هم دانشگاهی جان پارت ۴۰

.

 

بچها ایشون اریان

اریاتون😁

نزدیک و نزدیک در میشد

استرس منم بیشتر میشد

من نمیدونم مگه الان عروس نباید استرس داشته باشه ایششش

اومد ماشینشو کنار ماشین من و یگانه پارک کرد

بچه ها پشتشون به مابود و ما دیده نمیشدیم

آروم از ماشین پیاده شد با یه دسته گل بزرگ گل نرگس

رسید کنار من

آرتین: سلام دلوین چطوری؟

_ سلام بد نیستم

تو چطوری؟

ببین ارتین من اروم آروم میرم تو هم پشت سرم آروم بیا خب؟

صدایی در نیاریا

آرتین: باشه باشه حواسم هست

یه نگاه به ارتین انداختم

دل تو دلش نبود

به لباساش که نگاه کردم از تعجب چشمام گرد شد

یه دست لباس ست طوسی

خدا شانس بده همینطوری شانسی ست میکنن

_ وایسا وایسا

ارتین: چیشد؟

_ مائده هم ست طوسی خاکستری زده

یگانه هم همینطور

حواست باشه اشتباه نگیریشون

آرتین: اووه چه جاالب

پس لباسامون هم سته

نه من مائده رو میشناسم

قدش بلند تره یکمی

_ بالاخره حواست باشه

اینو گفتمو راهی شدم

آروم آروم حرکت کردم سمت بچها

پشت به ما نشسته بودن

آریا هم پشت سر من آروم آروم میومد

به بچها که رسیدیم یهو پریدم جلوشون و لبخند تصنعی زدم

همه متاسف نگام میکردن

اما با حرکت جانانه ی ارتین حتی رامتین هم دهنش باز مونده بود

از پشت سر گلو گرفت جلوی مائده و با صدایی رسا گفت:

گل برای گل

من که شروع کردم به دست زدن بقیه هم از شک در اومدن و شروع کردن به دست زدن

اما مائده خیره بود به دسته گله ارتین

_ د بگیر دیگه داداشم خسته شد دستش

رامتین: هوی هووی داداشت شد حالا؟

زنگ بزنم به مهیار؟

_ جو نده دیگه رامتین

مائده بگیر گلووو

همه بچها ذوق زده پشت سر هم با دست میگفتن: عروس بگیر گلو یالا یالا یالا

عروس بگیر گلو یالا یالا یالا

بالاخره عروس خانم تسلیم شدند و دسته گل رو از دست خشک شده ی آرتین گرفتند

من دقیقا رو به روی مائده بودم

آرتین از کنار بچها رد شد و اومد کنار من زل زد تو چشمای مائده:

من هیچوقت تو رو ترک نمیکنم مائده..

حتی اگر منو بکشی..

یگانه: عوووق نمیگین مجرد اینجا نشسته؟

_ ایران دگر جای زندگانی نمی باشد خواهرم بیا برویم به دیارمان بیا برویم

مبینا: برویم..برویم..

سه تاییمون پاشدیم که بریم

محبوبه: خیلخب خنک نشین دیگه بشینین اینجا

این عروس دوماد باید برن حرفاشونو بزنن نه شما

_ مادر عروس همیشه حق میگه

و سر جام نشستم

یگانه:خیلی کثافتی دلوین پاشوو

مائده: یگانههه

قهر نکن عشقم

بخدا میبرمت بازار برات شوکولات میخرم

مبینا: این تا دو دقیقه پیش از خجالت آب نمیشد؟

چی بهش گفتی رادمهر

هوی؟

رامتین برگشت طرف مبینا: کی؟ من؟من بخدا هیچی

_ ولشون کن مبینا بذار تو حال خودشون باشن

زوج عاشق پاشید برید اون دور دورا

اون پشت کوه های دشت

پشت درخت های زیبا

پشت گندم زار های فراوان

نزدیک به خیابان

حرف هاتونو بزنید بیاید

پاشییید

محبوبه: اره مائده..پاشو عزیزم..صحبت هاتونو بکنید ببینیم باید شیرنی بخوریم یا نه!!

پاشید

مائده با خجالت های فراوان از رو زمین بلند شد و آرتین هم پاشد

چقد ستشون قشنگ بود

حرکت کردن به طرف باغ

منم اگه بودم میرفتم طرف باغ

یه منظره زیبایی بود که اصلا نگووو

چقد خوشحال بودم که مائده داره به آرتین میرسه‌.

میدونستم ارتین خوشبخت ترینش میکنه

نه با پولش

با عشقش..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۵ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان بوسه گاه غم

  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده، پیشنهادی که تنها از یک عشق قدیمی و سوزان نشأت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه شبنم
دانلود رمان نقطه شبنم به صورت pdf کامل از فرزانه صفایی فرد

    خلاصه رمان نقطه شبنم :   نادرخان که از طلافروشان قدیمی و اسم‌ورسم‌دار شیراز است همچون پدرسالار تمام اعضای خانوده‌اش را تحت سلطه‌ی خود دارد و درواقع بر آن‌ها حکومت می‌کند. کار و زندگی همه‌شان وابسته به اوست تا آن‌جا که در خصوصی‌ترین مسائل‌شان دخالت می‌کند و عمدتاً هم به نتایج مطلوب می‌رسد. مگر در چند مورد خاص!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

من هرچی بگم کم گفتم اولن که خودم عاشق اریا شدم با این عکس دومم این پارت خیلییییی دوست داشتممم و سوم هم مثل همیشه عالی و ممنونم هستم

Maede.F
Maede.F
2 سال قبل

عالی بود

سپیده
سپیده
2 سال قبل

ای بد نی😂
بقیه شخصیتا رو هم بزار😘😘

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x