غزال گریز پا پارت 5 - رمان دونی

 

#از زبان ماهان

 

– استاد خسته نباشید

 

در جواب دانشجو هام فقط سری تکون دادم . کلافه بودم … عصبی ؟!!!! باید از کجا شروع میکردم ؟

کجارو میگشتم ؟  با سری پر از سئوال های بی جواب و دلی آشفته ، کیفمو چنگ زدم و از دانشگاه بیرون اومدم .

سوار ماشین شدم و با مامان تماس گرفتم :

 

الو سلام پسرم

 

– سلام ، مامان اطلاعاتی از اون دلالی که بچه رو فروخته داری ؟

 

دایی خدابیامرزت ، البته شایدم بهتره بگم خدا نیامرزتش … یه آدرس بهم داد ، به درد من که نخورد ولی شاید تو بتونی یه چیزی پیدا کنی .

 

با آدرس نصفه و نیمه ای که مامان داد ، رفتم تو یکی از جنوبی ترین محله های تهران .

ماشینو که پارک کردم ، وضعیت اسفبار مردم و لباس های پاره ی بچه ها .

یه دختر بچه ، با لباسی که انقد تو تنش زار میزد و رنگ و رو رفته بود که احساس میکردی متعلق به مادربزرگش بوده …

با دستای کوچولوش گوشه ی کتم رو گرفت :

 

عمو ، تو که انقده بچه مایه ای اینجا چیکار میکنی ؟

 

هم خندم گرفت از شیرین زبونیش و هم غمی رو دلم نشست که چرا یه بچه ی پنج ، شیش ساله باید این جوری حرف بزنه …

چرا باید بجای بازی کردن تو مهد کودک ، باید با حسرت به ام دبلیو مشکی رنگم خیره بشه و از تفاوت هامون بگه .

یه زن با عجله به سمتمون اومد و رفت سمت دختر بچه ، گوششو پیچوند :

 

هوی نرگس !!!!! چرا مزاحم آقا شدی ؟ مگه قرار نبود الان با بابات بری سرکار ؟؟ همش داری ول میچرخی .

 

رو به دختری که تازه فهمیده بودم اسمش نرگسه خیره شدم و با صدایی که عصبانیت توش موج میزد گفتم :

 

خانم اشک بچه رو در آوردی چیکارش داری ؟

 

با یاغی گری گفت : هششششششش

به تو چه ؟ وکیل وصیشی ؟ نون و آبشو میدی ؟

 

پنج ، شیش تا تراول از جیبم در آوردم و پرت کردم سمتش :

 

ولش کن اون بچه رو .

 

لحن کلامش تغییر کرد : خدا از بزرگی کمت نکنه آقا

 

دستی به نشونه ی سکوت بالا آوردم :

 

– تو کسی به اسم بی بی گوهر میشناسی ؟

 

آره ، از هرچی یادمه اینجا بوده

لامصب نمیمیره از دستش راحت شیم . اون در سفیده رو میبینی ؟

همیشه ی خدا هم بازه . بی بی گوهر اونجا زندگی میکنه .

 

با عجله رفتم سمت خونه ای که اون زن نشون داده بود

طبق گفتش در باز بود ، ولی به رسم ادب در زدم و یا الله گفتم

نگاهمو تو خونه که چه عرض کنم ، به خرابه ای که توش بودم چرخوندم

پیرزنی با چادر سفید نماز و گیس هایی حنا زده بود ..‌

کسی که میتونست پاسخگوی خیلی از سئوالات من باشه .

 

– ها چته ؟ مثل بز وایسادی داری نگاه میکنی ؟ کارتو بگو

 

یه چند تا سئوال داشتم ازتون ، امکانش هست بشینم ؟

 

– اووووو چه لفظ قلمم حرف میزنه برا من . بیشین بینیم باو

 

سری به تاسف تکون دادم ، سطح فرهنگ افراد ر‌و میشد از نوع صحبت و رفتارشون تشخیص داد .

با کراهت ، روی سکو نشستم و بی مقدمه شروع کردم :

 

ببینید من خواهرزاده ی محمد متین خازن هستم … ۱۵ سال پیش همین نامرد خواهرمو به شما داده تا بدینش دست یه خانواده دیگه .‌‌

 

– ها ؟ اصن منظورتو نمیفهمم

این وصله ها به من نمیچسبه .

 

دوتا تراول صد تومنی گذاشتم جلوش :

 

الان چی ؟ یادت اومد ؟

 

– چقد خسیسی بابا ، یکم سر کیسه رو شل کن.

