه بده 😉💪🏻💙

صادق
صادق
2 سال قبل
پاسخ به  عسل

یه حرفم از ننه ی عروس که صدددرصددد خود نویسنده هست شک ندارم

حدیث
حدیث
2 سال قبل

یه جوریع میشه حرفای فلسفی تو رمان نباشه حس میکنم حرفای فلسفیه که خرابش کرده
رمانت خعلی ابکیه هیچ عاشقونه ای توش نی مثلا اینکه سرانجام غزال و مهراد چیه اصلا😐🤦🏻
یا درست بنویس یا دوتا پارت بزار جان ما بفهمیم چی به چیه خب

امین
امین
2 سال قبل

میگم آبجی میخوای اصلا ننویسی نظرت چیه ؟
اینکه همش چرت و پرته یا آهنگه یا نوشته ها و کپشنهای اینستا و عکس نوشته
کسی مجبورت می‌کنه بنویسی ؟

طنین
طنین
2 سال قبل
پاسخ به  امین

خدایی خیلی باحالی😂😂😂عاشق هیت هاتم😂😂😂

Helya
Helya
2 سال قبل
پاسخ به  طنین

😂دقیقا

دخی شیطون
دخی شیطون
2 سال قبل
پاسخ به  طنین

همچنین😂

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

عالی بود مرسی عزیزم❤

دسته‌ها
66
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x