- هم دانشگاهی جان
پاشدم رفتم چهارتا چایی مشتی گرفتم و برگشتمو تو اون هوای سرد خیلی کیف داد که به همراه این چایی خوردن کلی با ادا بازی هامون خندیدیم که مبینا گفت:
_ بچه ها هنوز دو ساعت دیگه تا شروع کلاس بعدی داریم پاشین بریم بیرون اینجا بیکار بشینیم چیکار؟؟
_ اگر تو یه بار توی عمرت حرف درستی زده باشی همینه خوهر همین.
مائده و یگانه زدن زیر خنده که من و مبینا هم خندیدیم که مبینا گفت:
_ کوفت خواهر، کوفت
_باشه حالا خیلی به خودت فشار نیار.
خلاصه راه افتادیم بریم که فاطمه جونم زنگ زد( یکی از رفیق فابریک های دوران متوسطه اولمه تا الان که اونم پزشکی قبول شده اما تبریز) کلید وصلو زدمو وصلش کردم که صدای پر انرژیش پیچید تو گوشم:
_ سلام دکتر جونممممم! چطوریییی؟؟
_ سلام خل جونم قربونت برم من تو چطوری؟؟؟دانشگاه خوب بود؟؟
_ خیلی بیشعوری میدونی که؟اره عالی بود دلی خیلی جذابههه!
_ آخ اره من کیف کردم امروز
_ تو غلط کردی کیف کردی تشریفتو بیار بریم ظهر شد
صدایی نبود جز صدای یگی خانم
_ چشم چشم الان میام
_فاطی ببین من الان نمیتونم صحبت کنم کاری نداری عزیزم؟ خودم باهات تماس میگیرم
_ ای کوفت باشه برو ولی زنگ بزنیاااا
_ باشه بابا فعلا
_فعلا
تماسو قطع کردم و رفتم پیش بچه ها که یگانه داشت میرفت سمت ماشینش گفتم:
_ دوتا ماشین ببریم چرا؟ بیاین با هم میریم خب؟؟
که اومدن سوار پارسم شدن که جونم براش میرفتت انقدر تمیز بود دلم نمیخواست اصلا از دیدنش دست بردارم ولی خب دیگه سوار شدیم به گونه ای که مبینا کنار دست من بود و اون دوتا هم عقب
حرکت کردیم و همینطوری بیرون دور میزدیم که مائده گفت:
_ دلی؟
_ جونم؟
_ بریم بستنی بخوریم؟؟
_ مائده؟
_جونم؟
_مگهمن هزار دفعه به تو نگفتم از موتوری جنس نگیر؟ تو این سرما بستنی؟
_دلی؟
_کوفت؟
_ببخشید یادم رفته بود از موتوری جنس نگیرم خب،عقل کل منم به خاطر سرما گفتم مزه میده
_ باشه بابا نزن منو
اومدم بپیچم برم سمت چپ که بریم بستنی فروشی بستنی بخوریم که رسیدیم به چراغ قرمز و مجبور شدم وایسم که یه مزدا تری سفید اومد کنار ماشین من وایساد که اونم دوتا یاروو جوون توش بود
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
رمان قشنگی ، میشه پارت 4 رو هم بزارین
چه وقتایی پارت میزاری؟
چه کلیشه مزخرفی🤢🤮
همه رمانای طنز دانشگاهی همینطورین
واه این چی بود دیگه
این که همون پارت دوعه دوباره گذاشتی
چطوری اینجا رمان ارسال میشه و میشه نوشت ؟
تا اون جایی ک من میدونم رمانت رو مینویسی برا ادمین میفرستی برات میزاره
نه عزیزم
باید با مالک سایت صبحت کنی اگر اجازه دادن با فاطی هماهنگ میکنی بهت یاد میده
😐✌🏻