هم دانشگاهی جان پارت ۲۶ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۲۶

.

 

 

 

مائده: منو ببخش که نمیتونم دعوتت کنم خونه..چون دلوین الان واقعا نیاز به تنهایی داره

_ ای بابا این حرفا چیه منم خوش خوش دارم میرم فرودگاه بلیط بگیرم برگردم

فقط نامه و فلش منو بهش دادی؟

مائده: اره بهش دادم

اتفاقا وقتی هم داشتم میومدم دیدم داره عکسای فلشو نگاه میکنه

رو یه عکس زوم کرده بود ولم نمی‌کرد

متوجه نشدم کدوم عکس بود

_ اهوم..برو مائده! مزاحمت نمیشم..برو دلوین‌ به کمکت احتیاج داره

مائده: فکر کردی الان من میذارم میرم؟

نه خیر سوار شو هرجا میخوای بری میرسونمت

_ نمیخواد مائده جان! برو خونه من مزاحمت نمیشم

مائده: ای بابا مزاحمت چیه

یادت رفته اونشب چقد‌ دیر وقت زنگ زدم بهت؟

دو روزم وقتتو گرفتم

_ تو وقت منو نگرفتی

من مغزم و ذهنم همیشه درگیر دلوین بود

چه بهتر که این یه‌ روز پیش خودش هم باشم

مائده: خاک تو سر دلوین

_عهه! چرا؟؟

مائده: چون مهربونیاتو از دست داد..خودتو از دست داد..

بگذریم بابا بیا بریم

پاشدم کیفمو انداختم کولم و گفتم:

_ بریم

بعدم حرکت کردیم سمت ماشین

قفل مرکزی رو زد و نشست پشت رول

یه فکری به ذهنم رسید

_ مائده؟؟!

مائده: هوم؟

_ میگم میشه تا فرودگاه من رانندگی کنم؟

مائده: تو خسته ای آریا

خسته ی راهی

چه کاریه من میرونم دیگه

_ خواهش میکنم مائده..می‌خوام سر جای دلوین بشینم

عطرشو استشمام کنم لطفا

مائده: باشه بابا..هرطور دوست داری

بعدم سوییچو پرت کرد سمتم و گرفتمش ماشینو دور زدم و چمدونمو گذاشتم صندوق عقب و بعد هم

و نشستم پشت رول

مائده هم نشست کنار دستم

ماشینو روشن کردم و از پارک درش آوردم و روندم سمت فرودگاه

عطر دلوین دیوونم میکرد

مخصوصاً اون عکسی که گردنبندش کرده بود و زده بود به آیینه ی جلوی ماشین

کاش مال من بود

_‌مائده؟

مائده: هوم؟

_ دلوین این عکسشو خیلی دوست داره؟

مائده: نه اصلا دوسش نداره

این خیلی جریان ها داره

گذاشتش اینجا که هر وقت میبینه به اونی که اینو بهش داده فحش بده

_ چیه جریانش؟

مائده: انقد طولانیه که شاید دو روز طول بکشه توضیحش

_ آها باشه می‌خوام ببرمش واسه خودم میتونم؟

مائده: قابل تو رو نداره آریا

میتونی اما باید یه چیز شبیه‌ساز جایگزینش کنم که متوجه نشه

_ خودم میذارم یه چیزی

مائده: چی؟

_ میشه در کیفمو باز کنی؟

مائده: اره وایسا

در کیفمو باز کرد

_ یه گردنبند توش هست شبیه همینه

عکس خودمه

میشه درش بیاری؟

مائده: وای اریا نگو که اینو میخوای بذاری؟

_ می‌خوام همینو بذارم

و چرخیدم سمت چپ

رسیده بودیم به فرودگاه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برزخ اما pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :     جلد_اول:آدم_و_حوا         این رمان ادامه ی رمان آدم و حواست درست از لحظه ای که امیرمهدی تصادف می کنه.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زروان pdf از م _ مطلق

  خلاصه رمان:     نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارتعاش pdf از مرضیه اخوان نژاد

    خلاصه رمان :     روزی شهراد از یه جاده سخت و صعب العبور گذر میکرده که دختری و گوشه جاده و زخمی میبینه.! در حالیکه گروهی در حال تیراندازی بودن. و اون دختر از مهلکه نجات میده.   آیسان دارای گذشته ای عجیب و تلخ است و حالا با برخورد با شهراد و …      

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سپیده
سپیده
2 سال قبل

اخییییییی😻چقدر دلوین رو دوس داره

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

متحول شدم😂❤

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x