 

یه صد تومنی دیگه هم گذاشتم کف دستش و منتظر چشم به دهانش دوختم :

 

چند سال پیش ، این دایی جونت یه نوزاد دختر رو آورد پیشم ‌ که براش بفروشمش . میگفت بابای بچه ورشکست شده و فراریه و مادره هم تو خرج خودش مونده چه برسه به بچه .

منم یه انعامی گرفتم و قرار شد بچه رو براش آب کنم .

یه مردی رو میشناختم ، کارمند بانک بود . سنی هم نداشت ، جوون بود حدودا ۳۰ سالش بود اونموقع ‌دستش تو کار های خیر بود و بخیر و یادم نمیاد کسی رو دست خالی از در خونش رونده باشه ‌

خلاصه رفتم سراغش و با یکم آه و ناله و سعی کردم بچه رو یجوری بندازم تو دامنش .

گفتم بچه که بزرگ شد ، میفرستمش تو خیابونا گدایی کنه

اون بنده خدا هم دلش به رحم اومد و بچه رو خرید ..

انصافا خوبم خرید .

 

 

عصبی از اینکه اینطور راجع به یه انسان حرف میزد که انگار یه کالا بود بهش توپیدم :

 

خانم ، آدرسی هم داری از این بندگان خدا .

 

لبخند مرموزی زد ، جوری که دندون های زردش ، مشخص میشد :

 

– خب آخه میدونی ، من حافظم یاری نمیکنه .

 

دوتا تراول دیگه هم گذاشتم جلوش ، این پول ها چیزی نبود در برابر پیدا کردن خواهرم .

آدرسو که داد خیالم راحت شد

آدرس ، متعلق به یکی از محله های بالاشهر بود و این آسوده خاطرم میکرد از اینکه تو این سالها ، خواهرم خوب زندگی کرده ‌

پامو تا ته رو گاز فشار دادم ، دلهره و ترس عجیبی تنم رو فرا گرفت

از طرفی خوشحال ، بابت پیدا کردن خواهر از دست رفته

از طرفی دل نگرون ، برای واکنش خودش و خانوادش .

چهل مین بعد رسیدم و سرکوچه ، ماشین رو پارک کردم .

از یه آقایی که داشت رد میشد پرسیدم :

 

سلام آقا ، ببخشید شما مال همین محل هستید؟

 

– بفرمایید ، امرتون

 

شما آقای معینی میشناسید ؟

 

– اون خونه ای که در سفید بزرگ و سلطنتی داره ، مال جناب معینی هست .

 

ممنونم

نویسنده : ترنج

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
54 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هانسل
هانسل
2 سال قبل

وای ازین رمانای مسخره دیگ نزار تو اوج خداحافظی کن

پریا ❤ریاحی
پریا ❤ریاحی
2 سال قبل

جونممم چ قشنگ گفتیی رقیه بانو
دمتگرم
والا نمیخواین بخونید هرییییییی
کسی ک جلوتونو نگرفتع
فقط ای کاش پارت هایی ک میزارید طولانی تر باشع 😊
رمانتون هم خعلیییی خوجله 😍😘❤

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  پریا ❤ریاحی

مرسی گلم
اره
نویسنده جون لطفا پارت هارو یکم طولانی تر کن😄

۶۵
۶۵
2 سال قبل

چررررررررت و پررررررررررت

مهرا
مهرا
2 سال قبل

این رمان رو دوست نداشتم و بنظرم خیلی خیلی زیاد با واقعیت فاصله داره،هرچند که معمولا سبک رمانا همینه،ولی باید بخوره به واقعیت،،مبارز بوکسر۳۸کیلو؟!!!!
ولی زحمتت قابل ستایشه

F(woo..
F(woo..
2 سال قبل

سلام ترنج جون چطوری منم ی نویسندم و اینکه اینجوری دارن کامنتای هیت میدن واقعا تاسف باره

عزیزم وقتی داری پارت میزاری طولانی بزار که خوانندگان بدونن منتظر پارت طولانی باشن .

تو به نوشتن ادامه بده
مث رمانای ما نویسندگان که همون عروس استاد و هتل شیراز و عشق صوری که بی نهایت هیت دادن و الان یکی از برترین رمانان توهم اهمیت نده فقط به جنبه خوب کامنتا توجه کن

و اونایی که توهین میکنن اگه نویسنده بودین درک میکردین و چنین برخورد تاسف باری نداشتین
اگه رمانو دوست ندارین فقط نخونینش و کامنت بد گزارین که نویسنده رو ناراحت کنین

برای اونایی هم که کلا مشکل روانی دارن تو رو چه به رمان آخه بچه🤨😐

پرتقالی
پرتقالی
2 سال قبل
پاسخ به  F(woo..

