هم دانشگاهی جان پارت ۳۷

.

 

 

 

دو روز بعد

 

روز بعد از بیمارستان مرخص شدم ‌توی این دو روز اتفاق خاصی نیفتاده بود.

فقط مائده اومد و پشیمونی خودشو اعلام کرد

میگفت دلم برا آریا سوخته

خیلی مظلوم بوده وگرنه اینکارو نمیکردم

خودم میدونستم آریا بچه ی مظلومیه برخلاف بقیه ی ادمایی که تک فرزندن غرور دارن آریا خیلی مظلوم بود

اینو از روی کارهاش چند سال پیش فهمیده بودم

حالم نسبتا بهتر شده بود

هنوز تا پسفردا استعلاجی داشتم اما میخواستم برم دانشگاه دلم نمی‌خواست عقب بمونم..

امروز که جمعه بود و نمیشد اما از فردا حتما میرفتم

آریا هم همون روز مرخص شد و با اولین پرواز برگشت به دیارش

محبوبه اینا هم فردا بلیط برگشت داشتن

رامتین خیلی مرخصیش طول کشیده بود مجبور بودن سریع برگردن

دلم میخواست روز آخری که بچها اینجان ببرمشون بیرون بچرخونمشون

مبینا: دلوین؟! کجایی؟

_ جانم مبینا؟ اینجام تو اتاق

مبینا درو باز کرد و اومد داخل

مبینا: میگم دلی روز جمعه ای خونه دلگیره میای بریم بیرون؟!

_ اره مبینا خودمم خیلی دلم میخواد محبوبه و رامتینو ببریم بیرون روز اخری

میری نظرشونو بپرسی؟

یه لبخند عمیق دلوین کش زد و گفت

مبینا: بله..بله با کمال میل

بعدم‌ سریع از اتاق دویید بیرون و با جیغ که صداش تا ده تا کوچه بغلی رفت گفت:

_ پااااااشیییین حاضرررررر شییییین بریمممم بیرووووون

از لای در میتونستم حرکتای موزونش رو ببینم چه کمری هم تکون میده هاا

منم پاشدم تیشرتمو درست کردم موهامم دم اسبی بالا بستم و با خنده از اتاق زدم بیرون

یگانه: کجا میخواین برین دلوین؟

_ من تو اتاق داشتم به این فکر میکردم که روز جمعه ای حد اقل محبوبه و رامتینو ببریم بیرون یکم بگردن حال و هواشون عوض شه

که مبینا اومد تو اتاق گفت خونه درگیره بیا بریم بیرون منم نظرمو گفتم و گفتم نظر شما رو هم بپرسه که خانم اینطوری کرد

رامتین: آخ خدا خیرت بده دلوین بیا منو از این خونت ببر بیرون یه هفتس زندونی شدیماا

مخصوصا امروز که جمعه هم هست

به ساعت مچیم نگاه کردم

ساعت ۱۰ صبح رو نشون میداد

_ موافق جاده چالوس هستین؟

محبوبه: اوووووف چه جوووورم

کثافت میدونست من چقد از این لحن حرف زدنش خوشم میاد

دیگه نمیتونستم نخندم و با خنده خودمو رسوندم به اتاق تا آماده شم

سوزش دردناکی رو تو ناحیه ریه هام حس میکردم.

سر جام نشستم

چیزی نبود نمی‌خواستم حال بچها خراب بشه دوباره

چند تا نفس عمیق گرفتم و از جام به سختی پا شدم

حالم کمی بهتر شده بود

رفتم سراغ کمد لباسام

یه مانتوی پاییزه ی شکلاتی با یه شلوار کرم و شال بافت کرم رنگ و کفشای اسپرت سفیدمو پوشیدم

آبرسان هم زدم به پوستم و کیف کرم رنگمم برداشتم و از اتاق زدم بیرون

مبینا هم ست طوسی سفید زده بود

محبوبه و رامتین هم ست مشکی و بنفش

مائده و یگانه هم دوتاشون ست طوسی زده بودن با لبخند بهشون نگاه کردم

_ جووون تیپاتونو

وسیله هم چیز زیادی برنداشتیم فقط یه زیر انداز

بقیشو هم گفتیم آماده میخریم

همه بچها پایین منتظر من بودن

گوشیو سوییچامو برداشتم و درخونه رو قفل کردم و با دو از پله ها رفتم پایین

مائده و مبینا و یگانه تو ماشین یگانه بودن محبوبه و رامتین هم کنار در ماشین من وایساده بودن سوییچای ماشین دست من دیوونه بوداا

با یه لبخند مصنوعی قفل مرکزی رو زدم و نشستم پشت رل

رامتین نشست کنار دست من محبوبه هم نشست عقب

ماشینو روشن کردم و جلوی بچها زدم به دل جاده

**

پیش به سووووی چالووووس

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۵ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نقطه کور

    خلاصه رمان :         زلال داستان ما بعد ده سال با آتیش کینه برگشته که انتقام بگیره… زلالی که دیگه فقط کدره و انتقامی که باعث شده اون با اختلال روانی سر پا بمونه. هامون… پویان… مهتا… آتیش این کینه با خنکای عشقی غیر منتظره خاموش میشه؟ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر

    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم خواسته‌ی برادرش میشه… روز عقد می‌فهمه تنها مخالف این ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بی تام
بی تام
2 سال قبل

رمان نوشتن از الفبای سکوت یاد بگیرین.
رمانت اولاش خوب بود. الان لوس و بی مزه شده چیه اخه

ثنا
ثنا
پاسخ به  بی تام
2 سال قبل

سلام لطفا کامنت منفی نزارین هر رمانی یه فرازو نشیب داره دلیل نمیشه بایه پارت قضاوت کنید …

سپیده
سپیده
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

سلام حرفت درسته ولی بعصی رمان ها هستن خیلی رو اعصاب آدمن مثل رمان دلارای
البته این رمان عالیه و جای حرف نداره

Kkk
Kkk
پاسخ به  ثنا
2 سال قبل

دقیقا👌

Kkk
Kkk
پاسخ به  بی تام
2 سال قبل

به دلیل اینکه الفبای سکوت یه رمان از یه نویسنده کاربلده ، نویسنده ای که تا حالا شاید ۱۰ تا رمان نوشته ، اما بیشتر نویسنده های این سایت رمان اولشونه و قطعا زمان می بره تا قلمشون قوی بشه
این رمان هم قشنگیای خاص خودشو داره و دلیل نمیشه همه مثل هم باشن

Kkk
Kkk
2 سال قبل

خیلی خوب بود ممنون ، نمیدونم چرا فکر میکنم الان تو جاده دوباره یکی رو می بینن
شاید هم نه😂

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x