هم دانشگاهی جان پارت ۲۴ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۲۴

.

 

 

 

وقتی بیدار شدم تازه متوجه شدم سرم رو شونه ی آریاس و سر کوچه ی خونه‌ ایم با اعصابی خورد نگاش میکردم

انقد اخم کرده بودم که پیشونیم درد اومده بود

_محبوبه؟؟

محبوبه: جونم؟

_‌جونمو مرگ

جونمو زهر مار

جونمو هناق

کثافت تو نمیدی من سرم رو شونه ی اینه و منو بیدار نمیکردی؟؟

آریا متعجب نگام میکرد

رسیده بودیم دم خونه و رامتین هم از آیینه‌ ماشین نگام میکرد

محبوبه: خب‌ تو خواب بودی،منم گفتم حتما خودت خواستی که سرت رو شونش باشه بیدارت نکردم

یه نگاه پر از متاسف به محبوبه کردم و رومو چرخوندم سمت آریا

_ من اینجا کسی رو نامحرم نمیبینم

رامتین که داداشمه

محبوبه هم خواهرم

پس حرفامو میزنم

ببین یا همین الان از اینجا گورتو گم میکنی میری یا بولای علی زنگ میزنم به پدرت بیاد جمعت کنه از اینجا

یه بار بهت گفتم نفهمیدی..دوبار بهت گفتم..بازم نفهمیدی..سه بار گفتم..بازم نفهمیدی

من واقعا نمیدونم چطوری باید بهت بگم ازت بدم اومده

دیگه نه دوست دارم

نه می‌خوام پیشت باشم

حتی اگه تو یه جایی باشی که توش نفس بکشی من از اونجا فرار میکنم

حتی نمی‌خوام جایی باشم که تو نفس میکشی

اگر آدم عاقلی باشی تا حالا باید فهمیده باشی که ازت بدم اومده

من خر بودم و عقل نداشتم که به تو دلبستم

تو حتی یه درصد هم مرد نبودی که بیای جلو و حرفتو بزنی

ازت بدم میاد آریا

ازت بدم میاد

بدم میاد…

بعدم در ماشینو باز کردم و با اون حال بدم دوییدم از پله ها رفتم بالا و رفتم تو خونه

رفتم تو اتاق و درو قفل کردم

محبوبه اینا از خود بودن و جای نگرانی نبود

خودمو انداختم رو تخت

به آریا فکر میکردم..

به اینکه باید فراموشش میکردم

تو همین فکرا بودم که خوابم برد

ناهار نخورده بودم بدنم ضعف کرده بود راه نمیتونستم برم

خودمو با هزار تا زور رسوندم به دم در اتاق و درو باز کردم

از اتاق خودمو پرت کردم بیرون بچها رفته بودن تو بالکن و کسی نمیدید منو

داشتم ناامید میشدم‌از اینکه کسی بیاد

در لحظه ی آخر رامتین اومد

تا منو دید کپ کرده بود

بعد از چند لحظه تازه به خودش اومد

رامتین: عههه دلی؟؟ چرا اینطوری شدی؟؟

_ چطوری شدم؟ عوض اینکارات بیا دستمو بگیر بلندم کن

جلوی رامتین اصلا خودمو اذیت نمی‌کردم و با تیشرت و سر لخت میگشتم

دستمو گرفت بلندم کرد بردم تو بالکن پیش بچها

محبوبه: عههه دلییییی؟؟ چرا اینطوری شدییی؟

رامتین: پاشو برو یه چیز براش بیار بخوره،ضعف کرده

نمی‌بینی رنگ زردشو؟

مبینا: من میرم .. تو بشین محبوبه

مبینا رفت برام غذا اورد حالم اصلا خوب نبود بچها هرچی میپرسیدن جواب نمی‌دادم و فقط نگاشون میکردم

آخری یادم اومد که اریا نیست

_ آریا کجاس؟

یگانه: بعد از اینکه تو باهاش تند برخورد کردی رفت

یه فلش با یه نامه داد دست مائده

مائده: اره دست منه

_ میری بیاری مائده؟

مبینا: نه..اول غذاتو بخور

به زور کل ظرف ناهارو چپوندن تو دهنم غذاها که تموم شد دست از سرم کشیدن

 

_ غذام تموم شد میری بیاری مائده؟

مائده: اره وایسا

مائده رفت و با نامه و فلش برگشت

خودمو به زور رسوندم به دم در اتاق و لپ تاپ رو برداشتم و روشنش کردم و فلشو زدم بهش

تا روشن میشد نامشو باز کردم

هیچی توش ننوشته بود

فقط نوشته بود

“دوستت دارم”

خودمو چقد‌ لعنت کردم که اون رفتارو باهاش داشتم

ولی حقش بود

لپ تاپ روشن شد و وارد فلش شدم

کلی عکس توش بود

همشون من بودم

وای نه!!

خدای من:)

با حالتای مختلف

خنده…گریه..خوشحالی… ناراحتی

قلبم درد اومده بود

سرم داغ شده بود

به یه عکسی رسیدم که اریا نشسته بود و سلفی گرفته بود پشت سرشم من بودم

اما من متوجه نبودم..

دلم چقد برای این مظلومیتش میسوخت

ینی الان کجاس

_ مااااائده!!! مائدههههه

مائده هراسون وارد اتاق شد

نفس نفس میزد

مائده: چی میگی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان 365 روز
دانلود رمان 365 روز به صورت pdf کامل از گل اندام شاهکار

    خلاصه رمان 365 روز :   در اوایل سال ۱۳۹۷ گل اندام شاهکار شروع  به نوشتن نامه‌هایی کرد که هیچ وقت به دست صاحبش نرسید. این مجموعه شامل ۲۹ عدد عشق نامه است که در ۳۶۵ روز  نوشته شده است. وی در نامه‌هایش خودش را کنار معشوق‌اش تصور می‌کند. گاهی آنقدر خودش را نزدیک به او احساس می‌کند که می‌تواند خانواده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شیطانی که دوستم داشت به صورت pdf کامل از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان:   درمورد دختریه که پیش مادر و خواهر زندگی میکنه خواهر دختره با یه پسر فرار میکنه و برادر این پسره که خیلی پولدارهه دنبال برادرش میگرده و میاد دختره و مادره رو تهدید میکنه مادره که مهم نیست اصلا براش دختره ولی ناراحته اما هیچ خبری از خواهرش نداره پسره هم میاد دختره رو گروگان میگیره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

یکم دلوین داره تند میره 😂

Mmmm
2 سال قبل

این دلوین یه چیزیش میشه هاا😂

e_xiu_om
2 سال قبل

کاش میشد دلوین یکم اروم تر با پسرمون حرف میزد🥺 زیاده روی کردیییی😬

ادا
ادا
2 سال قبل

واییییییییییی بسیار زیبا و دلنشین
خیلی قلمت قشنگه

anisa
anisa
2 سال قبل

نویسندهء جان ی خواهشی دارم تو رو ب حدا بزار این دوتا بهم برسن نزار این دلوین عاشق یکی دیگه بشه

anisa
anisa
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

فدات بشم همشهری خودمی
اینا بهم برسن چه شود 😂😂

Maede.f
Maede.f
2 سال قبل

عالیس

anisa
anisa
2 سال قبل
پاسخ به  Maede.f

اِ من فک کردم پپسی ه 😂😂😂😂

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x