+ اسمت چیه؟!

 

یه نگاه کوتاه کردولی جواب نداد…

 

+ فرهاد نمیزاره اسم تو بگی

 

_ نه

 

+ پس اسم تو بگو میتونی با من راحت باشی

 

_ مشکلی نیست ولی من هنوز اسم واقعیمو نمیدونم چیه…

 

+ یعنی چی؟! نمیدونی اسم چیه؟!

 

_ اسمی که روم گذاشتن ملیکاست

 

+ یعنی مامان و بابات این اسمو گذاشتن؟!

 

_ وقتی منو پیدا کردن فروختن به یه خونواده پولدار که بچه دار نمیشدن

۲۵ سال میگذره…

خونواده ای که دارم آدمای خوبین منو دوست دارن مثل دختر خودشون

ولی تا اینجا اومدم بگردم خونواده واقعی مو پیدا کنم

 

+ از کجا فهمیدی خونواده ات اینجاست؟!

 

حرفای ملیکا کلی گیج ام کردن در حدی که از فکر نجات کوروش در اومده بودم

 

_ تحقیق کردم

 

+ همین؟!

 

_ کار ساده ایه

 

+ تو کارو زیاد آسون میگیری

من برم دیگه تو اتاق

اشکال نداره تنها موندی؟!

 

_ نه برو

 

خودمو پرت کردم رو تخت

تو فکر خونواده ملیکا بودم

اصن چرا اومده محافظ شده

نکنه ربط داره به متین

یا فرهاد نمیدونه

نه بابا اگه میدونست استخدام نمی کرد

باهاش حرف زده

میدونه که استخدام کرده…

دارم به چیا فکر میکنم…

 

نصف های شب پا شدم رفتم بیرون از اتاق

 

با دیدن فردی که روی مبل بود خشکم زده بود

 

+ فرهاد؟!

فرهاد بیداری؟!

فرهاد ملیکا کو؟!

رفته؟!

 

_ مارال بیدار شدی؟!

ملیکا کیه؟!

خواب دیدی برو بخواب

 

+ چرا مسخره بازی در میاری همون دختر که آوردیش

محافظ من بود کو؟!

 

تو جاش غلط زد پتو رو پیچوند رو خودش

 

_ به دکتر میگم دوز قرص تو کم کنه داری توهم میزنی

 

+ دارم میگم اینجا بود باور کن

چرا دورغ بگم بهت مطمئنم یه دختر به اسم ملیکا اینجا بوده

حتی برام غذا آورد نگاه رو میزه

 

با دیدن اینکه هیچی رو میز نبود داشتم شاخ در میوردم

 

+ همینجا بود

حتماً گذاشته یخچال خراب نشه

 

یخچال ام خالی بود…

 

+ فرهاد نخواب پاشو ببین یه نفر اینجا بوده

فرهاد از جاش بلند شد و نشست سرجاش

 

_ خواب دیدی حتماً

غیر از من کسی نمیتونه بیاد تو اتاق

 

+ کارت داشت

 

_ فقط یدونه اس که من دارم

بیا ببین

 

از جیبش کارت رو در آورد گذاشت رو میز

 

+ من که بهت دورغ نمیگم

حتی گفت دنبال خونوادشه‌…

 

_ مارال من خستمه باید واسه فردا صبح آماده شم

من دو ساعت میشه اومدم کسی نبود توهم زدی

 

خودمو زدم به بیخیالی حتماً فرهاد راست میگفت توهم زدم باید تمرکز مو میزاشتم رو کوروش

 

_ متین یه جشن تولد گرفته

منم دعوت کرده

 

+ منم میام

 

_ اینو نگفتم که بری گفتم بدونی

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۳ / ۵. شمارش آرا ۱۸

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دوباره سبز می شویم به صورت pdf کامل از زهرا ارجمند نیا

    خلاصه رمان: فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
11 ماه قبل

باز پارت گذاری قطع شد که!

بیش فعال هستم
بیش فعال هستم
1 سال قبل

این از این رماناس که هرچی بخونم نمی فهمم
پس نمی خونم تا بفهمم یا نفهم نباشم

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x