غزال گریز پا پارت 41 - رمان دونی

 

#فلش بک سه سال قبل :

 

وای زهرا قفلی زدی رو من ولم نمیکنی

 

– غزال احمق عاشقش شدی ، چرا نمیفهمی

 

اشک در چشمان دریایی اش حلقه زد : نخیرم اصلا اینطور نیست

 

– وای غزال الان دردت چیه ؟ دوسش داری ، خودتم میدونی اینو . به فرض محال بتونی منو گول بزنی ، خودتو چی ؟ خودتم میخوای گول بزنی ؟

 

اره اصلا فکر کن یه گهی خوردم ، خودتم میدونی یه حس یه طرفه هیچ پایانی نداره . این وسط فقط من له میشم .

 

– از کجا میدونی ؟ تو از دلش خبر داری ؟

 

رفتاراش رو که میبینم

 

– والا ما که چیزی ندیدیم ، این بچه فقط زیادی مثبته .

 

وای زهرا ولم کن حالم خوب نیست حوصله بحث کردن با تو یکی رو هم به هیچ وجه ندارم

 

زهرا اما مصمم به سمتش رفت و در آغوش کشیدش : برم ؟ کجا برم . وقتی داری داغون میکنی خودتو کجا برم ؟ حالت خوب نیست ، رنگ و روت پریده  تب داری دختر . چرا داری اینجوری میکنی با خودت

 

غزال با صدایی که حالا تو دماغی شده بود گفت : مگه تقصیر منه انقد بدشانسم ، مگه تقصیر منه انقد بدبختم ؟؟؟؟

 

– آره دقیقا تقصیر توئه . چون حق نداری قلبتو اینجوری عذاب بدی

بهش فرصت بده .

 

با صدای در اتاق هر دو از جا پریدند

زهرا توی چشمی در سرک کشید و با دیدن مهراد رو به غزال بی صدا لب زد : مهراده .

 

غزال با عجله زیر پتو رفت و زهرا هم چادری روی سرش انداخت و در را باز کرد :

 

سلام

 

– سلام ، حال شما ؟

 

ممنونم . شما خوبید ؟

 

– ممنون ، نمیاد پایین ؟ اتوبوس اومده

 

اومم چیزه راستش غزال یکم حالش خوب نیست ما امشب نمیتونیم بیایم

 

صدای مهراد پر از نگرانی شد :

 

چش شده ؟ میتونم بیام تو ؟

 

زهرا مستأصل بفرماییدی گفت و به بهانه هواخوری بیرون رفت .

مهراد بلافاصله به سمت تخت غزال رفت و پتو را از روی سرش برداشت :

 

چت شده غزال ؟

 

غزال با آرام ترین صدای ممکن زمزمه کرد : حالم خوب نیست

 

مهراد دستش را روی پیشانی اش گذاشت : تب داری ، پاشو بریم دکتر

 

– نمی‌خوام

 

وای غزال بلند شو بچه چرا داری لجبازی میکنی ؟

 

– وای مهراد ولم کن میبینی حالم خوب نیست ، نمیخوام بیام

 

مهراد به زور بلندش کرد :

دقیقا چون حالت خوب نیست قراره بریم دک…

 

با دیدن اشک های غزال جمله اش نصفه و نیمه ماند :

 

چرا گریه می کنی قربونت برم ؟

 

– بدنم درد میکنه .

 

مهراد روسری و چادرش را سرش کرد ؛ خواست بغلش کند که غزال مانع شد :

 

خودم میتونم راه بیام

 

مهراد هم دیگر اصراری نکرد و در اتاق را باز کرد ، زهرا با دیدنشان نگران پرسید :

 

چیشده ؟ کجا می‌رید؟

 

– غزال حالش خوب نیست ، میبرمش بیمارستان .

 

وایسید منم بیام

 

– نه ، زهرا خانوم الان هیچکس نیست کمکم ، ماکانم رفته . بمونید لطفا

 

باشه ، پس بهم خبر بدید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستم به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

      خلاصه رمان :   آمین رستگار، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش، سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح

    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر با مرگ…   این رمان فصل دوم داره🤌🏻   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خلسه

    خلاصه رمان:       “خلسه” روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را می‌بیند و …       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول

    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل دیگه هم وجود داره…مایک حتی با هم نوعان خودش هم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
2 سال قبل

ترنج جان چرا پارت نمیزاری لطفا پارت بزار 🙏

Donya
Donya
2 سال قبل

عزیزم لطفاً پارت بعدی رو بزار :)💖

سیما
سیما
2 سال قبل

چون دیدین گفتیم این کی عاشق ماکان شد فلش بک زدی ؟😅😅😅بدتر خرابش کردی که آخه نویسنده جان
قبل این اتفاقا باید این کارا رو میکردی
حالا این رمانت تموم شد ولی از این به بعد بیشتر مطالعه کن تمرکز کن اول فکر فکر فکر بعد نوشتن
نوشتن و کار بی فکر نتیجه ش میشه این رمان بی سر و ته
ایشالا رمانهای بعدی بادقت تر شروع کن
اول چند پارت رو بنویس که تو دستت باشه میخوای چی بنویسی بعد اینجا بارگذاری کن

༺Aref༻
2 سال قبل
پاسخ به  سیما

گلم شما ام بنویس
اگه انقد راحته چرا خودت نمی نویسی؟

سیما
سیما
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

والا اینکه ایشون نوشته از راحتم راحتتره
منتها من ترجیح میدم اگرم چیزی می‌نویسم ارزش خوندن داشته باشه نه اینکه پر از ایراد و اشتباه و مشکل باشه
برام جالبه چرا یه عده اینقد جبهه میگیرن وقتی کسی داره یه انتقاد می‌کنه ؟انتقادی که می‌تونه سازنده باشه برای نویسنده
کلا عادت کردیم حتی اگر کلی اشتباه هم داشته باشیم بازم کسی انتقاد کرد فورا جبهه بگیریم برا همینم هست که هیچ وقت پیشرفت نمی‌کنیم

انیسا
انیسا
2 سال قبل

ینبحعحفجیجصنفخرعازلیلللییلی

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x