رمان قبلیشو خوندی؟ من خودم عشق صوری رو خیلی دوس داشتم رمانش نظم داشت و در کل اوکی بود خیلی عالی پارت گذاری شده بود ن مث این هیچی نیس فقط ادعااااااااااااااا

ترنج
ترنج
2 سال قبل
پاسخ به  F(woo..

کجا عشق صوری خوب بود؟آخرش رو ک نزاشتی پارتام ک آشغال بود ی سر برو نظرات رمانت رو بخون بعد تلاوت کن کل پارتا تکراری بود و واقعن رو مخ

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  F(woo..

دقیقا باحرف موافقم👌

رها
رها
2 سال قبل

خیلی خوب بود مرسیی.. 😍❤️
پارت بعدیو کی میذارید بی صبرانه منتظرم.. کاش همین امروز بزاریش.. 😩
لطفا پارت بعدیو طولانی تر بزار که خیلییی هبجانیهه.. 💙

دلی
دلی
2 سال قبل

خوشم نیومد از رمانش با جورجینا و سوگی موافقم👍🏻

Zhra
Zhra
2 سال قبل

لطفا ب نویسنده احترام بگزارید کمی شخصیت خوبه !
شخص زحمت کشیدن ک از رمان لزت ببرید میتونید بخونید و میتونید نخونید این حق شماست ولی حق شما نیست ک ب نویسنده بدو بیراه بگین زحمتش رو ب اندازع توان و ذهنیتش گزاشته لطفا مراعات کنید و فرهنگ اینچیزارو بخوبی یاد بگیرید خانوم سوگی و جورجینا !ظاهرن فرهنگ رسانه یاد ندارید

.....
.....
2 سال قبل
پاسخ به  Zhra

منم باهاشون موافقم خراب کرده خدا وکیلی این چیه شماها حتمن رمان نخوندین اسم اینو گذاشتین رمان😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

صدف
صدف
2 سال قبل
پاسخ به  .....

وااای 🤣🤣🤣🤣بنظرت بهتر نیست یه کم بیشتر مطالعه کنی سن و سالت بره بالاتر بعد بنویسی ؟چیه آخه این ؟معلوم نیست چی به چیه
از هر داستان و رمان و سریال و فیلم سینمایی یه تیکه کندی چسبوندی به هم کردی رمان
یعنی فکر نکنم جز خودت هیچکس بفهمه چی نوشتی
داستان باید مرتب باشه نظم داشته باشه ..نه وسط حرف این یکی یهویی بپری اسم یکی دیگه رو بیاری
فقط مرده ی چادر قجری و قد ۱۵۵ و وزن ۳۸ شدم که بوکسوره 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
بنظرم تو اوج خداحافظی کن یه کم بیشتر مطالعه کن از این طرف اون طرف هم سوژه کش نرو

بوکسوری با ۳۸ وزن و ۱۵۵ قد😂
بوکسوری با ۳۸ وزن و ۱۵۵ قد😂
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

آره تازه چ حمایتم ازش میکنن رمان قبلیم گند زده🤣🤣🤣تز وسط مسابقه پرید رف پیدا کردن خاهرش🤣وت‌ف😆

صدف
صدف
2 سال قبل

آره 🤣🤣🤣دختر ۳۸ کیلویی با نیم وجب قد بوکسور آخه ؟🤣🤣🤣🤣اونم با شلوار جذب چرم 🤭🤭🤭🤭
اونایی که طرفداری میکنن ازش کامنت های خود نویسنده هست شک نکن
خودش برای خودش نظر می‌ذاره

بوکسوری با ۳۸ وزن و ۱۵۵ قد
بوکسوری با ۳۸ وزن و ۱۵۵ قد
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

آره دیگع وگرنه کی ازین چرت و پرتا خوشش میاد؟

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل

عزیزم من سلیقه ادما فرق میکنن همه که مثل هم نیستن
بعدشم ما نویسنده نیستیم تو فکرت اشتباهه😛😏
تو نباید از شخصیتا اشکال بگیری
باید قصه داستانو ببینی نه که بری شخصیتارو مسخره کنی
اگرم از رمان خوشت نیومد راه بازه جاده درازه بفرما…
کسی جلوتو نگرفته

