رمان نقض قانون ( خون آشام ) پارت ۱ - رمان دونی

رمان نقض قانون ( خون آشام ) پارت ۱

 

 

« کاترین »

بی تفاوت داخل جنگل به این بزرگی مشغول قدم زدن بودم ، ذهنم درگیر حرف های پدر بود …

” تو به عنوان دختر رهبر بت پایرز ها ، باید الگو باشی برای بقیه ی دختر های همسن و سال خودت ! نه اینکه هرجا دلت کشید بری ، قانون ها رو زیر پا بزاری و اینقدر خودسر و بی پروا باشی ! ”

آهی کشیدم ، آخه این چه زندگی بود ، دختر رهبر باشی اما هیچ کاری نتونی انجام بدی و به خاطر یه سری چیزهای مسخره که مثلا بهش قانون میگفتیم ، نتونی اون کار های خاص رو انجام بدی …

 

غرق در افکارم بودم که صدای قار و قور شکمم بلند شد ، از ظهر تا حالا غذای درست و حسابی نخورده بودم ، باید تا قبل بالا آمدن ماه وسط آسمان شب ، برمیگشتم عمارت ، هرچند من که زیاد از عمارتمون دور نشده بودم ، اما باید حتما چیزی رو شکار میکردم تا از گرسنگی تلف نشدم ،

چشم هایم را بستم ، نفس عمیقی کشیدم و بوهای مختلف جنگل را به شش هایم وارد کردم ، هیممم ، بوی خون میاد ، معلومه یه غذا همین نزدیکیه ،

به یک باره چشمهایم را باز کردم ، چیز سفید رنگی توجه ام را به خود جلب کرد ، خرگوشی دقیقا چند متر دور تر مشغول جست و خیز بود …. آن هم این وقت شب … بهترین موقعیت بود … به سرعت به سمت خرگوش دویدم ، دندان های نیشم تیز تر از قبل بود … روی زمین نشستم ، خرگوش را در دستانم گرفتم ، به چشمان ملتمس خرگوش نگاه کردم ، قصد فرار داشت ….

_ سلام کوچولوی خوشگل ، چطوری ؟

هیممم… مثل اینکه از من خوشت نیومد هان ؟ اما باید ببخشید ! مجبورم !

دندان هایم را تیز کردم ، آماده فرو کردن در بدن خرگوش بود که… صدایی عجیب ،

نظرم را به خود جلب کرد …. بیخیال خرگوش شدم ، از روی زمین بلند شدم ، چشمانم را به دقت به اطراف چرخاندم و به سمت جسم تاریکی که به سرعت مشغول فرار کردن بود ، دویدم ، همیشه دختر کنجکاوی بودم و تا کنجکاویم را برطرف نمی کردم دست بردار نمی شدم …..

بالاخره بعد از نیم ساعت دویدن به طرف آن جسم ، پشت درختی تنومند خود را پنهان کرد ، از عمارت دور شده بودم ، اما در ازای برطرف شدن کنجکاویم می ارزید… آره .. من یک اعجوبه بودم …

با دقت به چیزی که خود را پشت درخت پنهان میکرد چشم دوختم … هیممم…

 

مشخص بود یک جانور نیست ، سرعتم را کم کردم ، با قدم هایی شمرده شمرده به سمتش حرکت کردم ، هر قدم که به سمتش برمیداشتم صدای نفس نفس زدن هایش بلند تر میشد ، قهقه ی پیروزمندانه ای سر دادم و لب زدم :

_ بالاخره گیرت انداختم … دیگه نمیتونی از دستم فرار کنی ، متاسفانه باید بگم که گیر افتادییی !

 

برای لحظه ای صدای نفس زدن هایش قطع شد ، با کلی شوق و کنجکاوی برای رسیدن به پشت درخت و دیدن اون چیز ، پا تند کردم که ناگهان ….

 

با نشستن دستی گرم روی شانم ، بی اراده جیغ بلند و کش داری کشیدم ، فورا برگشتم ، ترس ، وحشت ، دلهره ، به معنای واقعی یک کلمه قبض روح شدم ، برای لحظه ای احساس کردم خون به مغزم نمیرسه …

من که تنهایی اومده بودم ، پس این کیه که دستش رو روی شانم گذاشته ؟

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند

  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ساقی شب به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

      خلاصه رمان :   الارا دختر تنها و بی کسی که توی چهار راه گل میفروشه زنی اون رو می بینه و سوار ماشیتش میکنه ازش میخواد بیاد عمارتش چون برای بازگشت پسرش از آمریکا جشنی گرفته الارا رو برای کمک به خدمتکار هاش می بره بجای کمک به خدمتکارهاش میشه دستیار شخصی پسرش در اون مهمونی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یسنا
یسنا
2 سال قبل

جووون رمانت عجب چیزی دقیقا موقع حساس تموم شد😭

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

رمانت عالیه کارت حرف نداره👌🏻❤

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

خواهش میکنم گلم🤍

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل
پاسخ به  Asaadi

💜❤

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دمت گرم آزاده جون❤🤍

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

❤❤

Aida
Aida
2 سال قبل

اووو به نظرم رمان جالبیه 😂

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل
پاسخ به  Aida

بلی خیلیم عالیه

Nahar
Nahar
2 سال قبل

اووه رمان جدید. ماشالا همه زدن ت کار خون‌اشام نویسی😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Nahar
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر

آفرین 👏
فقط عکس نذاشتی الان برات درستش میکنم

دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x