عایشه گل
عایشه گل
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

ببین رمانت به ظاهر خوبه ولی لطفا لطفا چادرو حذف کن اگه میخوای باحجاب باشه حد اقل از مدل مانتو های لبنانی استفاده کن بهم اعتماد کن من رمان های خیلی خیلی خیلی زیادی خوندم بنظرم قبل از اینکه میخواستی رمانتو شروع کنی بزاری سایت باید چند تا پارت قبلش مینوشتی 😕

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  عایشه گل

سلام
ببخشید اینو میگم
اول تا ته بخونید
بعدا نظر بدید😄
منظورم تا پارت اخر رمانم
بعد اشکالامو بگو برای رمان بعدی
باشه؟

سیمپسون ها
سیمپسون ها
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

رقی چقد حرص میخوری بپا نمیری🤣🤣🤣🤣

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  سیمپسون ها

نه گلم نگران نباش😏

سیمپسون ها
سیمپسون ها
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

کی نگران تو شد

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

نویسنده جان
به حرف همچین کسایی اهمیت نده
وکارتو ادامه بده
اونا چون حسودی میکنن همچین هیئت هایی میدن😒😛
پس ولشون کن وکارتو ادامه بده اتفاقا رمانت عالیه عاشقش شدم😊😍

طنین
طنین
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

آخر رمان میفهمین ما چی میگیم مرض نداریم الکی هیت بدیم و مردمو زده کنیم ک😕آخرش میفهمی وقتتو پای چ آشغالی گذاشتی

پینوکیو
پینوکیو
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

آره ما هیئت میدیم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂نویسنده فقط ببین کیا رمانت رو میخونن🤣🤣🤣🤣همشون مث خودتن باهم خوش باشید👋🏻🤣

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  پینوکیو

اره دوست داریم باهم خوش باشیم
پس لطفا شماها به ما ضد حال نزنید
لطفااااااااا !!

ها
ها
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

ی مشت علاف

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  ها

باشه
حرفت ک برام. مهم. نی😄

چمران
چمران
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

ی مشت علاف

مهرا
مهرا
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

من رمانای زیادی خوندم،هر سبکی منو جذب نمیکنه
ولی خانوم خانوما،چهار خط نوشتن متنی که سروته نداره،کاملا بی معنیه،جذاب نیس که دیگه حسادت نداره
یجورررری میگی حسادت میکنن انگار چه چیزی هست که بخاد حس حسادتمون رو از خوابش بلند کنه
رمانای فاخر زیادی هست که میشه مطالعه اش کرد و وقت رو برای چیزای آبکی نزاشت

سولومون
سولومون
2 سال قبل
پاسخ به  .....

رمانت خیلی خوب بود🥰🥰🥰💜💜💜
پارت بعدی زودتر بزار🥺❕
من فکر میکنم مهراد عاشق مارال میشه
کاش بشه بیشتر از شخصیت مهراد خوشم میاد تا ماهان….

سوگی
سوگی
2 سال قبل
پاسخ به  Zhra

ن تو بلدی👊🏻بعدشم مگه مخاطبم تو بودی؟؟؟؟؟؟؟؟
من فقط نظرمو دادم ک ب توام هیچ ربطی نداره ظاهرن توام بلد نیستی تو کار بقیه فضولی نکنی🤫

Yoj
Yoj
2 سال قبل
پاسخ به  سوگی

خیلی باید روی رمانت کار کنی مثلا اول شخصیت ها رو کامل مشخص کن قبل اینکه رمان رو شروع کنی و انگار بعضی از جاهاش نامفهوم من رمان های خیلی عالی تری خوندم

دلی
دلی
2 سال قبل
پاسخ به  Zhra

ببین هرکسی میتونه نظر بده و من مطمئنم تو خوده نویسنده هستی و ی متنو کپی کردی و برای همه میزاری🙄آدم باید تحمل شنیدن انتقاد داشته باشه من نظرمو محترمانه گفتم ولی اگه دوس داشته باشی میتونم جور دیگه ای برخورد کنم یادت باشه😤

ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

سلام شما واقعا همچین رمانی رو دوست دارید من همینجوری داشتم توی سایت رو نگاه میکردم اسمش نظرم رو جلب کرد ولی خود رمان رو دوست ندارم برید رمان های ابهام رو بخونید

۷۸
۷۸
2 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

کاملن موافقم رمانای اون حرف ندارن و واقعن ارزش خوندن دارن مث بعضیا رمانا الکی وقت آدمو نمیگیرن

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  ۷۸

سلام این پارتم عالی بود😄
کی پارت ۶میذاری؟
بیصبرانه منتظرشم😍🙏

یلدا
یلدا
2 سال قبل
پاسخ به  ۷۸

بله منم تمام رمانای ابهام رو خوندم و الان هم مشغول خوندن رمان جدیدشون هستم واقعااااا عالی و بینظرین
ولی بهتره اینقد به این نویسنده انرژی منفی ندید شاید سنش کمه و راجب نویسندگی اطلاعات کمی داره بالاخره همه که از اول ماهر نیستن
ترنج جان منم به شما پیشنهاد میکنم اول یکم بیتشر تحقیق کنید و اطلاعاتتون رو راجب نویسندگی تقویت کنید و بعد با دست پر به نوشتن ادامه بدید، ولی هیچ وقت ناامید نشو

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

اره منم خوندمشون خیلی قشنگن

...
...
2 سال قبل

خیلی ممنونم♥️♥️♥️
یکم بیشتر بزار خب از دیروز همین قدر بیشتر بزار خو

هستی
هستی
2 سال قبل

همین یه پارت حداقل ۲ پارت میزاشتی ترنج جون والا من نخونده تموم شد

جورجینا
جورجینا
2 سال قبل

عین همینا رو خودمون میتونستیم حدس بزنیم و کاملن قابل فهم بود😐 ۴ تا خط شر و ور نوشته فاز نویسندگی برداشتع خانوم👊🏻
خدا شفا بده کسایی ک اینا رو میخونن و دوس دارن🤙🏻😂😂😂

نورا
نورا
2 سال قبل
پاسخ به  جورجینا

یکم شعور داشته باش اینجوری نگو خودت بیا بنویس ببینم🙄،درضمن از کجا فهمیدی فاز نویسندگی برداشته؟
تحقیر نکن رمانو خوب نخون اگرم بد باشه زحمت می‌کشه می‌نویسه!!!

جورجینا
جورجینا
2 سال قبل
پاسخ به  نورا

من ادعای نویسندگی نکردم مث این ولی وقتی هر رمانی مینویسه هزار نفر بهش میگن بلد نیستی یعنی فاز برداشته😒نصف رمان ک چ عرض کنم کل رمانش کپی سریال با خانمانه😂اگه شماها رمان رو این میدونین اوکی حرفی نیست منم سریال شهرزاد رو مینویسم میشم نویسنده ای ک هیشکی حق تواین بهش رو نداره🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 خوبه اینجوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با توام نبودم ک زر میزنی حواست باشه

Zhra
Zhra
2 سال قبل
پاسخ به  جورجینا

اه چقدر چرند سر هم میکنی بسته دیگه کلافه کردی همرو مجبورت ک نکردن نخون بابا نخون دختره ی حال بهم زن حسود

هخخخخخ
هخخخخخ
2 سال قبل
پاسخ به  Zhra

تو خوده نویسنده ای داری خودت از خودت حمایت میکنی

حلما
حلما
2 سال قبل
پاسخ به  Zhra

بسته؟؟بسته؟؟؟؟بسته؟؟؟؟؟؟؟سواد داری نچ نچ ب روایت تصویر😂تازه حرفم میزنن🤧😂

مرجان
مرجان
2 سال قبل
پاسخ به  نورا

تو خود نویسنده هستی آره ؟کاملا مشخصه
بخدا که فاز نویسندگی برداشته و فقط شروور گفته
یعنی کر کر خنده هست نوشته هاش …فقط میخونم و میخندم 🤣🤣🤣

سوگی
سوگی
2 سال قبل

چقد پارتا کمو مسخرن

Zhra
Zhra
2 سال قبل
پاسخ به  سوگی

لطفا ب نویسنده احترام بگزارید کمی شخصیت خوبه !
شخص زحمت کشیدن ک از رمان لزت ببرید میتونید بخونید و میتونید نخونید این حق شماست ولی حق شما نیست ک ب نویسنده بدو بیراه بگین زحمتش رو ب اندازع توان و ذهنیتش گزاشته لطفا مراعات کنید و فرهنگ اینچیزارو بخوبی یاد بگیرید خانوم سوگی و جورجینا !ظاهرن فرهنگ رسانه یاد ندارید

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل
پاسخ به  Zhra

دقیقا

دختر🖤
دختر🖤
2 سال قبل
پاسخ به  رقیه بانو💜

اه مسخره🤮🤢

Ane
Ane
2 سال قبل

میشه هر شب حد اقل دو پارت بذاری؟
اینجوری باید کلی منتظر بمونیم تا بفهمیم ادامه ش چیه

دسته‌ها
54
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x